نوشتن
مسکِّنی که عوارضی ندارد.
«هیچ درد و رنجی بزرگتر از داشتن یک داستان ناگفته در درون خود نیست»
مایا آنجلو
نمیدانم چه قدر با جهان نویسندهها یا شاعرها آشنا هستید؟ یا اصلاً در اطرافتان، تا به امروز، شاعر یا نویسندهای دیدهاید یا نه؟ این نوشته هم دربارهی آنها نیست؛ اما بدم نمیآید متنم را با سخن گفتن دربارهی آنها شروع کنم؛ دربارهی جهان نویسندگان و شاعران.
این که فردی تمام فکر و ذکرش را، انرژی و عمرش را فقط وقف نوشتن کند شاید عادی و طبیعی به نظر نرسد. تقریباً اکثریت نیز بر این باور هستند که هنرمندجماعت یک چیزیاش هست؛ اصلاً این گزاره هم قبول! اما تا به حال فکر کردهاید که این «یک چیزی» چیست؟ چه میشود که فردی راه نوشتن را (راهی که خودمانیم! پول خوبی هم از آن عایدش نمیشود) در پیش میگیرد؟ جوابش ساده است! حتماً نوشتن به دردی میخورد که این همه انسان در طول تاریخ برایش وقت صرف کردهاند. موضوع نوشتهی من دقیقاً همان «یک چیزی» و «دردی» است که هنرمندان را گرفتار خود کرده است. خب! حالا برویم سراغ اصل مطلب!
نوشتنِ عادی روزمره از سادهترین فعالیتهایی است که میشود به آن پرداخت. برگهای، کاغذی چیزی نیاز دارید و یک وسیلهای که اثری از خودش روی کاغذ به جا بگذارد. همین! اما همین فعالیت ساده میتواند جهان شما را تغییر بدهد. حتماً روزهایی، اوقاتی در زندگیتان داشتید که میدانستید یک چیزی درونتان جور نیست، احوالتان عادی نیست، سردرگمِ موضوع یا درگیر مشکلی هستید که طاقتتان را طاق کرده است. در آن لحظات چه کردید؟ هر کسی برای خودش راهی دارد! اما نویسندهجماعت (یا کلیتَرَش انسانی که با معجزهی نوشتن آشناست) قلمی پیدا میکند و به جان برگهها میافتد. چرا؟ چون میداند که نوشتن، مسکِّنی است که عوارضی ندارد.
از دیدگاه روانشناسی به زبان آوردن یا نوشتن یک مسئله، نصفِ راهِ حل آن مسئله به حساب میآید. یعنی اگر شما بتوانید موضوعی را که درگیرش هستید، با کلماتِ روشن و واضح به زبان بیاورید یا بنویسید، تقریباً نصفِ مسیر حلاش را طی کردهاید. حالا تصور کنید وقتی درگیر موضوع پرفشاری هستید، قلم برداشته و آن را مینویسید؛ نه فقط آن موضوع را، که احوالاتی را که در حال تجربهاش هستید نیز مینویسید، همه را مینویسید. قطعاً اوضاعتان رو به راهتر میشود. نوشتن میتواند نگاه شما را تغییر بدهد. مسئله را برایتان روشنتر کند. هیجانتان را در وضعیت خوبی قرار دهد. پگی تابور میلین میگوید: «ارتباط معجزهآسای بین نوشتن و سیستم ایمنی بدن، ناشی از ترکیدن به خاطر مهار کردن احساسات است. به نظر میرسد که وقتی ما دربارهی حقیقتِ تجربهی خود صحبت نمیکنیم، در حال مهار کردن احساسات خود هستیم و این کار باعث مهار کردن سیستم ایمنی بدنمان میشود». نوشتن انسان را تخلیه میکند، نویسندهاش را با خودش روبهرو میکند. باز هم میگویم: نوشتن، بدون هیچ عوارضی معجزه میکند!
ما در جهانی زندگی میکنیم که دغدغهها و مشکلات کوچک و بزرگ، جزء جداییناپذیر زندگی روزمرهی ما هستند. شاید اکثرمان (نگفتم همهمان زیرا جملهی کلی گفتن گزافهگویی است!) در شبانهروز دنبال دقایقی باشیم تا فقط از دست افکار و فشارها خلاص شویم. نوشتن میتواند همان راه خلاص باشد. دکتر نیما قربانی، روانشناس و استاد دانشگاه معروف روانشناسی، میگوید: «آن چه به زبان آوردناش غیرممکن است، در نوشتن مجال ظاهر شدن پیدا میکند. پردهی شرم کنار میرود و ناگفتنیها برملا میشوند. مزیت نوشتن است که فاصلهها را خط میزند و به کمکش میتوانیم آموزش بدهیم، حرف بزنیم، سرگرم کنیم، بخندانیم و…». بله! نوشتن مسکِّنی است که عوارضی هم ندارد، آن هم در این دورهی شلوغ و پلوغ.
تا این جا تلاش کردم مزایای نوشتن را برایتان بشمارم. اما در این بند میخواهم دربارهی موضوع جالبتری بهتان خبر بدهم. میدانستید در روانشناسی رویکردی وجود دارد به نام «شعردرمانی»؟ یعنی چه؟ یعنی درمانگر به کمک شعر و البته نوشتن به مراجعین خود کمک میکند تا بهبود پیدا کنند. در جلسات شعردرمانی شما مینشینید با درمانگرتان شعر میخوانید و دربارهی اشعار و خودتان حرف میزنید. دست به قلم میشوید و درونیاتتان را مینویسید. این گونه بهبود پیدا میکنید. قرار نیست نوشتهام متنی علمی بشود وگرنه دربارهی چگونگی و شدت تاثیر شعردرمانی برایتان بیشتر مینوشتم؛ اما علیالحساب بدانید که تأثیرگذار بودن رویکرد «شعردرمانی» از نظر علمی ثابت شده و امروزه برای درمان استفاده میشود. اگر کنجکاو یا علاقهمند بودید میتوانید به سایت National Association of Poetry Therapy سر بزنید. حالا برگردیم به موضوع اصلیمان یعنی نوشتن!
میخواهم برگردم به ابتدای نوشتهام و تحلیل کوتاهی نیز دربارهی نویسندگان و شاعران ارائه بدهم. شاید خالی از لطف نباشد! در یک کلام نویسنده و شاعر کسی است که نوشتن را جدی گرفته و به آن معتاد شده است (البته اعتیاد در معنای پیوسته درگیر چیزی بودن نه در معنای منفیاش). یک نویسنده-شاعر در عملِ نوشتن، بروز پیدا میکند، جهان را از زاویهی کلمات میبیند و به وسیلهی کلمات میاندیشد. همانند ریاضیدانی که اعداد و ارقام و محاسبات برایش معنایی عمیقتر از انسانهای غیرریاضیدان دارد، نویسنده-شاعر نیز زبان و کلمات را عمیقتر میشناسد و درک میکند. آنها را جدی میگیرد و باهاشان هنر میآفریند. در ابتداییترین پله، نوشتن درونیات انسان را بروز میدهد و انسان را با خودش (امیال، هیجانات، افکار و باورهایش) روبهرو میکند. اما نویسنده-شاعر از این پله بالاتر میرود و علاوهبر بروز درونیات خود، با کلمات جهان دیگری خلق میکند. نویسندگان و شاعران مانند دیگر هنرمندان خالقانی هستند که جهان خودشان را در اثری بدیع پیاده میکنند. حرفی برای گفتن دارند و با ابزاری که کار با آنها را بلدند (یعنی کلمات)، حرفشان را میزنند. نویسندگان و شاعران کسانی نیستند که الزاماً حرفهای بزرگی برای بیان دارند، بلکه انسانهایی هستند که به کمک خلاقیت و تمرین میتوانند هر چه را که درونشان هست، به شکلی خلاقانه و زیبا بیان کنند. با این که نوشتن عادی روزمره کار آسانی است اما نویسندگی و شاعری سخت است، جدی و عمیق نوشتن سخت است. حالا به سختی خودِ نوشتن، سختیهای تمرین و یاد گرفتن تکنیکها، شیوهها و قوانین نوشتن را هم اضافه کنید. نویسنده-شاعر شدن دشوار است زیرا جدی گرفتن نوشتن دشوارست؛ همان طور که جدی نقاشی کشیدن دشوارست. اما خیلی از انسانها برای دل خودشان و صرفِ علاقهمندی نقاشی میکشند. خیلی از انسانها نیز میتوانند برای دل خودشان و صِرف علاقهمندی برای خودشان بنویسند. موضوع اصلی این است که نوشتن، نقاشی کردن (به طور کلی انواع هنرها) در سادهترین حالت، برای سلامت روان انسان مفید و کمککننده هستند. نوشتن فقط نسبت به باقی هنرها، ابزارآلات کمتری نیاز دارد. شما با یک قلم و کاغذ میتوانید از معجزات شفابخشاش استفاده کنید. بنویسید و از ثمراتاش لذت ببرید.
اما شاید با خودتان فکر کرده باشید که نوشتن آن قدر کار سادهای است که این همه تأثیرگذاریاش دروغ و مهمل به نظر میرسد. آیا فکر میکنید نوشتن آسان است؟ پس یک بار امتحاناش کنید! آن وقت متوجه میشوید که نوشتن درونیاتمان چه قدر کار طاقتفرسایی است! آن وقت به معجزهی نوشتن پی میبرید! برای کسی که تا به حال دست به قلم نبرده و احوال درونیاش را ننوشته، نوشتن کار سادهای به نظر میرسد. اما درست وقتی که برای شروع نوشتن عزمتان را جزم کنید، سختی و طاقتفرسا بودن نوشتن جلویتان سد میشود. اما نگران نباشید! سختیاش فقط برای ابتدای مسیر نوشتن است. هر چه که قلم بیشتر در دستانتان جا بگیرد و بیشتر با کاغذ وَربروید، نوشتن برایتان راحتتر میشود. آن وقت است که معجزه و شفای نوشتن به سراغتان میآید. حتی شاید آن وقت به دلتان افتاد نویسنده بشوید! این، بحثاش جداست.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.