«دروسشیمی»؛ سریالتراپی محض!
تماشای سریال درام «دروس شیمی» برای کسانی که هیچ ارتباط دوستانهای با علم شیمی ندارند، به ریسکش میارزد و تردید ندارم تمام معادلات ذهنی و پیشفرضهایشان را چه از علم شیمی و چه این سریال به هم خواهد زد!
همین اول باید اعتراف کنم من یکی در دوران دبیرستان، از شیمی و هر آنچه مربوط به آن میشد، متنفر بودم! به جز جدول تناوبی مندلیف که به طمع نمره، ناچار به از بر کردنش بودیم، هیچیک از فرمولها و قواعدش توی مخم فرو نمیرفت. شیمی در مخیلهٔ من از حیث عبوس بودن و خشکی و جدیتی که در ذاتش موج میزند، برای من همیشه با زیستشناسی، فیزیک و دیگر علومتجربیِ عصا قورت داده، در رقابتی تنگاتنگ بوده و هست!
حالا فرض کنید آدمی مثل من به اقتضای شغلش، مواجه شود با سریالی به نام «دروس شیمی». یک عنوان بیعاطفه و به نظر علمگرایانه که گذرش به کوی عاشقان نمیافتد و بویی از رمانتیک بودن نبرده! تماشای این سریال اما به ریسکش میارزید و تمام معادلات ذهنی و پیشفرضهایم را چه از علم شیمی و چه این سریال به هم ریخت.
حالا میگویم برایتان!
معرفی میکنم؛ یک درام عاشقانه جذاب و آموزنده
بله تعجب نکنید! «دروسشیمی» محصول اپل تی وی، بحق شایستهٔ این توصیف است. سریال قصه تقریباً خلوتی دارد و به مدد شخصیتپردازی و فضاسازی هنرمندانهاش، بنیاد درام را با قدرت بنا میکند. به طرز عجیبی توانسته نسبتی سازگارانه میان عشق، تبعیض نژادی، آشپزی و در نهایت علم شیمی برقرار کند. در خلال روایت، سرسختی کاراکتر اصلی و مواجهه قدرتمندانهاش با مشکلات و دردسرها، چنان آموزنده و انگیزهبخش هستند که «دروس شیمی» را از محدوده یک سریال ساده، فراتر میبرند. زنی که به آموختهها و قابلیتهایش ایمان دارد و تحقیرها و حسادتهای کارشکنانهٔ اطرافیان، او را ناامید نمیکند.
سریال داستان زندگی دختری به نام «الیزابت زات» در آمریکای دههٔ ۱۹۵۰ است که دیوانهوار به علم شیمی علاقه دارد. شیفتگی او به شیمی چنان است که در دل جامعهای غرق شده در افکار آپارتایدیِ مقطع روایت قصه، ناگزیر شده به رغم احاطه و هوش بالایش در علم شیمی، به عنوان دستیار در مؤسسهای اسم و رسمدار کار کند. جامعهای که برای زنها هویت مستقل چندانی قائل نیست.
«مؤسسه تحقیقاتی هستینگز»، جایی که مدیرانش دیدگاهی کاملاً مردمحور دارند و زنان از منظر آنان، حتی اگر دانش و بلوغ فکری بالایی داشته باشند، ناچارند تا زیردست مردان کار کنند. پژوهشهای خود را به نام همکاران مرد و ذیل نام آنان بگذارند و انتظار پاداش و پیشرفت را فراموش کنند!
اجتماعی که در «دروسشیمی» ترسیم میشود، فرسنگها با مفهوم دهکدهٔ جهانی امروز فاصله دارد. در پی سرکوب و واپسگرایی است، ولی با این وصف، آرامآرام در مقابل اراده و خرد جمعی، متزلزل مینماید. ناگزیر میشود ساختارهای یکجانبهگرایانه و حتی سودجویانه خود را مورد بازنگری قرار دهد و از نو بنا کند.
حضور الیزابت در این مؤسسه اما دیری نمیپاید که در پی آشنایی با شیمیدان کلهشق، اما سرشناسی به نام «کالوین ایوانز» معطر به احساسات عاشقانه میشود؛ غافل از آنکه دست تقدیر برای او تدابیر دیگری اندیشیده.
الیزابت در این سریال کاراکتری راسخ و علمگراست که جامعهٔ مبتلا به تفکرات متعصبانه و عاری از مساوات پیرامونش را پس میزند. تسلیم مقررات غیرمنطقی و عصرحجریای که نام «قانون» روی آنها حک شده، نمیشود. الیزابت بر این باور است که میتوان این تحجرگرایی مدرن را کنار زد و ساختارشکن بود.
او در موقعیت یک دستیار، هر چند خود شیمیدان قابلی است، بدون اعتنا به آییننامههای خشک محیط کارش، همچنان برای آزمایشهای بیشتر، تکاپو میکند. از عتاب و کنایهها هراسی ندارد. با اعتماد به نفسی که در خود سراغ دارد و با اتکا به وقوفش بر علم شیمی حاصل شده، در قایق پیشرفت به تأسی از آنچه کالوین به او در نخستین روزهای آشنایی آموخته، مصمم و پرشور پارو میزند. وقتی از قضای روزگار در جایگاه یک مجری برنامهٔ آشپزی قرار میگیرد، پخت و پز را از صافی شیمی رد میکند و به آن از دریچه علم مینگرد. گرچه این مشی را اصولاً در تمام ادوار زندگیاش دارد. جالب آنکه بعد از مقاومت در برابر عاشق شدن که به دلیل وقوع اتفاقی شوم در گذشته برایش تابو شده، نگاهش به زندگی منعطف میشود و علم و عاطفه را در کنار هم معنا میبخشد.
«دروس شیمی» تلاش دارد شیوههای عبور از قوانین نابخردانه و شکستن باورهای فناتیک و قشریمسلک را به مخاطب بیاموزد تا در برابرشان شجاعانه ابراز عقیده کند. همچنین او را تشویق کند تا تن ندهد به آنچه انسانی و عاطفی نیست. به این باور برسد تا از قید و بندهای حقارتبار نهراسد و برای رسیدن به کمال مطلوب، هزینه دهد.
به مثابه آنچه «آرتور شوپنهاور»، فیلسوف بنام در کتاب «جهان همچون اراده و تصور» به آن میپردازد، بر آن است تا در دنیایی پر زد و خورد، تبعیضآمیز و پر هرج و مرج، به معنی و هدفی شخصی دست یابد.
الیزابت تجربههای نابهنجار کودکی و اتفاق شرمآور دوران جوانیاش را با رجوع به جنبههای مثبت علم شیمی و در ادامه پناه بردن به جریان شیرین عشق، تحملپذیر میکند. هرچند تکنیسین شیمی است، اما در کسوت یک آشپز هم قلق ارتباط با مخاطبش را به سرعت میآموزد. میشود الهامبخشِ جمع کثیری از زنان خانهدار که زیر یوغ نگاه نژادپرستانه جامعه، از علایق و زمینههایی که در آنها مستعد هستند، بازماندهاند.
در لحظهلحظه تماشای سریال میاندیشیدم چطور گاهی یک سریال با کمترین ادعا، میتواند در نقش تراپی عمل کند و بینندهاش را برای شکستن مرزهای پوچ و بیهوده و اعتقادات دست و پا گیر و بدون کارکرد، به عمل و اندیشه وادارد.
یک سریال اقتباسی
«دروسشیمی» Lessons in Chemistry هشت قسمت دارد و در واقع یک مینیسریال است که هنوز صحبتی دربارهٔ ادامه ساخت آن مطرح نیست. این سریال پاییز امسال به پخش رسید.
اقتباسی از نخستین رمان خانم «بانی گارموس»، نویسندهٔ معاصر آمریکایی که نگاهی طنز و انتقادی دارد و در زمان انتشار بسیار موفق بود. نقش الیزابت را «بری لارسون»، بازیگر ۳۴ ساله آمریکایی بازی کرده که از او فیلمهای «اتاق» ( ۲۰۱۵) و «کاپیتانمارول» (۲۰۱۹) را به خاطر داریم. «لوییس پولمن»، بازیگر ۳۰ ساله آمریکایی نیز نقش مقابل او را بازی میکند.
امتیاز سریال در سایت آیامدیبی۸.۳ از ۱۰ و متاکریتیک ۷.۵ از۱۰ به آن داده است. در کارنامهٔ جوایز آن هم دو نامزدی در گلدنگلوب در رشتههای بهترین مینیسریال و بهترین بازیگر زن مینیسریال (بری لارسون)، بهترین بازیگر زن در جوایز ستلایت، چهار نامزدی در جوایز تلویزیونی منتخب منتقدان و ... به چشم میخورد.
طراحیصحنه و لباس سریال در بازآفرینی فضای دههٔ ۵۰ علیرغم بهرهگیری از استودیوها، بشدت فکر شده و باسلیقه است و در آن تلاش شده تا با استفاده از تنوع رنگی و دکوراسیون خوشرنگ و لعاب، جنبههای عاشقانه سریال تقویت شود. همچنین نقش تدوین غیرخطی در شیوه روایت سریال بسیار مؤثر است. تزریق اطلاعات در شکل فعلی، موجب شده تا به مرور، با پرشهای متوالی و فلشبکهای متعدد و متناسب با بزنگاهها و نقاط عطف، بیننده از رازهای زندگی آدمهای قصه خبردار شود و موارد مجهول، آرامآرام برایش روشن شود. اینکه پدر الیزابت چه جور آدمی بوده یا برادرش چه سرنوشتی داشته و یا کالوین چرا ابتدا چنین رفتاری با اطرافیان و همکارانش دارد. این نحوه اطلاعاتدهی، بسیار متناسب و هوشمندانه صورت گرفته تا داستان از رمق نیفتد و انگیزه برای تماشا از دست نرود.
دیالوگها ملیح و گوشنوازند. اندازهٔ پلانها در حد حوصلهٔ تماشاگر و ریتم سریال مناسب است. پلتفرم فیلیمو دوبلهٔ جذابی از این سریال ارائه کرده که به ارزشهای آن افزوده است؛ هرچند که باید برای تماشای نسخهٔ بدون ممیزی آن در گوگل جست و جو کرد!
«زندگی به ندرت از یک فرمول پیروی میکند»، شعار تبلیغاتی سریال است. لوکیشنها هم در کالیفرنیا هستند.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.