VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

Ayda

@Ayda

2002 april medical student IMU

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

مردی به نام اوه

فردریک بکمن نویسنده جوانی که با کتاب‌های خود غوغایی به پا کرده است

 رمان مردی به نام اوه به نویسندگی فردریک بکمن سوئدی در سال 2012 منتشر شد. پس از گذشت یک سال نیز ترجمه انگلیسی این رمان وارد بازار شد. پس از 18 ماه از انتشار به فهرست کتاب‌های پرفروش نیویورک تایمز رسید و به مدت 42 هفته در این فهرست ماند. همچنین کتاب مردی به نام اوه لقب پر فروش‌ترین کتاب سال سوئد و سایت آمازون را نیز به خود اختصاص داده است. همچنین این کتاب به بیش از 30 زبان زنده دنیا ترجمه شده است که نشان از استقبال زیاد افراد از این کتاب است.  علاوه بر کتاب مردی به نام اوه از دیگر آثار پرفروش این نویسنده می‌توان به «مادربزرگ سلام رساند گفت متاسف است» و «بریت ماری اینجا بود» نیز اشاره کرد.

 این کتاب در واقع سرگذشت مردی را پس از آغاز دوران بازنشستگی و درگذشت همسرش روایت می‌کند. اوه در واقع مردی حسابگر است که حتی هر روز تک تک شوفاژهای خانه را نیز چک می‌کند. در زندگی اوه هر چیزی سر جای خودش قراردارد و از نظم خاصی تبعیت می‌کند. به صورت کلی می‌توان گفت که داستان راجع به پیرمردی عبوس و بد اخلاق است که با آمدن همسایه جدید همه چیز تغییر می‌کند.

 

جرقه ایده داستان مردی به نام اوه 

به گفته خود فردریک بکمن ایده نوشتن رمان مردی به نام اوه برگرفته از روایتی است که از یکی از همکارانش شنیده است. در واقع فردریک شنیده بود که مردی به‌هنگام تهیه بلیط و بازدید از موزه هنری به حمله عصبی دچار می‌شود. به گفته خود بکمن او به شدت با وضع این پیرمرد همزاد‌پنداری می‌کند. همچنین او حتی ادعا کرد که خودش نیز چندان در روابط اجتماعی قوی نیست.

بکمن پس از شنیدن این ماجرا از همکارش شروع به نوشتن پست‌های وبلاگی با نام «مردی به نام اوه» کرد. او در پست‌های این وبلاگ از بیزاری شخصیت اصلی یعنی آقای اوه از حیوانات خانگی و دنیای ماشینی امروز صحبت می‌کند. همچنین از سایر دغدغه‌ها و آزردگی‌هایش می‌نوشت. در واقع فردریک بکمن در این وبلاگ شخصیتی خیالی می‌سازد که تا حدی به سبک زندگی و علایق خودش شباهت دارد. پس از مدتی فردریک بکمن متوجه شد این شخصیت توانایی تبدیل شدن به داستانی بلند را دارد. به این ترتیب، او شروع به نوشتن این رمان می‌کند. در این رمان اوه در واقع پیرمردی است که همسر و شغلش را از دست داده و حالا دیگر هیچ هدفی برای زندگی ندارد و در جست و جوی راهی برای خودکشی است.

 

مردی به نام اوه

 اقتباس سینمایی

جالب است بدانید که فیلمی نیز به همین عنوان وجود دارد. در واقع فیلم سوئدی مردی به نام اوه به کارگردانی هانس هولم با نقش آفرینی رولف لاسگارد توسط نوردیسک فیلم در 25 دسامبر 2015 اکران شد. فیلم مردی به نام اوه نامزد شش جایزه در پنجاه و یکمین جوایز گلدبگ شده است. همچنین ازجمله بهترین فیلم‌های خارجی در هشتاد و نهمین دوره جشنواره اسکار بود. جالب است بدانید که در حوزه فیلم‌های غیر انگلیسی در جشنواره اسکار این فیلم صحنه رقابت را به فیلم ایرانی فروشنده به کارگردانی جناب فرهادی واگذار کرد. 

خلاصه‌ای از داستان 

اوه مردی عبوس و کم حرفی است همسرش سونیا را که به شدت عاشق او بود به تازگی از دست داده است. رابطه اوه و سونیا حتی پس از تصادفی که برایشان اتفاق افتاد بسیار نادر و مثال زدنی بوده است که حتی جایی در کتاب نوشته شده «اگر کسی ازش می‌پرسید زندگی‌اش قبلا چگونه بوده، پاسخ می‌داد تا قبل از این که زنش پا به زندگی‌اش بگذارد اصلا زندگی نمی‌کرده و از وقتی تنهایش گذاشت دیگر زندگی نمی‌کند.»
پس از درگذشت همسرش همسایه‌ای جدید زندگی این مرد را دچار تغییر می‌کند. در واقع زنی ایرانی که به تازگی به همسایگی او درآمده عنان زندگی اوه را در دست می‌گیرد و زندگی اوه را دستخوش تغییرات زیادی می‌کند. جالب است بدانید که همسر فردریک بکمن ایرانی است و همین موضوع سبب شده تا در کتاب مردی به نام اوه خصوصیت‌ها و ویژگی‌های اخلاقی یک زن ایرانی به زیبایی تمام به تصویر کشیده شود. 

 

فردریک بکمن نویسنده

جملاتی از کتاب

داستان مردی به نام اوه علاوه بر روایت کردن دوره بازنشستگی و سرخوردگی‌هایش به نظر من عشق و پذیرش یکدیگر را خیلی زیبا به تصویر می‌کشد. در جایی از کتاب آمده است که سونیا می‌گفت: «دوست داشتن یک نفر مثل نقل مکان کردن به یک خانه است. در ابتدا عاشق همه چیزهای جدید می‌شوی، هر روز صبح متحیر می‌شوی که همه اینها به تو تعلق دارد. در عین این حال انگار می‌ترسی کسی ناگهان از در وارد شود و توضیح دهد که اشتباه وحشتناکی مرتکب شده است. سپس با گذشت سال‌ها دیوارها فرسوده می‌شوند. چوب‌ها از اینجا و آنجا خرد می‌شوند. در این مرحله هم شما باز عاشق آن خانه هستید اما این بار نه دیگر به خاطر بی نقص بودنش، بلکه بیشتر به خاطر نقص‌هایش. شما با تمام گوشه و کنارها آشنا می‌شوید. دیگر می‌دانید که چگونه از گیرکردن کلید در قفل زمانی که هوا سرد است جلوگیری کنید. کدام یک از تخته‌ها با پا گذاشتن روی آن‌ها کمی خم می‌شوند یا دقیقاً چگونه می‌توان درهای کمد را باز کرد، بدون اینکه جیرجیر کند. این‌ها رازهای کوچکی هستند که آن را به خانه شما تبدیل می‌کنند.» در جایی دیگر از کتاب ، اوه خودش را مردی سیاه و سفید می‌داند که تمام رنگ زندگی‌اش از سونیا می‌آمد.

در واقع به نظر من محور اصلی داستان بر اساس زندگی اوه قبل و بعد از آشنایی با همسرش است. همسری که حتی بعد از مشکلات ناشی از تصادفش هم شور و اشتیاق زندگی در او کم نشد. اگر به دنبال کتابی هستید که هم هیجان داشته باشد و هم داستان عاشقانه‌ی محشری را روایت کند این کتاب به شدت انتخاب مناسبی است. 

 

منابع 

https://www.nytimes.com/books/best-sellers/

https://www.goodreads.com/book/show/18774964-a-man-called-ove

 


comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.