VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

Ghojeh1358

@Ghojeh1358

نویسنده رمان و داستان کوتاه - نویسنده هفتگانه جنایی و معمایی داوطلبان مرگ - من معتقدم نوشتن، زندگی در دنیایی موازی است مثل شناور شدن در موج

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

نقد و بررسی فیلم «مادر»

به‌یادماندنی‌ترین اثر علی حاتمی

فیلم «مادر» در سال ۱۳۶۸ به کارگردانی علی حاتمی در هشتمین جشنواره فیلم فجر به پرده سینما رفت و نظر مثبت بسیاری از منتقدان را در آن برهه به خود جلب کرد.

 

حضور نام آوران ایران در فیلم
حضور نام آوران ایران در فیلم

 

اگر بخواهیم عبارتی کوتاه و زیبا از این اثر ماندگار به یاد بیاوریم به این جمله برمی‌خوریم: مادر مرد از پس که جان ندارد.

کلمه‌ای که در پایان فیلم، قلب بیننده‌ها را لرزاند و همه را غرق در تأثری عمیق کرد.

مادر همیشه موردتوجه بسیاری از رسانه‌ها بوده است. حضور این موجود فداکار در هر گوشه از زندگی نمود پیدا می‌کند به همین دلیل انسان‌ها از دیرباز به این مقوله توجه ویژه‌ای داشته‌اند. گذشته از اینکه مادرتان در قید حیات باشد یا نه این فیلم تأثیر ژرف و نوستالژیکی بر شما می‌گذارد. حضور هنرپیشگانی بزرگ و مطرح همچون زنده‌یاد رقیه چهره آزاد، زنده‌یاد محمدعلی کشاورز، فریماه فرجامی، اکبر عبدی، زنده‌یاد امین تارخ حتی حمید جبلی همچون تکه‌های پازلی که به‌خوبی چیده شده است با طرحی پررنگ و دل‌نشین آرام‌آرام کنار هم قرار می‌گیرد و تصویر روح‌بخش اثر را به رخ می‌کشد. این فیلم بر ذهن و قلب شما راه می‌یابد و حال و هوای خانه‌های حیاط‌دار و پنجره‌های کنگره‌دار قدیمی را کنار موجود مقدسی چون مادر به وجود شما سرازیر می‌کند.

این فیلم پس از اکران چندین جایزه پربار را برای اثر و هنرپیشگانش به ارمغان آورد. این قاب طلایی با گفته‌هایی پر از ضرب‌آهنگ مثل گونه و طنز تلخ حکایتش را شیرین و جذاب، در دیدگان بیننده به نمایش درمی‌آورد.

حضور اکبر عبدی در نقش غلامرضا پسر عقب‌افتاده‌ای که در تمام لحظه‌های فیلم با دقت و هوشیاری پردازش‌شده است از ذهن پویا و توانگر علی حاتمی به‌عنوان نویسنده‌اش حکایت دارد. نویسنده‌ای که خودش کارگردان و سازنده این اثر دوست‌داشتنی است.

 

قاب خانوادگی در یک تصویر
قاب خانوادگی در یک تصویر

 

اگر بخواهیم فیلم را در تریلری کوتاه و پرمعنا ترجمان کنیم بدون شک باید سکانسی را انتخاب کرد که همه در حیاط خانه گرد هم آمده‌اند تا از هندوانه‌ای که استاد مهدی (حمید جبلی) برایشان به تحفه آورده است لذت ببرند که ناگاه برق خانه قطع می‌شود و همه سردرگم می‌مانند. یکی به دنبال کبریت می‌دود و یکی سراغ چراغ را می‌گیرد. یکی هول می‌کند و دیگری جیغ می‌زند. در این میان مادر را می‌بینیم که بدون هیچ ترس و واهمه‌ای از تاریکی، فانوسش را به دست گرفته و آرام‌آرام به‌سوی پلکان خانه رهسپار می‌شود. راهی که با قدوم او روشن می‌شود و به‌سوی نور می‌رود.

شاید روزی هیچ‌کس نمی‌دانست که در این خانه قدیمی که حالا اثری از آن به‌جا نمانده است، جایی که حالا نامش خیابان هاتف است چنین اثری خلق می‌شود و بهترین چهره‌های ایران‌زمین در آن گرد هم می‌آیند. جایی که نه‌فقط فیلم که حرف دل همه ایرانیان بر زبان جاری می‌شود، کلام مادر دیوارهایش را آذین می‌کند و فرارها از نگاه نگران مادر (لحظه گم‌شدن غلامرضا و دروغی که پسرها به مادر می‌گویند) می‌شود معنای قداست، بزرگی و فداکاری. می‌شود قطره اشکی بر چشم بیننده و ستایشی بر دل نرم و مهربان مادران.

 

مادر چشم نگران غلامرضا
مادر چشم نگران غلامرضا

 

انتقادی بر این فیلم نیست جز آنکه بهتر می‌بود با توجه به ریشه این خانواده در گذشته و حضور ناگهانی فرزندی از خطه جنوب (جمشید آریا با نقش جمال) کمی بیشتر به گذشته و تولد فرزندان متعدد و نه صرفاً به نمایشی از یک ملاقات کوتاه مادر و پدر پرداخته می‌شد علاوه بر آن صحنه رانندگی خیالی غلامرضا و ماه منیر اندکی طولانی و کش‌دار شده است و حس گرما و کلافگی (که شاید آن‌هم نکته مثبت و تأثیرگذار فیلم باشد) بیننده را اندکی خسته و از بطن موضوع دور می‌کند. شاید برای کسی گفتمان‌ها یا اختلافات خانوادگی پسر بزرگ خانواده (محمدعلی کشاورز در نقش محمدابراهیم) آن‌چنان مهم نباشد تا دانستن از گذشته مادر قصه (ترنجبین بانو) که هزاران حرف ناگفته دارد.

این فیلم با پیش‌بینی ناگهانی مرگ مادر آغاز می‌شود و به عمق داستان می‌پردازد، داستانی که در همین فیلم کوتاه حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد، سخنانی از جنس دل ایرانی‌ها. همه فرزندان دور هم جمع می‌شوند تا وداع مادر را نظاره‌گر باشند. حس خوب بودن کنار مادر تبدیل می‌شود به غم از دست دادنش. نگرانی مادر اما از مرگ نیست بلکه از تازه بودن آرد حلواست و ری کردن برنج غذای عزاداری.

بدون شک این فیلم با هر بار دیدن تازه‌تر و دل‌نشین‌تر می‌شود، هر بار که می‌بینی‌اش در لحظه‌ای که مادر روی تخت نفس‌های آخر را می‌کشد و غلامرضا سعی دارد تا دیکته‌ای که ماه منیر (فریماه فرجامی) برایش دکلمه می‌کند بنویسد، دلت به درد می‌آید و غرق اندوهی عمیق می‌شوی. خواهر تلاش می‌کند تا با کلمات مانع از مرگ مادر شود، ناباورانه تکرار می‌کند که مادر هنوز زنده است و ماندگار لیکن برادر باشهامت این تلخی را به زبان می‌آورد. او باور می‌کند که مادر هم می‌میرد اگرچه از جنس فرشتگان باشد و آسمانی. لبان گوشت‌آلود و خیسش گشوده می‌شود تا زیباترین جمله داستان منعقد شود. جمله‌ای که همراه با موج‌های اشک فرو می‌غلتد و بر دل ثانیه‌های دردناک فیلم چکه می‌کند. توگویی این کلام آخر همه داستان را در خود غرق می‌کند و اندوهش را فریاد می‌زند. اینکه بدون مادر زندگی چه سرد است و بی‌رنگ.

فیلم مادر اثر جاودانه علی حاتمی از آن سال تاکنون بارها به نمایش درآمده است لیکن هنوز تازه و به‌روز است. 

اگرچه در این فیلم بزرگ‌مردی چون عزت‌الله انتظامی هرگز حضور پیدا نکرد (در ابتدا قرار بود نقش محمدابراهیم به او داده شود) لیکن با هنرمندی و شراکت نقش‌آفرینان داستان فیلم به اثری مثال‌زدنی از ایران‌زمین بدل می‌شود. 

در پایان نباید تأثیر عمیق موسیقی زیبا و ملودرام استاد ارسلان کامکار در سکانس‌های فیلم را نادیده گرفت. موسیقی‌ای که با حس و حال داستان همراه می‌شود و به انتقال پیام داستان (سر زدن به خانه مادری و حس خوب بچگی) کمک می‌کند.


منابع: 

• ویکی پدیا

• باشگاه خبرنگاران جوان

• شهرخبر

تلویزیون اینترنتی هنرمند

عکس نودی

 

 

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.