دست مریزاد آقای اسپیلبرگ، اما تصاحب اسکار بعید است!
فیلم «خانواده فیبلمن»، از شانس های اسکار 2023، تماشاگرش را به دنیای رویایی و سحرانگیز پسرکی می برد که شیفته سینما شد و سرانجام راه به هالیوود پیدا کرد
خیلی دوست دارم بزنم روی پیشانی ام و ذوق زده طور بگویم «وای خدای من! یعنی این اسپیلبرگ چه کلک و جادوی معرکه ای بلد است که روی فیلمهایش سوار می کند تا این قدر سینمایی، پر شور و حال و احساسات برانگیز باشند»!
همان طور که استیون اسپیلبرگ 76 ساله در طول بیش از شش دهه فعالیت در کارخانه رویاسازی هالیوود، بارها ما را به شگفتی واداشته. از دوره تجربه گرایی با «دوئل» و «آرواره ها» گرفته تا به رخ کشیدن گستره خیال پردازی اش در «برخورد نزدیک از نوع سوم» و نامزد شدن در اسکار و بعدها که با سری فیلم های «ایندیاناجونز» کلی سورپرایزمان کرد. یا درام تکان دهنده ای مثل «فهرست شیندلر» که زمانی بیلی وایلدر والا مقام با حسرت آرزو کرده بود کاش خودش آن را ساخته بود! همان طور که وادارمان کرد با «نجات سرجوخه رایان» نفسهایمان را در کرانه ساحل نرماندی و آن نبرد خونبار در سینه حبس کنیم. یا همین چند سال پیش که با «پُست» جوری متقاعدمان کرد تا با کمال میل، به تحریریه واشنگتن پست دهه 70 میلادی برویم تا هاج و واج، شاهد افشاگری های این نشریه علیه پنتاگون باشیم!
خب! سفر در زمان کافی است؛ برگردیم به دوران حال! زمانی که اسپیلبرگ «خانواده فیبلمن» The Fabelmans را در لوکیشن های چشم نواز آریزونا مقابل دوربین برده و دست ما را گذاشته توی دست خانواده یهودی پرحاشیه اش!
فیلمی که نمی توانم انکار کنم از دیدنش لذت بردم، اما حیرت زده نشدم و با شیفتگی هم روی پیشانی نکوبیدم!
151 دقیقه ای که اصلأ احساس نمی شود
در واقع «خانواده فیبلمن» از حیث قصه گویی مطابق آنچه ما از اسپیلبرگ بزرگ در ذهن داریم، استادانه است. طوری که زمان 151 دقیقه ای اش اصلأ حس نمی شود. فیلمی در راستای علایق نوجوانانه با وجوه اتوبیوگراف مورد پسند او که پیشتر نمونه اش را در «ای تی»، «بی اف جی» و همچنین «سوپر۸» که داد نابغه ای مثل جی جی آبرامز بسازدش هم دیده بودیم.
با این وجود به نظر می رسد اسپیلبرگ به نوعی فاصله خود را به عنوان یک شخص حقیقی از فیلم حفظ کرده تا متهم به تصویری کردن صرف دفترچه خاطراتش نشود! اصولاً هم این اتوبیوگرافی، دراماتیزه شده تحویل ما می شود و نباید جزء به جزء آن را برگرفته از واقعیت تلقی کرد.
در همان قدم اول، قهرمان فیلم، سَمی فیبلمن نامگذاری شده و نه استیون. پسرکی که به همراه خانواده اش در ایالت آریزونا طی دوران پس از جنگ جهانی دوم زندگی می کند و ما او را تا 18 سالگی دنبال می کنیم. علایق بی شائبه اش نسبت به فیلمسازی و سینما. مناسبات دوران تحصیلش. روابط خانوادگی و اضمحلال پنهان خانواده ای که مادر دل در گروی دوست همسرش دارد. تمام اینها از زاویه دید سَمی به روان ترین شکل ممکن روایت می شوند.
اسپیلبرگ با فیلمنامه منعطف و مشترکش با تونی کوشنر- نمایشنامهنویس برنده پولیتزر که پیشتر هم با او در «لینکلن»، «مونیخ» و «داستان وست ساید» همکاری داشت- شیوه ای از روایت را برگزیده که صرفاً خاطره نگاری تعبیر نشود.
فیلم در واقع بخشی از خاطرات مشابه خیلی از علاقه مندان به سینما را مرور می کند و همزمان ارجاعاتی شیرین و همه فهم به حال و هوای دوران نوجوانی دارد. از جمله نحوه مواجهه بامزه سَمی با سینما در ابتدای فیلم و درام رمانتیک و کلاسیک «بزرگترین نمایش روی زمین» The Greatest Show on Earth اثر سیسیل ب. دومیل. اسپیلبرگ در مقابل این افتتاحیه، اختتامیه ای معنادار به شیوه پایان باز هم در نظر گرفته که سَمی/ اسپیلبرگ جوان و بااستعداد را در آستانه دروازه ورود به هالیوود می بینیم. انگار اسپیلبرگ قصد داشته بگوید دیدید چه کشیده ام تا پایم به هالیوود باز شد! ... و ما هم در نهایت یک براوو به او بگوییم و از خودمان بپرسیم یعنی این قصه ادامه خواهد داشت؟!
در هر حال هر جا هم احتمال افتادن ریتم می رود، با تشنج های مقطعی در خانه یا مدرسه و یا خرده قصه هایی مثل ورود دایی مادر، درگذشت مادربزرگ، ماجرای عشقی سَمی و دغدغه های شغلی پدر، جان دوباره می گیرد.
اسپیلبرگ در جایی گفته یکی از نصایح هنری هاتاوی(سینماگر فقید و سرشناس آمریکایی) به او این بوده که «در کارگردانی هر دقیقه روز باید بدانی می خواهی چه کار کنی؛ حتی اگر هم نمی دانی می خواهی چه غلطی بکنی، تظاهر کن می دانی!».*
این نقل قول شیطنت آمیز گویی در شیوه کارگردانی سَمی در ساخته های آماتوری اش و نیز خود اسپیلبرگ در «خانواده فیبلمن» هم نمود پیدا کرده! پسرک سنگ های بزرگی در ساخت فیلم های غیر حرفه ای جنگی و پر زد و خورد برمی دارد که تماشاگر چندان در جریان جزییات شکل گیری آنها قرار نمی گیرد و عجیب آنکه بازخوردها در نمایش همگی مثبت هستند. یا فیلمی که از تفریحات بچه دبیرستانی ها برای جشن فارغالتحصیلی می سازد. با این وجود، اعتماد به نفسی که اسپیلبرگ برای سَمی تعریف می کند، گاه جنبه های ناباورانه ای به خود می گیرد. هرچند او تلاش می کند در مواردی مثل مرافعه سَمی با همشاگردی ها یا بحران های خانوادگی، خود را از اتهام فخرفروشی و خودبزرگ پنداری برهاند.
آیا فیلم شایسته اسکار است؟!
راستش را بخواهید این طور فکر نمی کنم! شاید دست آکادمی امسال چندان پر نبوده یا خواسته خالق «پارک ژوراسیک» را نرنجاند؛ نمی دانم! اما دست کم به نظر من و در این تعداد کاندیداتوری، نه! اسپیلبرگ خیلی فیلم های بهتری هم در کارنامه دارد که در مقایسه با این آخری، برای خودشان بیگ پروداکشن(آثار عظیم و پر خرج) های اصیلی هستند. مخصوصاً با رقبای قدری مثل «آواتار: راهآب»، «همه چیز همه جا به یکباره»، «بانشی های اینیشرین» و حتی «مثلث غم»، کار اسپیلبرگ برای اسکار گرفتن در رشته بهترین فیلم بشدت دشوار است.
بد نیست بدانید فیلم در نود و پنجمین دوره اسکار در هفت رشته نامزد شده است.
کارگردانی به مثابه جادوگری
حتی اگر معتقد باشیم اسپیلبرگ بلندپروازی امثال جرج لوکاس و جیمز کامرون، درایت کوبریک و نوگرایی های امثال فینچر و نولان را ندارد- که به نظر من دارد!-، همچنان سبک خاص او در کارگردانی غبطه برانگیز است. سینماگری که در اغلب ژانرها فیلم دوست داشتنی و جذاب ساخته است و حالا هم اشکالی ندارد اگر خواسته باشد سینما را برای نمایش مقطعی از زندگی شخصی اش به خدمت بگیرد.
فیلم مشخصاً باید روی پرده دیده شود و درک قاب بندی و لذت بردن از آن و عمق میدان های چشم نوازش در کادر کوچک، ناقص خواهد بود. با این وجود ترجیح می دادم فکر کنم فیلم را کس دیگری ساخته و استاد صرفاً تهیه کننده ای بالای سر کار بوده. میزانسنی که برای ساخته های آماتوری سَمی چیده شده، اتفاقاً نیمه حرفه ای و غیر خنده دار هستند و تلاش شده از سوی سایر کاراکترها مورد تمسخر قرار نگیرند. از جمله همان نمای وداع سرباز آخر در گذر از اجساد همقطارانش که یادآور «نجات سرجوخه رایان» هم هست. یا ایده ای که برای باورپذیر شدن شلیک ها به ذهن سَمی می رسد.
بازیگرانی که در خدمت فیلم هستند
گبریل لابل در نقش سَمی شاید تداعی کاملی از جایگاه دست نیافتنی اسپیلبرگ مورد نظر امروز ما حتی با توجه به تفاوت مقطع سنی اش نباشد، اما تلاش دقیقی کرده تا همه ابعاد کاراکتر را شکل دهد. او ریزبین، احساساتی و حتی در لحظاتی شکننده است و شیفتگی عمیقش نسبت به سینما، ملموس و غیر قابل انکار.
پل دینو در نقش پدرش برت، بازی متعادلی دارد. القای درونیات مردی علم گرا با دانش تخصصی که فروتنانه جوش خانواده اش را می زند و تصویر عشقی که نسبت به همسر بی وفایش دارد و مانع از خرده گرفتن بر او بواسطه روابط پنهانش می شود، در بازی دینو بخوبی لحاظ شده است.
باشکوه ترین بازی فیلم را اما باید متعلق به میشل ویلیامز در نقش مادرش میتسی دانست. سکانس رقص پرفورمنس(نمایش اجرامحور) وار او زیر نور اتومبیل، تماشای فیلم افشاگرانه پسرش در خلوت، بی قراری ها و اقرارهایش به مراوده پنهان با پنی(با بازی ست روگن) تبلوری خیره کننده در بازی میشل ویلیامز دارند تا او را مستحق نامزدی برای اسکار بهترین بازیگر نقش اول بدانیم.
جسارت نباشد آقای اسپیلبرگ!
البته در سکانس های دبیرستان فیلم شبیه بی مووی (درجهای برای فیلمهای تجاری کم بودجه) های تین ایجری هالیوود می شود و در عجبم چرا انقدر روی آنها فوکوس(تمرکز) صورت گرفته است. مناقشه هایی سطحی که نمونه اش را در بسیاری از سریال های عامه پسند آمریکایی دیده ایم و مثل وصله ای ناجورند در فیلم.
حتی باید ایراد بگیرم به نحوه برگزاری دیدار سَمی با جان فورد بزرگ که در انتخاب جالبی دیوید لینچ کبیر نقشش را بازی کرده. حتی اگر این تجربه مو به موی دیدار در دنیای واقعی بوده باشد، آن سوال تکراری درباره خط افق از سوی فورد یا جای رژ روی گونه اش خیلی دم دستی اند و جایشان در فیلم اسپیلبرگ نیست. هرچند لحظه روبه رویی با پوستر شاهکارهای او روی دیوار از جمله «دلیجان»، «چه سرسبز بود دره من»، «جویندگان» و ... با آن نگاه هیجان زده سَمی و موسیقی لطیف جان ویلیامز بسیار رویایی درآمده است، اما در ادامه چندان احترام آمیز برگزار نمی شود و شکل ادای دین احتمالی اش، به صورت بی موردی گرفتار چاشنی طنز مألوف اسپیلبرگ می شود. یا جایی در اواسط فیلم که خواهران سَمی، با دیدن خوشگذرانی مادر با تنه درخت، توضیحات علمی پدر درباره نحوه درست کردن آتش را در پیک نیک رها می کنند تا مثلاً در پیام گل درشتی بفهمیم همیشه تفریح و سرگرمی نزد عامه، جاذبه بیشتری از علم دارد!
مواردی که در کل به انسجام و وقار فیلم ضربه زده اند.
در کل اما «خانواده فیبلمن» یک روایت دلنشین و قطعاً شخصی از کارگردانی قصه گوست که می داند چطور دو ساعت و نیم تماشاچی را با اشتیاق پای فیلمش بنشاند.
*به نقل از کتاب کارگردانی فیلم/ انتشارات سروش
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.