معرفی و نقد کتاب «رویای تبآلود»
اکثر مردم «جورج.ار.ار مارتین» را با «بازی تاج و تخت» میشناسند؛ اما این نویسنده در دوران حرفهای خود آثار بسیار زیاد و قابل تمجیدی به قلم در آورده که «رویای تبآلود» یکی از آنهاست.
اگر چه اکثر مردم «جورج.ار.ار مارتین» را با مجموعه معروفش، یعنی «نغمهای از یخ و آتش» و اقتباس بهنامش، «بازی تاج و تخت» میشناسند؛ اما این نویسنده در دوران حرفهای خود آثار بسیار زیاد و قابل تمجیدی به قلم در آورده که «رویای تبآلود» یکی از بهیادماندنیترین آنهاست.
این کتاب سال ۱۹۸۲ در ژانر فانتزی، ماجراجویانه و خوناشامی در سیصد و پنجاه صفحه منتشر شد، در ابتدا چندان مورد استقبال خوانندگان عامه قرار نگرفت؛ با این وجود اکثر منتقدان آن را جز برترین کتابهای خوناشامی تاریخ، میدادند. همچنین قابل ذکر است که «رویای تبآلود» در سال ۱۹۸۳، موفق به کسب جوایزی از جمله «جایزه لوکاس» و «جایزه جهانی فانتزی» شد.
این کتاب نه تنها میتواند برای خوانندگان کتابهای فانتزی، طرفداران فانتزیهای تاریک و علاقمندان به خوناشامها گزینه جذابی باشد، بلکه از آنجایی که جهانسازی پیچیدهای ندارد، انتخاب مناسبی برای افرادی که بهطور معمول کتابهای سادهای مطالعه میکنند، به شمار میآید.
خلاصه کتاب
ابنر مارش، کاپیتان بهنام کشتیهای بخار است و پس از ملاقات با تاجری ثروتمند و مرموز به نام جاشوا یورک، زندگیاش دستخوش تغییرات بسیار زیادی میشود. هر چند، از تنها شرط جاشوا برای همکاری میتوانست بوی زیر و رو شدن زندگیاش را حس کند. شرطی که اجازه پرسیدن هر سوالی را از ابنر مارش، میگرفت. کنجکاوی ابنر با آغاز سفرشان، رفتهرفته بیشتر میشود، تا جایی که به تعقیب جاشوا، روی میآورد.
در کنار ابنر مارش راوی دیگری نیز داریم، راویای به نام بیلی تیپتون، که به ظاهر زشتش معروف است و به شخصیت شرور داستان که در ادامه با او نیز بیشتر آشنا میشویم، خدمت میکند.
شخصیتپردازی
همانطور که پیشتر ذکر شد، راوی اصلی داستان ابنر مارش است، مردی جاافتاده، جدی ولی کنجکاو که به خوبی خواننده را به دنبال خود میکشاند. ابنر که از پردازش خوبی برخوردار است، به راحتی میتواند احساساتش را به مخاطب انتقال دهد و در ذهن او، جای خوش کند.
شخصیت مهم دیگر کتاب، جاشوا یورک، مردی ثروتمند و جذاب اما مرموز است که با جلوه کاریزماتیک خود، علاوه بر جلب توجه شخصیتهای دیگر داستان و مخاطبین، کنجکاوی را نیز برانگیخته میکند.
در مقابل ابنر مارش و جاشوا یورک، شخصیت شرور داستان، یعنی دیمون جولین قرار دارد. دیمون جولین را میتوان فویل شیطانی این دو شخصیت معرفی کرد.
فویل: شخصیتی که باعث درخشیدن نقاط قوت شخصیتی دیگر میشود. این اتفاق میتواند بهخاطر تضاد دو شخصیت باشد، و یا شخصیت مزبور نقش کمکی را برای قهرمان بازی کند. مثل «دکتر واتسون» در مجموعهی «شرلوک هولمز» به قلم «آرتور کانن دویل» که برای شرلوک، نقش کمکی داشت.
دقت در پردازش این شخصیتها بسیار مهم است، وگرنه غیرطبیعی و اغراقآمیز میشوند.
زوجهای فویل معمولا به چند دسته تقسیم میشوند، مثل: زشت و زیبا، فعال و تنبل، عاقل و بازیگوش، بد و خوب، خنگ و باهوش، شجاع و ترسو، دمدمیمزاج و متین، باهوش و قوی، دشمنان قسمخورده، شاگرد و استاد، دوستهای صمیمی.
همانطور که گفته شد، فویل این داستان، از نوع «خوب و بد» است.
قلم نویسنده
بیشک مارتین، حداقل در سبک خودش، از بهترین نویسندگان تاریخ است. نثر پر کشش، آرایهها و جملات زیبا و در عین حال متن روان و خوانا، از نکات مثبت این کتاب به شمار میآیند.
از دیگر خلاقیتهای مارتین، نام کتابش است. «رویای تبآلود» شاید در ابتدا فقط نام کشتی مزبور بهنظر بیاید، اما به شکلی خلاقانه، به هر شخصیت داستان اشاره میکند. در واقع میتوان «رویای تبآلود» را محرکی برای شخصیتهای داستان و بدل کردنشان به یک تراژدی یونانی، نامید.
مارش که رویای سریعترین کشتی میسیسیپی را در سر میپروراند، بیلی که آرزو دارد جاودانه و زیبا باشد و جاشوایی که میتوان رازش را در نام کتاب، جستوجو کرد.
فضاسازی
فضاسازی این کتاب، فراتر از کشتی، دریانوردی و توصیفات تخیلی از خوناشامان سال ۱۸۵۷ میلادی است. در واقع این کتاب حتی با در نظر نگرفتن جنبههای فانتزیاش، از لحاظ تاریخی غنی به حساب میآید.
اشارات مستقیم و غیرمستقیم به بردهداری و نژادپرستی در کتاب را میتوان جز این فضاسازی در نظر گرفت و برداشت میشود خوناشامها و اجزای تخیلی داستان، در واقع استعارهای از نژادپرستی و بردهداری هستند.
جدا از جنبههای عمیق فضاسازی کتاب، توصیفات نویسنده به اندازه، ملموس و شیرین هستند و به خوبی فضا را برای خواننده، مجسم میکنند.
جهانسازی
شاید بتوان خوناشامهای دنیای مارتین را، متفاوتترین خوناشامهای دنیای فانتزی، به شمار آورد. تفاوتهای فاحش جهانسازی این داستان با دیگر همسبکهایش را میتوان از نقاط قوتش، حساب کرد. اگر از داستانهای تکراری این ژانر خسته شدهاید، «رویای تبآلود» میتواند انتخاب مناسبی برای شما باشد.
پایانبندی
از نکات قابل بحث این کتاب، پایانبندیاش است. پایان کتاب برای عدهای منطقیترین پایان به حساب میآید و برای عدهای، سرهمبندیشده و بیمعنی. در هر صورت، نمیتوان غیرقابل تصور بودن آن را انکار کرد. خلاقیت نویسنده در پایانبندی هم ستودنی به حساب میآید.
در آخر
پسندیدن کتاب، خصوصا کتابهایی در ژانرهای بحثبرانگیز مثل «رویای تبآلود» امری کاملا سلیقهای به حساب میآید، اما با این حال استانداردهایی وجود دارند که میتوانند در جایگیری کتابها در دستهبندیهای «خوب و بد» به ما کمک کنند و کتاب نامبرده، معیارهای یک کتاب خوب را دارد.
امیدواریم اگر کتاب را مطالعه کردید، از آن لذت ببرید و در صورت تمایل، نظرتان را با ما در میان بگذارید.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.