لباس مجلسی بچگانه
افکار بیمارگونهای که مدتهاست معصومیت را به قتل رساندهاند!

نه ساله که بودم، برای عروسی داییم، یک لباس مجلسی خشگل خریدم. اولین و آخرین لباس مجلسی که تا به امروز داشتهام و اصطلاحاً «لختی» بود! درواقع کمی باز؛ بهقدری که برای لباسهای بچگانه معقول و مرسوم است. لباس پر زرق و برقم، پارچهٔ ساتن صورتی داشت که یک لایه پارچه حریر ملیح رویش توردوزی شده بود. اما کل ماجرای خرید لباس و پوشیدنش، آنقدر که شاید شما فکر میکنید ساده و آنقدر که خودم انتظار داشتم لذتبخش نبود! بزرگترین مشکل لباس، پوشیده نبودن آن بود که برای مادرم که آدم مذهبی بود و در مورد قضاوتهای فامیل مذهبیاش نگرانیهای زیادی داشت، کاملاً غیرقابلقبول مینمود. بالاخره بعد از اینکه بازار را متر کردیم تا به خیال مادرم، شاید لباس دیگری چشمم را بگیرد و هوای آن یکی از سرم بپرد، التماسها و چانهزنیهایم جواب داد.
دامن لباس بلند بود اما بالاتنه سه بنده بود. شانهها و بازوها برهنه بودند. مادرم به این شرط لباس را برایم خرید که به همراه آن، یک زیرسارافنی آستین بلند بپوشم! من هم شرط را قبول کردم به خیال اینکه بعداً بیشتر چانه میزنم و لباس را بدون زیرسارافنی میپوشم! با خودم گفتم فعلاً مهم این است که لباس خریده شود!
اما زهی خیال باطل! هنگامی که میخواستیم برای رفتن به عروسی آماده شویم، سرزنشها و دعواهای مادرم و سایرین، آنقدر باعث ترس از آبرو و شرم از خودم شد که قانع شده و داوطلبانه آن زیرسارافنی نارنجی بیریخت کشآمدهٔ کهنه را زیر لباس زیبایم پوشیدم. آن زمان بیشتر از اینکه ناراحت باشم، متعجب بودم و هنوزم برایم یک مسئله حلنشدنی است که در یک عروسی کاملاً زنانه که داماد هم اصطلاحاً «محرم» است، دیده شدن بازوها و شانههای یک کودک نه ساله، آن هم در یک لباس مجلسی بچگانه چه ایرادی میتواند داشته باشد!؟
نه سال بعد، آن لباس حتی باعث تعجب بیشترم هم شد؛ زمانی که خواستم بفروشمش و آن را در اپلیکیشن … قرار دادم. اپی که مثلاً قرار است وسیلهای برای فروش کالا باشد، نه وسیلهای برای سوءاستفاده و سهولت کار تن فروشان!
دقایق زیادی از انتشار آگهی نگذشته بود که تماسها و پیامهای عجیب و غریب شروع شدند. قبل و بعد از این آگهی، کالاهای دست دوم دیگری هم در همان اپ فروختهام؛ از کتاب تست گرفته تا هواکش سرویس بهداشتی، اما تا به حال برای هیچ کدامشان به این سرعت و به این تعداد خریدار پیدا نشده است! و شاید تعجب نکنید که بگویم در میان این مثلاً «خریداران لباس مجلسی بچگانهٔ دخترانه» حتی یک خانم هم نبود!
در تماس های ابتدایی به هیچ وجه ایدهای نداشتم که قضیه از چه قرار است؛ اما کمکم دوزاریم افتاد. سراسر وجودم را احساسات منفی فرا گرفت و از شوک دهانم خشک شد. حقیقتاً به روحیه و عزت نفسم لطمه وارد شده بود. چرا باید در فضایی که اصلاً ربطی به اینجور کارها ندارد، شاهد همچین واکنشهایی میبودم!؟
درحالی که کاملاً مشخص بود لباس بچگانه است و آن آگهی هیچ منظوری غیر از فروش لباس ندارد، آگهی را ویرایش کردم و بر جنبهی بچگانه بودن لباس بیشتر تأکید کردم. اما دیری نگذشت که با خودم گفتم ای کاش از همان اول، به جای این کار کلاً آگهی را پاک کرده بودم تا بیشتر از این با «پدوفیلها» و از این دست افراد پست برخورد نمیکردم!
بگذریم از اینکه در خیلی از کشورهای دیگر، میتوان این مورد را به عنوان آزار جنسی گزارش کرد و شخصی که به وسیلهی یک لباس بچگانه غرایض حیوانیاش تحریک میشود به عنوان «پدوفیل» مجازات خواهد شد!
اما در اینجا یک اپلیکیشن پرمخاطب که وظیفهٔ پیگیری دارد با کاربر متخلف هیچ برخوردی نمیکند! گاهی به اعماق آن که بروید میبینید آگهیهای احتمالاً تنفروشان خیلی وقت است که منتشر شده و هیچ اقدامی از طرف مسئولین آن پلتفرمها برای حذف آنها صورت نگرفته است. و الان سه ماهی میشود که آن کاربران که بهدنبال خواستهی عجیب و نابهنجاری بودند را گزارش کردهام ولی هیچ نشانهای از اینکه با آنها برخورد شده باشد نمییابم!
نمیخواهم در مورد تنفروشی صحبت کنم که معظلی بزرگ و مسئلهای طولانی است. میخواهم در مورد افکار مریض و مغزهای زنگزده بگویم.
بیشتر که شرایط آن زمان را میسنجم، نمیتوانم به مادرم خرده بگیرم. مادرم ذهن مریضی نداشت اما میدانست که آن عروسی پر است از مهمانهایی با ذهن مریض! زنانی علیه زنان که افکار بسته و محدودشان به زبانهای سیاهشان اجازه نمیدهد حتی به یک دختربچه نه ساله رحم کنند! میدانم؛ شیوهی مادرم کاملاً هم درست نبود و باید با باورهای تعصبی و بیجا مبارزه کرد اما چنین مبارزاتی بهای سنگین خودشان را هم دارند.
این مریضی و انحراف جامعه از کجا میآید که یک لباس مجلسی بچگانه باعث اینطور رفتارهای غیرانسانی میشود؟ محدودیت یا ولنگاری؟ پوشیدن یک لباس مجلسی بچگانه توسط یک کودک، در حالت عادی هیچ بار جنسی ندارد اما شاید برای فردی که تا به حال چشمش به جنس مخالف هم نخورده، تبدیل به بدترین صحنهٔ گناهآمیز شود! و شاید هم برای کسی که خود را با «پورن» و روابط نامشروع خفه کرده، یک موضوع دیگر که به آن با دید جنسی نگاه کند!
نمیدانم دقیقاً منشا این مریضی مهلک جامعه چیست اما چیزی که روشن است، این است که قربانیان صددرصد آن، دختران و زنان هستند چرا که هم از طرف قضاوتهای هم جنس خود تهدید میشوند و هم از طرف آزارهای غیر همجنس.
اما آنچه که مشخص است، تا زمانی که هنوز بخش زیادی از جامعه معتقدند به جای پیشگیری و درمان ریشهای مشکل، باید با محدود کردن، زندگی را به کام دخترانشان تلخ کنند، این مشکل ادامه خواهد داشت.
 
                                     
                     
                                             
                     
                                    
                                     
                                    
                                     
                                    
                                     
                                    
                                     
                                    
                                     
                                    
                                     
                                    
                                     
                                    
                                     
                                    
                                     
                                    
                                    
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.