VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

Fatemesabra

@Fatemesabra

دانشجوی ترم آخر کارشناسی نویسنده وبلاگ‌نویس

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

باران یعنی تو برمی‌گردی | نزار قبانی

کتاب باران یعنی تو برمی‌گردی

 

«ای نزدیکِ دورادور!

ای حضور مشتعل شعر!

باران در عطشِ اندامِ توست

و دریا آماده است تا در چشمانت بریزد!»

 

نیمکتی چوبی کنار ساختمانی آجری و باران

 

بیایید چند دقیقۀ آینده را شعر در چشمانمان بریزیم، درمورد معشوقی که نویسنده‌ها با یادش برای دنیا خودنمایی می‌کنند، فکر کنیم. به جملات نزار قبانی بیندیشیم و به خاطر صداقت، دست‌ودلبازی و زبان عاشقانه‌اش لب باز کنیم به لبخندی رضایت‌بخش.

باران یعنی تو برمی‌گردی... حتی از عنوان کتاب هم پیداست که مضامین بکر و ناب عاشقانه‌ای انتظار خواننده را می‌کشد.

 

«نامه‌های من به تو،

برتر از خود مایند

این نامه‌ها

اسنادی هستند که دیگران

زیبایی تو و عشق مرا

در آن‌ها خواهند یافت!»

 

در همین چند سطر کوتاه دیدیم که زبان ادبی نزار قبانی به طور کلی شاعرانه، غنی و زیباست. سبک شعری او ترکیبی‌ست از سادگی و ظرافت. عشق، کانون شعر اوست. وقتی کتاب را بخوانید، متوجه خواهیدشد که این دو کنار هم چقدر شیرین می‌نماید. منظورم از این دو، به طور دقیق، ظرافت و عشق است. مگر نه اینکه عاشق باید نکته‌سنج باشد و شیرین‌زبان؟! فکر می‌کنم همین حالا هم که ابتدای متن است شما توانسته‌اید تصور کنید توصیفات نزار قبانی در قبال معشوقش چقدر خلاقانه است. اشعارش از دل آمده و زبان خاص خودش را دارد اما به طرز ساده‌ای ارائه شده. ظریف و لطیف و ناب! علاوه بر زبانش در مقابل معشوق، با مخاطب نیز راحت حرف می‌زند و باز از این رو هم، فراموش نمی‌کند مخاطب را وادار کند به تحسین.

 

«برای چه تلفن می‌کنی؟

چرا با کمک تمدن شبیخون می‌زنی؟»

 

«باران یعنی تو برمی‌گردی» شامل نامه‌های عاشقانه‌ای است که نزار قبانی برای معشوقش نوشته‌است. در این نوشته‌ها، احساسات عمیق و عشق او به زیبایی‌های زندگی و طبیعت به خوبی به تصویر کشیده‌شده. اذعان می‌دارم که مفاهیم پر تکرار این نامه‌ها مرا یاد اشعار شاعران کهن فارسی انداخت. دلیلش را به شما می‌گویم. ولی شاید خودتان نیز موقع برخوردن به کلمه‌های برجستۀ کتاب آنچه کمی قبل‌تر گفتم را به یاد بیاورید و از نظر شما نیز همینطور به نظر برسد. به هرحال لازم است دلیل روشنم را ذکر کنم؛ عشقی که قبانی راجع به آن سروده، عشقی‌ست سراسر زمینی و جسمانی، که ریشه در منحنی اندامِ معشوق و لطافت صدای او دارد. با این همه، آنچه او احساس می‌کند و از آن سخن می‌گوید، سویه‌ای روحانی نیز دارد. دست‌کم به این جهت که عشق، در نظر نزار قبانی، اگرچه منبعی جسمانی و زیست‌شناختی دارد، راه عاشق و معشوق را به سوی گذرگاه‌های حادثه‌خیز و تجارب معنوی هموار می‌کند.

 

نزار قبانی، یکی از ادیبانِ بی‌همتای روزگار ما بود؛ شاعری بزرگ و دردآشنا، که در طول زندگی، حوادث تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کرد و تأثیر عاطفی جملگیِ این حوادث را، در قالب آثار شعری درخشان خویش بازتاب داد. زندگی قبانی مملو از فرازوفرودهای شخصی بود. او بارها طعم شیرین عشق و طعم تلخ هجران را چشید و هر دوِ این‌ها را در اشعار خویش منعکس نمود.

 

«باران که می‌زند به پنجره،

جای خالی‌ات بزرگتر می‌شود!»

 

او به عنوان شاعر زنان شناخته می‌شود و موضوع اصلی اشعار او در ابتدا زن و عشق بود و به تدریج به سمت موضوعات سیاسی تغییر یافت. این شاعر سوری با اشعاری با موضوعات عشق، اروتیسم، فمینیسم، دین و ناسیونالیسم عربی، مشهور شد. نزار قبانی با شعرهایش، جهان عرب را به طرق مختلف آزاد کرد، همانطور که خودش می‌خواست؛ او در جمله‌ای گفته که عشق در جامعۀ عرب را به مثابه زندانی می‌داند که می‌خواهد با شعرش روح، حس و جسم آن را آزاد کند. قبانی همچنین ارزش‌های انسانی را در آثارش به تصویر کشید.

 

«چرا برایت از یک روز استثنایی می‌نویسم؟

چون احساس می‌کنم از صمغ خود رها شُده‌ام

و از صندوقِ آدابِ اجتماعی رهیده‌ام

تا آزادی را چون گنجشکان تجربه کنم»

 

نزار قبانی آثار زیادی نوشته از جمله، موضوع مورد بحث ما، کتاب باران یعنی تو برمی‌گردی. این کتاب ۱۷۱ صفحه است و در سال ۲۰۰۳ منتشر شده.

 

«عشق، در موسیقی باران دگرگون می‌شود»

 

کلمات و مفاهیم پرتکراری که نزار قبانی در «باران یعنی تو برمی‌گردی» از آنها سخن به میان آورده شامل عشق، زن، زیبایی، وطن، طبیعت و درون‌مایه‌های آن و همچنین باران است، طوری که می‌توانم از هر کدام از این کلمات سطرها نمونه بیاورم. تازه، این درحالی است که شما خلاقیت اشعار و افتراق آنها باهمدیگر را به وضوح درک می‌کنید! مثلاً باران را هم در اشعار هجران به کار برده هم در هنگام حضور معشوق یا به قول خودش حضور مشتعل شعر! به شخصه اینطور فکر می‌کنم که باران می‌تواند همان عشق باشد چراکه تا عشق هست، امیدی از برگشت معشوق باقیست برای همین هم باران یعنی تو برمی‌گردی.

این هم جای گفتن دارد که حضور معشوق درحالیکه حضور فیزیکی ندارد، در طول کتاب، بارها به چشمم آمد و به چشمم بسیار زیبا هم آمد.

 

«ساده‌دلانه گمان می‌کردم،

تو را پشتِ سر رها خواهم کرد!

در چمدانی که باز کردم، تو بودی،

هر پیراهنی که پوشیدم

عطر تو را با خود داشت

و تمامِ روزنامه‌های جهان

عکس تو را چاپ کرده‌بودند!

به تماشای هر نمایشی رفتم،

تو را در صندلیِ کنار خود دیدم!

هر عطری که خریدم،

تو مالکِ آن شدی!

پس کی؟

بگو کی از حضور تو رها می‌شوم!

مسافر همیشه هم‌سفر من!»

 

یکی از آثار دیگر نزار قبانی، کتاب صد نامه عاشقانه است و ارتباطاتی هم با موضوع اصلی ما دارد. کتاب صد نامه عاشقانه حاوی شعری بلند از نزار قبانی است که در قالب نامه‌ای بلند سروده شده و زبانی که مملو از احساس و پر از سوزوگداز است. این کتاب هم، نامه‌های عاشقانه‌ای را به تصویر می‌کشد که در اصل نامه‌های واقعی بوده‌اند و جملگی خطاب به معشوقی واقعی به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند. دلیل اینکه چرا نزار قبانی تصمیم به چاپ این آثار ادبی گرفته را قبلاً از زبان خودش گفته‌ام. و حقیقتاً هم عشق یک شاعر یا نویسنده است که می‌تواند ما را به درک عشق نزدیک کند. همین حالا که دیگر نیمه‌ای از دهۀ بیستِ سال دوهزار گذشته‌است، هزاران هزار اثر عاشقانه در سراسر جهان هر روز خوانده می‌شوند و برای بار دیگر تجدید چاپ. تصور اینکه حتی گذشتگان و یا آیندگان صاحب چه گنجینه‌هایی بوده‌اند و خواهند شد، گنجینه‌هایی که به کمک عشق می‌آمدند و خواهند آمد، تصور این موضوع هم زیباست، همانطور که اشتیاق ما انسان‌ها برای درک عشق.

درپایان امیدوارم امسال یک قدم به عشق نزدیک‌تر شویم، یک قدم به شناخت طبیعتی که خالق عشق با محبت برای ما آفریده‌است و یک قدم به شناخت عشق در وجود خودمان.

 

«دوستت می‌دارم!

ای شاهزاده‌ی تمام زمان‌ها!

تا چند دقیقه‌ی دیگر

سالی که تو صاحبش بودی به آخر می‌رسد!

خاتون! ملکه!

در این دَم از خدا

کاخُ

جواهرُ

حریر نمی‌خواهم!

تنها تو را می‌خواهم!

تنها تو را...»

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.