VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

Mkhorram

@Mkhorram

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

گل آقا: پدر طنز مدرن ایران

کیومرث صابری فومنی

 

گل آقا: پدر طنز مدرن ایران

در کتابخانه‌ی قدیمی دانشگاه، میان قفسه‌های خاک‌گرفته، جعبه‌ای کهنه با مجله‌های زردشده یافتم. روی یکی نوشته بود: «کیومرث صابری فومنی، اردیبهشت ١٣٧٢». سالن خالی بود و تنها من بودم و آن مجله‌ها. ورق که زدم، تصویری دیدم انگار از دل زمان چشمک می‌زد؛ مردی با سبیل پرپشت و عینکی گرد، با نگاهی نافذ و مهربان. نمی‌دانستم این لحظه آغاز سفری به دنیای مردی است که نه‌ تنها طنزنویس بود، بلکه می‌توان او را پدر طنز مدرن ایران نامید.

 

گل آقا در دورانی ظهور کرد که طنز کمرنگ شده بود. جنگ تازه پایان یافته، اما زخم‌هایش هنوز تازه و روزنامه‌ها پر از اخبار تلخ بودند. مردم، خسته از سختی‌ها، تشنه‌ی لحظه‌ای آسودگی. او نیامد تا فراموشی بفروشد؛ آمد تا یادآوری کند، با زبانی که تلخی را با شیرینی درمی‌آمیخت. این شیوه‌ی طنز، پیش از او کمتر دیده شده بود. در صفحات مجله، با شخصیت‌هایی آشنا شدم که انگار از کوچه‌های شهر برآمده بودند: آقای شاکی، مشد حسن، دکتر برره. این آدم‌های ساده اما واقعی، آیینه‌ای بودند از جامعه‌ی آن روز.

 

آنچه مرا شیفته‌ی گل آقا کرد، فلسفه‌ی پشت خنده‌هایش بود. او می‌دانست طنز فقط سرگرمی نیست؛ سلاحی است برای شکستن تابوها، عبور از خطوط قرمز و درمان زخم‌های جمعی. نوشته بود: «اگر به خودمان بخندیم (خودمان را نقد کنیم)، از خنده‌ی دیگران به خود در امانیم.» این جمله کلید تأثیر او بر طنز مدرن ایران است. پیش از او، طنز ما بیشتر «دگرخندی» بود؛ خنده به غریبه‌ها و دیگران. اما گل آقا «خودخندی» را به ما آموخت: خندیدن به عادت‌ها و تناقض‌های خودمان، با نگاهی نقادانه اما مهربان.

 

آن روز پاییزی، صفحات مجله را با دقت خواندم. در یکی از ستون‌ها، گل آقا ساختمانی نیمه‌کاره را توصیف کرد که سال‌ها رها شده بود. به جای نقد مستقیم، داستانی ساخت درباره‌ی موش‌هایی که آن را «میراث فرهنگی» خود می‌دانستند و «انجمن حفاظت از بناهای نیمه‌تمام» تشکیل داده بودند. این نبوغ او بود، استفاده از استعاره برای عبور از محدودیت‌ها، بدون اینکه پیام گم شود. طنز او مثل کلیدی بود که درهای بسته را با ظرافت باز می‌کرد.

 

بزرگ‌ترین نوآوری گل آقا، «دموکراتیزه کردن» طنز بود. پیش از او، طنز برای عوام چندان قابل فهم نبود. اما او طنز را به کوچه و بازار آورد، با زبانی که مادربزرگ‌ها و دانشجویان هر دو می‌فهمیدند. این پل میان نسل‌ها و طبقات، هنوز پابرجاست و طنزنویسان امروز، خواسته یا ناخواسته، از آن عبور می‌کنند.

یک دهان دارم دوتا دندانِ لق..  می‌زنم تا زنده هستم حرفِ حق

عمیق‌تر که نگاه کردم، نوعی آینده‌نگری در نوشته‌هایش دیدم. گویی می‌دانست دنیای دیجیتال در راه است و طنز به سلاحی همگانی تبدیل خواهد شد. او مثل معلمی صبور، به ما آموخت چگونه با کلمات بازی کنیم، معنا بسازیم و در محدودیت‌ها خلاق باشیم. امروز، ردپای گل‌آقا را در میم‌ها و جوک‌های فضای مجازی می‌بینم، جایی که طنز به زبان مردم کوچه و خیابان سخن می‌گوید.

 

از استادی پرسیدم: «چرا طنز گل آقا عمیق است، اما بسیاری از طنزهای امروز سطحی‌اند؟» گفت: «او فقط طنزنویس نبود، جامعه‌شناسی بود که طنز می‌نوشت.» راز ماندگاری‌اش شاید همین بود: دیدن لایه‌های پنهان جامعه، رصد تناقض‌ها و تبدیل آنها به روایت‌هایی که هم می‌خندانند و هم به فکر وامی‌دارند. در مقایسه با امروز که سرعت اصل است و محتوا گاهی فدای «لایک» می‌شود، گل‌آقا یادآوری می‌کند که طنز اصیل نیاز به صبر و تأمل دارد. او برای هر ستون، روزها فکر می‌کرد، واژه‌ها را سبک‌سنگین می‌کرد و حتی در تندترین انتقادها، احترام را نگه می‌داشت. این تعادل، در طنز امروز کمیاب است.

 

سال‌ها از آن روز در کتابخانه گذشته، اما هنوز مجله‌های قدیمی را می‌خوانم. هر بار نکته‌ای تازه می‌یابم، انگار گل آقا برای امروز نوشته است. او بیش از دو دهه پیش، درباره‌ی بوروکراسی، فاصله‌ی طبقاتی و تناقض رفتار مسئولان طنز می‌نوشت، مسائلی که هنوز گرفتارشان هستیم. این «همیشه به‌روز بودن» معجزه‌ی اوست.

در آخرین صفحه‌ی آن مجله، جمله‌ای از او خواندم: «طنز، راهنمایی است در دل تاریکی برای نشان دادن راه.» این، خلاصه‌ی فلسفه‌ی اوست و نقطه‌ی عزیمت برای هر طنزنویس. گل آقا شاید دیگر در میان ما نباشد، اما روح طنزش در هر خنده‌ی معنادار، نقد هوشمندانه و روایتی که انسان را همزمان به خنده و تفکر وا می‌دارد، جاری است. او به ما آموخت که طنز آیینه‌ای است برای دیدن خود واقعی‌مان، خندیدن به آن و شاید، اندکی بهتر شدن.

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.