VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

Mehdisaremi1375

@Mehdisaremi1375

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

کتاب زندگی در پیش رو؛ روایتی از رنج کودکی مهاجر

نقد و معرفی کتاب زندگی در پیش رو

تصویری از حومه فقیرنشین پاریس در دهه شصت میلادی که به زمان وقوع داستان زندگی در پیش رو اشاره دارد.

 

کتاب  «زندگی در پیش رو» یکی از مهم‌ترین و محبوب‌ترین کتاب‌های «رومن گاری» نویسنده برجسته فرانسوی است. این کتاب پس از انتشارش به شکل گسترده‌ای خوانده شد و نویسنده‌اش را به جایزه گنکور در سال 1975 رساند. «زندگی در پیش رو» روایتی از درد و رنج طبقه‌ای است که در آمارها و اسناد رسمی نادیده گرفته می‌شود و کسی به آن‌ نگاهی نمی‌کند. درد و رنج جامعه بشری همواره یکی از اصیل‌ترین منابع برای نوشتن کتاب توسط نویسندگان بوده است. در این یادداشت به صورت مختصری با زندگی «رومن گاری» آشنا خواهیم شد و پس از آن به صورت مفصل درباره کتاب «زندگی در پیش رو»، خواهیم نوشت.

مختصری درباره زندگی «رومن گاری» خالق رمان «زندگی در پیش رو»

«رومن کاستف گاری» در 8 می سال 1914 در ویلنیوس متولد شد. این شهر در حال حاضر در کشور لیتوانی واقع شده است اما هنگام تولد این نویسنده، بخشی از امپراطوری روسیه بود. رومن و خانواده او فقیر بودند. پدر رومن، همسر و خانواده‌اش را چند سال پس از ازدواج ترک کرد. مادر خانواده وقتی دید که نمی‌تواند خرج فرزندانش را بدهد با آن‌ها به ورشو رفت. در این شهر، تعدادی از اعضای خانواده‌اش زندگی می‌کردند و می‌توانستند کمک‌حالش باشند. با گسترش یهودستیزی در اروپای شرقی، اعضای خانواده رومن، به مهاجرت مجدد دست زدند و از آن‌جا به فرانسه رفتند.

«رومن گاری» در رشته حقوق مشغول به تحصیل شد و در آستانه جنگ جهانی دوم برای گذراندن دوره سربازی، به نیروی هوایی ارتش فرانسه پیوست. او در آن‌جا خلبان شد. پس از اشغال فرانسه به دست آلمان نازی، «رومن گاری» به نیروهای فرانسه آزاد پیوست و به لندن رفت. او در عملیات نورماندی شرکت داشت و پس از پایان جنگ جهانی دوم در دولت مارشال دوگل به عنوان سفیر مشغول به کار شد. در همین زمان‌ها بود که او دست به قلم برد و کتاب‌های داستانی گوناگونی با تم سیاسی و اجتماعی منتشر کرد. 

«رومن گاری» در طول زندگی خود، دو بار ازدواج کرد. اولین همسرش «لزلی بلانش» روزنامه‌نگار بریتانیایی بود. آن‌ها به مدت 17 سال باهم زندگی مشترک داشتند و نهایتا بدون هیچ فرزندی از هم جدا شدند. همسر بعدی او خانم «جین سیبرگ» بازیگر و هنرپپیشه برجسته سینمای ایالات متحده آمریکا بود. ازدواج او با رومن گاری نیز در سال 1970 به پایان رسید ولی آن‌ دو ارتباط دوستانه میان خودشان را حفظ کردند. «جین سیبرگ» در سال 1979 دست به خودکشی زد، مرگ او تاثیر بسیار بدی روی «رومن گاری» گذاشت و او در 2 دسامبر سال 1980 به زندگی‌اش پایان داد. او در یادداشتی که از خود به جای گذاشت، گفته بود که برای فهم دلیل خودکشی‌اش به کتاب «شب آرام خواهد بود» مراجعه کنند. «رومن گاری» هنگام درگذشتش 66 سال داشت. او در شهر پاریس به خاک سپرده شد.

درباره کتاب « زندگی در پیش رو»

کتاب «زندگی در پیش رو» در سال 1975 به چاپ رسید و هیات نمایندگان گنکور را قانع کرد تا بابت آن به نویسنده این اثر، جایزه گنکور را بدهند. این کتاب توسط نوجوانی به نام محمد روایت می‌شود. در داستان فوق او را مومو صدا می‌زنند. داستان در محله‌ای فقیرنشین به نام گورت دور رقم می‌خورد، این محله در حومه پاریس و محل زندگی پناهجویان و بزهکاران است. داستان نیز در بستر زمانی دهه شصت و هفتاد میلادی اتفاق می‌افتد.

راوی «زندگی در پیش رو» همان مومو است که از دید خود، دنیای تیره و تار و پر از دردسر بزرگسالان را می‌بیند. مومو شناسنامه ندارد و مادر و پدرش را نمی‌شناسد. او توسط مادام رزا بزرگ می‌شود که زنی یهودی و از بازماندگان آشویتس است. مادام رزا معمولا فرزندانی مانند مومو را نگهداری می‌کند و از مادر یا قیم‌هایشان بابت این نگهداری پول می‌گیرد. مومو یکی از قدیمی‌ترین بچه‌هایی است که توسط رزا بزرگ می‌شود. زیرا مادرش هیچ‌گاه نیامده تا او را با خود ببرد و مومو از این مسئله احساس نارضایتی می‌کند. زندگی با مادام رزا اصلا کار راحتی نیست. او پا به سن گذاشته است و مشکلات بسیاری دارد. اکثر کودکانی که توسط رزا نگهداری می‌شوند مادرانی دارند که برای گذران زندگی خود روسپی‌گری می‌کنند. در داخل این داستان شخصیت‌های زیادی وجود دارند. خود مومو نیز جملاتی را به کار می‌برد که مناسب سن‌اش نیست و احتمالا او نیز از معنایشان بی‌خبر است.

نقد کتاب «زندگی در پیش رو»

کتاب «زندگی در پیش رو» از جانب کودکی محروم و پر از مشکل روایت می‌شود. ما کمتر عادت داریم تا بحران‌های اجتماعی را از دید قربانیان آن بشنویم؛ چه برسد به آن‌که قربانیانش کودک باشند. لحن و زبان داستان نیز کودکانه است؛ کودک نیز می‌‌تواند برداشت اشتباهی از برخی مفاهیم داشته باشد یا نتواند آن‌ها را خوب تلفظ کند. چنین اتفاقی در داستان رخ می‌دهد. مادام رزا، شخصیت بسیار خاصی دارد. او اصلی‌ترین مرجع آموزش و شناخت مومو از دنیای بیرون است و همیشه با کابوس‌هایی از دوران گذشته، روبروست. او همیشه ترس از بازداشت شدن را دارد و اگر با صدای درزدن، بیدار شود؛ وحشت می‌کند. زیرا او را به همین شکل به اردوگاه کار اجباری برده‌اند. او پیش از آن‌که به خاطر یهودی‌بودن سر از اردوگاه دربیاورد، زنی جذاب بوده و به کشورهای مختلف مسافرت کرده است. اما یکی از معشوق‌هایش به او خیانت می‌کند و رزا در پاریس می‌ماند. او همواره نگاهی به گذشته دارد و وجودش به عنوان یکی از بازمانده‌های آشویتس در داستان، برای خوانندگان جالب است. عموما زندگی قربانیان هولوکاست، پس از پایان زندانشان، مورد توجه قرار نمی‌گیرد. اما در این کتاب، با زنی روبرو هستیم که از اردوگاه نجات پیدا کرده اما دنیایش هنوز هم غمبار و جهنمی است. او هیچ حمایت قانونی و دوستی ندارد و با وجود آن‌که دنیایش پر از بچه‌های کوچک و بزرگ است؛ احساس تنهایی می‌کند. مومو و پیرزن ارتباط عجیبی با یک‌دیگر دارند. مومو تلاش دارد تا بتواند میراث مادام رزا را حفظ کند. اما این کار تقریبا شدنی نیست.

در کتاب «زندگی در پیش رو» مهاجران و مسئله فرهنگ‌شان مورد توجه قرار می‌گیرند. آن‌ها از دید بسیاری از اعضای جامعه وجود خارجی ندارند و در برنامه‌ریزی‌های رفاهی دولت‌ها نیز در عمل فراموش شده‌اند. تقریبا امکان‌پذیر نیست که آن‌ها بتوانند رشد داشته باشند و جایگاه اجتماعی خود را تغییر دهند. حتی در این محله فقیرنشین که همه با بحران و مشکل روبرو هستند، باز هم نوعی چنددستگی حاکم است و مهاجران بیشتر با کسانی ارتباط دارند که برای کشور مبدائشان هستند. امروزه مسئله جامعه‌پذیری مهاجران و جذب آن‌ها در جامعه میزبان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. اما در زمان نگارش کتاب این مسئله محل توجه نبوده است. فقر و ناآگاهی عناصری هستند که زندگی مومو را به وجود آورده‌اند و جالب این‌جاست که مومو تلاش می‌کند با منطق و فهم خود، آن بسترهای اجتماعی را به ما نشان دهد.

در بخشی از داستان «زندگی در پیش رو » می‌خوانیم:

رزا خانم در لهستان، یهودی به دنیا آمد. اما سال‌های سال در مراکش و الجزایر بود و جور خودش را می‌کشید؛ عربی را مثل زبان مادری حرف می‌زد. اغلب با هم به این زبان صحبت می‌کردیم. بیش‌تر مستأجران دیگر ساختمان سیاه‌پوست بودند. در کوچه پیسون سه خانه سیاهان و دوتای دیگر هم هست که قبیله‌وار در آن زندگی می‌کنند. درست انگار که در آفریقا باشند. بیش‌تر ساکنان این محله آفریقایی هستند که عده‌شان زیاد است و سنگالی‌ها و گینه‌ای‌ها هم عده‌شان کم نیست. قبیله‌های دیگر هم در کوچه بیسون زندگی می‌کنند. اما وقت ندارم اسم همه‌شان را برایتان بگویم. بقیه آدم‌های کوچه و بولوار بل‌ویل بیش‌تر یهودی و عربند و همین‌طور می‌روند تا گوت‌دور و بعد محله فرانسوی‌ها شروع می‌شود. اوایل نمی‌دانستم مادر ندارم. حتا نمی‌دانستم آدم باید مادر داشته باشد. خانم خوش نداشت در این‌باره حرفی بزند چون نمی‌خواست من زیاد به این چیزها فکر کنم. نمی‌دانم چرا به دنیا آمدم و واقعاً چه اتفاقی افتاده. دوستم لوماهوت، که خیلی از من بزرگ‌تر است. گفت: «اين وضع، نتيجه بدی شرایط بهداشتی است.» او در کازبای الجزیره متولد شده بود و حالا در فرانسه زندگی می‌کرد. وقتی به دنیا آمده، هنوز در آن‌جا بهداشت وجود نداشته، چون نه وسیله شستن بوده و نه آب آشامیدنی و نه هیچ چیز دیگر. لوماهوت همه این چیزها را بعد فهمید - وقتی پدرش می‌خواسته خودش را تبرئه کند و برایش قسم خورده که هیچ کس از ته دل نمی‌خواهد بدی کند.

لوماهوت به من گفت زن‌هایی که خودشان جور خودشان را می‌کشند حالا یک قرص بهداشتی دارند. اما او زودتر از آن قرص به دنیا آمده.

درباره ترجمه کتاب «زندگی در پیش رو»

کتاب «زندگی در پیش رو» توسط خانم لیلی گلستان ترجمه شده است. خانم گلستان یکی از شناخته‌شده‌ترین مترجمان ایرانی و عضو کانون نویسندگان است. او در ترجمه کتاب‌ها تلاش می‌کند که به متن کتاب‌ها وفادار باشد و در عین حال آن‌ها را روان و ساده ترجمه کند. ترجمه کتاب فوق توسط نشر ثالث صورت گرفته است.

این اثر 232 صفحه دارد و خواندنش حدودا 4 ساعت طول می‌کشد.

خواندن کتاب «زندگی در پیش رو» را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن کتاب «زندگی در پیش رو» را به علاقه‌مندان ادبیات فرانسه و دوست‌داران آثار «رومن گاری» پیشنهاد می‌کنیم. این کتاب دارای ماهیتی اجتماعی است پس اگر رمان‌‌های دارای مضامین اجتماعی و سیاسی را دوست دارید، کتاب فوق برایتان مناسب خواهد بود.

 

 

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.