VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

AlirezaMadadi

@AlirezaMadadi

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

ما، وارثان حق مشترک حاکمیت

مقاله‌ای در باب سیاست، منشأ‌های آن و حقوق ملت

تا به حال پیش آمده اطرافیانتان از کثیف بودن سیاست و قدرت صحبت کنند؟

متأسفانه من بار‌ها شاهد این ماجرا بوده‌ام. در ایران، سنتی شکل گرفته‌است که انسان‌هایی که دست در سیاست داشته باشند را ناپاک می‌دانند و افراد را برای دور ماندن از پلیدی‌‌ها به دوری از سیاست تشویق می‌کنند.

اما به نظر شما این سنت و این تفکرِ به خصوص دربارهٔ سیاست چه پیامدهایی خواهد داشت؟ بی‌شک اولین پیامد آن این خواهد بود که بسیاری از مردم که به اخلاقی زیستن اعتقاد دارند از این عرصه کنار خواهند رفت و در نتیجهٔ آن افرادی به سیاست روی خواهند آورد که اخلاقی زیستن را یا محال می‌بینند و یا اصولاً اعتقادی به آن ندارند.

پس باید پذیرفت که خود این دیدگاه باعث شده که سیاست عرصهٔ بازی افرادی باشد که از نظر جامعه مثبت ارزیابی نمی‌شوند. واقعیت این است که سیاست به خودی خود نه باعث بی‌اخلاقی فرد می‌شود و نه باعث اخلاق‌مدار شدن او؛ سیاست تنها و تنها لباسی است که قالب پوشندهٔ آن را به خود می‌گیرد.

نگارش این نوشتار شاید بتواند بهانه‌ای باشد تا با یکدیگر به گونهٔ دیگری سیاست را ارزیابی کنیم، دربارهٔ آن بیندیشیم و نقاط مثبت و منفی آن را کشف کنیم.

تصویری از یک میز که افرادی دور آن نشسته اند و ظاهراً در حال تصمیمگیری درباره موضوعات جهانی هستند

 

سیاست و منشأ‌های آن

شاید اگر بی‌وقفه و در روزهای پیاپی هم دربارهٔ معنای سیاست سخن بگوییم باز هم نتوانیم به یک درک مشترک از آن دست یابیم. احتمالاً به تعداد انسانهایی که دربارهٔ معنای سیاست اندیشیده‌اند برای آن می‌توان معنا پیدا کرد و دربارهٔ هر کدام سخن‌ها گفت.

ولی آن چیزی که واضح است این است که ما سیاست را به عینه در زندگی روزمرهٔ خود لمس می‌کنیم، از پرداخت‌های مالیاتی گرفته تا حضورمان در یک ورزشگاه را سیاست تعیین می‌کند. پس برای معنای سیاست بیایید همان چیزی را در نظر بگیریم که لمس می‌کنیم.

هرچند ساده به نظر می‌رسد ولی سیاست تنها و تنها مطالعهٔ قدرت است، قدرتی که حاکم بر جامعه است و برای زندگی اجتماعی و حتی در مواردی فردی، به تعیین باید‌ها و نبایدهای مختلف می‌پردازد.

اما سؤالی که پیش می‌آید این است که این قدرت از کجا می‌آید و باید به چه فرد یا افرادی تعلق بگیرد؟

تصویری از یک فرد که در حال اعمال قدرت بر تعداد زیادی از افراد می‌باشد

تا پیش از رنسانس، در ایران و غرب اعتقاد بر این بود که قدرت منشأ آسمانی دارد و موهبتی الهی است و به آن کسی که لیاقت داشتن آن را دارد عرضه خواهد شد. در ایران باستان، فَر ایزدی تعیین می‌کرد که چه کسی پادشاه باشد و پس از ورود اسلام نیز پادشاهان را سایهٔ خدا بر روی زمین می‌دانستند. در این دیدگاه، انسان‌ها تا حد زیادی حق حاکمیت بر سرنوشت خود را از دست می‌دهند، عدم اطاعت از حاکم به منزلهٔ عدم اطاعت از خدا تلقی خواهد شد و پر واضح است که چه عواقبی دارد. پیامد این دیدگاه، هزاره‌هایی آمیخته با دیکتاتوری، ظلم و استبداد فردی در جهان بوده‌است.

تصویری از یک قفس که تعدادی کبوتر بالای آن پرواز می‌کنند

اما دانشمندان عصر روشنگری بر این عقیده بودند که سیاست از آنجایی آغاز شد که انسان‌ها تصمیم گرفتند با یکدیگر زیست کنند. چه انسان را موجودی ذاتاً شرور در نظر بگیریم و چه موجودی ذاتاً اخلاقی، در زمانی که تعداد زیادی انسان با افکار، علایق، گرایشات و تمایلات گوناگون بخواهند در یک ناحیه زیست مشترکی را آغاز کنند، نیاز به یک نهاد هماهنگ کننده برای زیست بهتر و راحت‌تر احساس می‌شود.

در این زمان است که انسان‌ها قدرت جمعی خود را به یک فرد و یا مجموعه‌ای از افراد واگذار می‌کنند تا آن فرد یا مجموعه از طرف همهٔ آن‌ها هدایت جامعه را بر عهده بگیرد. در این دیدگاه، قدرت ناشی از مردم دانسته می‌شود که با خواست آن‌ها به فرد یا افرادی واگذار شده و هرگاه جامعه تصمیم بگیرد قابل استرداد خواهد بود. این دیدگاه آزادیهای مختلف فردی و حق شرکت در تعیین سرنوشت را از حقوق اساسی هر انسان می‌داند و هر گونه استبداد و حاکمیت قدرت‌مدارانهٔ فردی را نفی می‌کند.

 

چرا من؟ چرا سیاست؟

همانطور که ذکر شد، این دیدگاه ما نسبت به سیاست است که چگونگی آن را شکل می‌دهد. اگر افراد یک جامعه سیاست و سیاستمداران حاکم را تقدیر خود بدانند و در برابر آن منفعل باشند، سیاست به همان مسیری خواهد رفت که امروزه سنت ما را تشکیل می‌دهد و ما را به این اعتقاد وا می‌دارد که سیاست را امری بدانیم که باید از آن دوری کرد چرا که با پلیدی‌‌ها و زشتی‌‌ها آمیخته است.

اما در صورتی که افراد یک جامعه بپذیرند که نسبت به تعیین سرنوشت خود نه تنها دارای حقوقی هستند بلکه نسبت به آن مسئول نیز می‌باشند، سیاست حاکم بر جامعه به سمت بهبود گام خواهد برداشت. هنگامی که سیاست‌مدار بداند تا زمانی می‌تواند بر مردم حکمرانی کند که آن‌ها بخواهند، و هنگامی که به این درک برسد که مردم نه تنها زیر دستان او نیستند بلکه فرمان روایان حقیقی آن‌ها هستند، دیگر استبداد و خود‌رأیی در دیدگاه او جایی نخواهد داشت.

یک شهروند کامل، شهروندی است که از حقوق خود آگاهی کامل دارد و مسئولیتهای خود را نیز در ابتدا می‌شناسد و در گام بعد به آن‌ها عمل می‌کند. بنابراین مطالعهٔ سیاست، می‌تواند در شناختن حقوق و مسئولیتهای ما نقش مهمی ایفا کند.

اکنون به خوبی می‌دانیم که سیاست نقش عظیمی در سرنوشت ما بازی می‌کند و رها کردن سیاست به حال خود، می‌تواند سرنوشت ما را در دستان افرادی قرار دهد که خیر و صلاح ما و هم‌وطنانمان برایشان هیچ ارزشی ندارد. بنابراین بیایید با توجه کردن به حقوق و تکالیف خود، یک شهروند کامل برای یک شهر کامل و در نتیجه یک ایران کامل باشیم.

تصویری از یک انسان که افکار او در قالب پرندگانی آزاد به تصویر کشیده شده اند.

 

منابع:

۱. آموزش دانش سیاسی، حسین بشیریه، نگاه معاصر ۱۴۰۲

۲. چه باشد آنچه خوانندش سیاست، مهدی فدایی مهربانی، فلات ۱۴۰۲

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.