فمینیسم یعنی مرد ستیزی؟
نگاهی ساده به یک ایده انسانی
همه کسانی که دستی بر آتش کتابخوانی در زمینه علوم اجتماعی دارند احتمالاً با خیلی از «ایسم»هایی که این روزها بیشتر از قبل و البته شاید به نحو مغشوشتری از آنها صحبت میشود، آشنایی دارند، از تقابلهای شدیدتر میان این ایسمها مثل جنگ دیرینه میان لیبرالیسم با سوسیالیسم گرفته تا انواع دیگری مثل فمینیسم که بر پایه هویت غیر اکتسابی افراد که در اینجا هویت جنسیست شکل گرفتند.
اما آیا الزاماً درک درستی از بسیاری از آنها داریم؟ آیا زمانی که مصرانه با یکی از آنها مخالفت میورزیم یا مصرانه از یکی از آنها جانبداری میکنیم، اطمینان داریم که به اندازه کافی تاریخ، هسته اصلی و حتی اقسام هر یک از آنها را میشناسیم؟
شخصاً و به عینه نمونههای فراوانی دیدهام و شاید شما هم دیده باشید از افرادی که بدون ورق زدن یک کتاب از مارکس، انگلس یا حتی متفکران پسامارکسیست با هرآنچه تحت عنوان اندیشه چپ نامگذاری میشود مخالفت میکنند و یا افرادی از قسمی دیگر که اگر کتابی متعلق به مارکس، انگلس و... نباشد اساساً آن را به عنوان کتاب به رسمیت نمیشناسند!
به همین قیاس، لازم است از فمینیسم حرف بزنیم که این روزها در جامعه ایران بیش از پیش مطرح میشود. بد فهمی و کژ اندیشی درمورد این تفکر، شاید به دلیل ریشههای غربی خودش، مانند تمام مفاهیمی که از دل جوامع غربی وارد ایران شدهاند و وارونه فهم شدهاند، بیش از باقی چیزهاست. شاید شما هم مردان یا حتی زنانی را در اطراف خود دیده باشید که از «فمینیست» به عنوان ناسزا استفاده میکنند! یا دست کم با شکلی از اظهار نظر درمورد مسائل مواجه شدهاید که در آن افراد خود را ملزم به نوعی اعلام برائت از این تفکر میدانند تا از ابتدا مورد هجمه و مخالفت قرار نگیرند. مثلا: «من فمینیست نیستم اما ....!»
این نحو برخورد سطحی و سادهاندیشانه با مفاهیمی که اتفاقاً ایدههای توضیحدهنده زیادی برای مشکلات اجتماعی ما دارند ناشی از چیست؟ احساس تنفر، احساس خطر یا شکلی از ترس که از عدم آگاهی درست ما با این مفاهیم برمیخیزد؟ جایی خوانده یا شنیده بودم که ترس، از مواجهه با امر ناشناخته ایجاد میشود. وقتی چیزی را به درستی نمیشناسی، از آن میترسی و وقتی از چیزی بترسی، با آن مقابله میکنی.
فمینیسم چه چیزی «هست»؟
اما این واژه، با آن همه اشباح مهیب و افسانههای عجیبی که پیرامونش را احاطه کردهاند چه مفهومی دارد؟ فمینیسم در معنای ساده و جدا از اقسام مختلفی که دارد به معنای تلاش برای برابری میان زن و مرد است. به این معنا، این نظریه معتقد است هیچ عاملی بر مبنای جنسیت افراد نباید موجب تبعیض نسبت به آنان شود و در واقع جنسیت نباید به مانعی در مسیر پیشرفت در زیست شخصی و اجتماعی افراد یک جامعه تبدیل گردد. فمینیسم میگوید تاریخ زندگی بشر سرشار از روایتهای مردانه از جهان است که در این میان تجربیات، خواستهها و نگرش زنان در شکلگیری آنها نقشی نداشتهاند. حتی نتایج علمیای که از ابتدا تا امروز ضعف جسمانی زنان را برجسته کردهاند (که البته در طول زمان با انجام تحقیقات بیشتر به چالش کشیده شدهاند)، دستپخت نهاد علم یعنی یک نهاد عمدتاً مردانه هستند. در نتیجه، با چرخهای از ستم بر نیمی از جهان مواجه هستیم که از یک طرف و در طول تاریخ مانع از ورود زنان به زیست عمومی شده و از طرف دیگر زنان را به جهت همین دور بودن از زیست عمومی و از دست دادن بسیاری از قابلیتهای خود ضعیف میداند! برنارد شاو، نویسنده انگلیسی در توصیف چرخه تبعیض نژادی تمثیل بسیار جالبی استفاده میکند که در فهم هر نوع تبعیض تاریخیای راهگشاست: «آمریکایی سفید پوست، فرد سیاه پوست را در حد واکسی نگه میدارد و از این امر نتیجه میگیرد که سیاه فقط به درد واکس زدن میخورد!»
فمینیسم چه چیزی «نیست»؟
گاهی اوقات بهترین مسیر برای فهم یک مفهوم یا پدیده، تلاش برای این است که درک کنیم آن مفهوم چه چیزی نیست. پس شاید بهتر باشد بر سر این موضوع به اتفاق نظر برسیم که فمینیسم چه چیزی نیست. فمینیسم به معنای مرد ستیزی و جنگ با مردان به عنوان عامل ستم بر زنان نیست. درست است که این نظریه بر اساس این فرض که مردان در طول تاریخ بر زنان برتری داشتهاند شکل گرفته است؛ اما راه حل رهایی زنان را در مبارزه با تک تک مردان نمیداند. انواع فمینیسم با توجه به خاستگاههای خود، راه حلهای متفاوتی برای خروج از وضعیت ستمدیدگی زنان دارند. اما جز برخی نحلههای محدود آن که عمدتاً تحت عنوان فمینیسم فرهنگی یا مادرسالارانه نامگذاری میشوند، فمینیسم هیچ برتریای برای زنان نسبت به مردان قائل نیست و اساساً مهمترین عامل ستم بر زنان را در ساختارهای کلی جامعه میبیند و نه شخصیت و ماهیت ذاتی مردان. فمینیستها معتقدند رواج و پایبندی به کلیشههای جنسیتی که رفتارها و انتظارات دگم و مشخصی برای هر جنسیت در نظر میگیرد به خود مردان نیز آسیب میزند. برای مثال، این کلیشه جنسیتی که مردان نباید احساسات خود را بروز بدهد یا اینکه مردان باید تحت هر شرایطی نانآور خانواده خود باشند، کلیشههای مخربی هستند که به خود مردان نیز آسیب میزنند.
به سوی دنیایی عادلانهتر
خلق دنیایی عادلانهتر از دنیای امروز و اکنون، رویای هر انسانی است که با چشمانی باز در این جهان ناعادلانه تنفس میکند. هر کس به شیوه خودش این بیعدالتی را لمس و هر کس به شیوه خودش برای حذف آن تلاش میکند. فمینیسم، عدالت جهان پیش رو را از دریچه محو هر ستمی که بر جنسیت استوار باشد مینگرد. از دریچه ایجاد دنیایی که در آن هویت جنسیتی افراد تعیین نمیکند چه علایقی را دنبال کنند، چه کاری انجام دهند و در نهایت چه کسی باشند. پس اهمیتی ندارد چه برچسبی بر خود میزنیم یا از چه برچسبی فرار میکنیم. تنها اگر قائل به برابری جنسیتی باشیم، فمینیست هستیم.
منابع:
لگیت، مارلین (۱۴۰۲). زنان در روزگارشان. ترجمه نیلوفر مهدیان. تهران: نشر نی
دانون، جوزفین (۱۴۰۲). نظریه فمینیستی. ترجمه فرزانه راجی. تهران: نشر چشمه
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.