VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

Raha

@Raha

کارشناس ارشد زبان انگلیسی، دانشجوی ارشد مشاوره خانواده مترجم شانزده عنوان کتاب در زمینه خودیاری-خودشناسی در مسیر آگاهی با اشتیاق آگاهی بخشی

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

چرا همه نمک نشناسن؟ (با شخصیت مهرطلب بیشتر آشنا بشید)

«هر چی رو که از دنیا و آدما می‌خوای»، اول از همه خودت به خودت بده.

شنیدی که می­‌گن از محبت خارها گل می‌­شود؟ می­‌خوام این ضرب­‌المثل رو به چالش بکشم. چجوری؟ می­‌خوام بگم هر محبتی هم، هر خاری رو گل نمی‌کنه! برعکس. یه­ سری محبتا هستن که گُلارم خار می­‌کنن.

 اگه با آدم­‌های بی‌­معرفت، قدرنشناس، خائن، زورگو، عصبی و امثالهم زیاد برخورد می­‌کنی؛ اگه با وجود مهربونیات، به جای باغ گل، سیم­‌خاردار اطرافته، بدشانس نیستی، فقط خودتو بلد نیستی! پس لطفاً انقدر نگو بشکنه این دست که نمک نداره! به‌­جاش، راه درست نمک­‌گیر کردن رو یاد بگیر. خوندن این مقاله برای تویی که شخصیت مهرطلب داری، از نون شب واجب‌­تره. بیا تا بیشتر با خودت آشنات کنم و راه رهایی رو نشونت بدم.

شخصیت مهرطلب کیست

 

خصوصیات افرد مهرطلب

اگه بخوام شخصیت مهرطلب رو برات توصیف کنم، می‌­تونم بگم یه پرستار مهربونِ تمام‌­­عیاره! مثل یه پروانه دور همه می­‌چرخه، خیلی ملاحظه می­‌کنه، خیلی دلسوزی می­‌کنه، خیلی نسبت به مشکلات بقیه حساسه، خیلی به بقیه اهمیت می­‌ده، خیلی از خودگذشتگی می­‌کنه، خلاصه که خیلی از همه مراقبت می­‌کنه، در هر ساعتی از شبانه‌­روز و در هر موقعیتی، می­‌تونی روش حساب کنی. نه توی کار این آدم نیست. یعنی تو ازش جون بخواه. در زیباترین جعبه کادویی دو دستی تقدیمت می­‌کنه. 

و نکتهٔ طلایی برای تشخیص یک مهرطلب اینه که ایشون این کارا رو فقط برای دیگران انجام می‌ده ولی برای خودش کاری نمی­‌کنه! چرا؟ چون در دنیای مهرطلب، دیگران در اولویت هستن. چرا؟ چون خودپذیری، خوددوستی و عزت‌نفس پایینی دارن.

اگه بگم شخصیت مهرطلب، زنبیل پیرزن همسایه رو تا دوتا چهارراه اونورتر می­‌بره اما تا سر کوچه نمی‌­ره برای خودش نون بگیره، پُر بی­راه نگفتم. البته در نظر داشته باش که قرار نیست یه آدم همه این خصوصیات رو داشته باشه تا مهرطلب محسوب بشه. گاهی فقط چندتا ویژگی اما در حد تیم­‌ملی در مهرطلب فعالیت می­‌کنه.

اصولاً اینجوری تصور می‌­شه که یه آدم مهربون فداکاری که به همه محبت می­‌کنه، باید تاج سر همه باشه. خودِ شخصیت مهرطلب هم همین انتظار رو داره! ولی متأسفانه خلاف این تصور صادقه. اتفاقاً این آدم بیشتر از هر کس دیگه­‌ای بی­‌مهری و بی‌­معرفتی می­‌بینه، بیشتر ازش سوء استفاده می‌­شه و بیشتر خنجر می­‌خوره. خیلی حس بدیه! 

«من شانس ندارم که! این‌همه خوب باش و محبت کن، آخرشم هیچی! واقعاً چرا این دست من نمک نداره!!! آخه چرا آدما انقدر نمک‌­نشناسن! اصلاً اشتباهی گفتن سلطان غم مادر باید بگن سلطان غم من!»

 اینا درد دل­‌های غالب یک شخصیت مراقب هستن. اما چرا؟ واقعاً چرا دست مهرطلب نمک نداره؟ چرا هر چی بیشتر محبت می­‌کنه، کم­تر محبت می­‌بینه؟ برای رسیدن به جواب این سؤال، اول باید دلیل محبت و مراقبت افراطی مهرطلب رو بفهمیم. 

مهرطلب همیشه دل‌شکسته‌ست

ریشه مهرطلبی 

می‌­دونی ریشه این مهر و محبت زیادی و اضافه‌­کاری شخصیت مهرطلب چیه؟ شاید باورت نشه اما ریشه رفتارهای مهرطلب، ترسه! ممکنه شنیدنش تلخ باشه اما واقعیت اینه که مهرطلب نازنین از روی ترس مهربونی می­کنه نه از سر قدرت. خب چیزی هم که ترس زیرش باشه، اصالت نداره! همچین چیزی، بیشتر باج دادنه تا مهربونی، نه؟

شخصیت مهرطلب، از نه گفتن و مخالفت کردن می‌­ترسه. اگه نیازهای بقیه رو برطرف نکنه، احساس گناه بهش دست می‌­ده. اگه از خودگذشتگی نکنه، فکر می­‌کنه آدم خودخواهیه. اگه از کسی درخواست کنه (حتی اگه حق مسلمش باشه)، حس می­‌کنه خیلی بی­‌ملاحظه­‌ست که داره به آدما فشار میاره یا اونارو به زحمت می­‌ندازه. واسه همینه که وقتی کسی با حرف یا رفتارش ناراحتش می­‌کنه، توقع زیادی ازش داره یا حق و حقوقش رو ضایع می­‌کنه، «نمی­‌تونه» اعتراض کنه. حتی وقتی بهش خیانت می­‌شه، می­‌گه حتماً من کم گذاشتم که اینجوری شد. و دائماً چشم‌­پوشی می­‌کنه با این توجیه که «عیب نداره! بزرگی از من!» 

اما مهرطلب عزیز! اشتباهت همینجاست! این کار اسمش بزرگواری نیست. ترسه! تو می‌­ترسی که اعتراض کنی، مخالفت کنی، ابراز وجود کنی. شاید می‌گی «خب معمولاً دنبال دردسر نیستم». اما بازم اشتباه می­‌کنی! چون با دوری از دردسر هم به آرامش نمی­‌رسی! تو فقط «صلحِ به هر قیمت» داری و از خشم و عصبانیت بقیه فرار می‌­کنی! 

عصبانی که نشدی؟ دارم از حقایق بزرگی برات حرف می­‌زنم که کم­تر کسی ازش باخبره! و همین بی‌­خبری باعث شده چنین شخصیت دل­‌رحم و نازنینی، کلی آسیب ریز و درشت تجربه کنه، کلی خطای شناختی و نتیجه­‌گیری نادرست توی زندگیش داشته باشه و کلی رفتار نادرست انجام بده که روی زندگی خیلیای دیگه هم تأثیر نامطلوبی می‌ذاره.

تعجب نمی­‌کنم اگه از حرفام تعجب کنی. چون چنین تحلیل شخصیتی رو فقط توی جلسات تراپی یا دوره­‌های روانشناسی و خودشناسی می‌شه شنید؛ چون منبع آموزشی نداشتیم که بخوایم چنین آگاهی­‌هایی کسب کنیم. شاید خودتم یه شخصیت مهرطلب باشی یا یه مهرطلب توی زندگیت داشته باشی. در هر صورت، سرا پا گوش باش. فرصت رو غنیمت بشمار که شنیدن همین حرفا می­‌تونه نقطهٔ عطف زندگیت باشه!

خب جونم برات بگه که بررسی عمیق انگیزهٔ همهٔ مهربونی­‌های مهرطلب نشون می­‌ده که درون این شخصیت، موجودی زندگی می­‌کنه که نیاز شدیدی به تأیید شدن داره.

 بله! شخصیت مهرطلب یا مراقب، به این دلیل دایه مهربان­‌تر از مادره که دنبال تأییده؛ چون عمیقاً نیاز داره بشنوه «به­‌به! چه آدم خوبی!» و برای تجربه این حس، ناخودآگاه از همه چیز خودش مایه می­‌ذاره! تقصیری هم نداره. نیاز وجودیش همینه. توی بچگی، یه سری چیزا تجربه کرده که باعث شده توی اون دنیای معصوم، به این نتیجه برسه که «تو فقط وقتی آدم خوبی هستی که بتونی به همه کمک کنی و حال بقیه رو خوب کنی». همین حکم ناخودآگاه، توی بزرگسالی باعث می‌­شه همهٔ وقت، انرژی، اهداف، رؤیاها، شخصیت و هر چیزی که داره رو بذاره وسط تا حس «آدم خوبه بودن» رو زندگی کنه! چون تجربهٔ این حس باعث کاهش اضطرابش می‌­شه.

 اما خبر بد اینه که این­کار، به آرامش کاذبی منجر می­‌شه. چرا؟ چون شخصیت مهرطلب هرگز با اون خوبی­‌ها، احساس رضایت واقعی نداره!

جالبه که بدونی، هیجان غالبی که شخصیت مهرطلب تجربه می­‌کنه، خشم فرو خورده و رنجش دفن شده­‌ست. مهرطلب عمدتاً تظاهر به خوشحال و راضی بودن می­‌کنه درحالیکه ته دلش همچین خبری نیست! حتی می­‌تونه دچار تخلیهٔ خشم انفجاری بشه. مهرطلب، همیشه دل­شکستهٔ داستانه و معمولاً حس بازنده بودن داره! 

ولی از یه­‌جایی به بعد، می‌گه «آخه تا کی این همه نمک­‌نشناسی!» و دلش می­‌خواد خودش رو نجات بده. پس تصمیم می­‌گیره دیگه مهربون نباشه، ملاحظه نکنه، کمک نکنه، به بقیه اهمیت نده و دیگه آدم خوبه نباشه! غافل از اینکه اینم راه چاره نیست! 

یادت باشه که شخصیت آدما هرگز عوض نمی‌شه فقط متعادل می‌شه! یه مهرطلب به­‌طور ژنتیکی مهرطلبه حتی اگه در سطح خودآگاه تصمیم بگیره دیگه «خوب» نباشه! بنابراین، با پرهیز از خوبی کردن، بازم به رضایت نمی­‌رسه چون داره بر خلاف نیاز ذاتیش زندگی می­‌کنه.

خب پس بالاخره باید چیکار کنه؟ باید یه­‌سری باورهارو در خودش تغییر بده تا بتونه هم خوبی کنه هم آدم خوبه باشه. در قسمت بعدی، از راز نمک­‌گیر شدن آدما توسط یک مهرطلب پرده­‌برداری می­‌کنم. 

تأییدجویی شخصیت مهرطلب
منو بپذیر

 

راه رهایی شخصیت مهرطلب 

حتماً متوجه شدی که شخصیت مهرطلب، انقدری که برای همه هست، برای خودش نیست و جای خودش توی زندگیش خالیه! و با اینکه همه رو در اولویت اول قرار می­‌ده اما برای دیگران در اولویت آخر قرار می­‌گیره. چراشم اینه که آدما اندازه‌­ای به ما ارزش و اولویت می­‌دن که خودمون به خودمون ارزش و اولویت می­‌دیم.

اما جای نگرانی نیست! برای اینکه یه شخصیت مهرطلب از چالش­‌های مختلف ارتباطی (مثل شکست عشقی به خاطر خیانت)، مالی (مثل ناکامی به خاطر دنبال نکردن اهداف شخصی)، سلامتی (مثل دردهای ناشی از مراقبت و کار بیش‌ ­از حد برای دیگران) و غیره خلاص بشه، باید به «لایهٔ سالم» شخصیت حال­‌خوب­‌کنِ خودش برگرده. پس این شما و اینم یه نسخهٔ عالی برای درمان شخصیت مهرطلب:

  • دلسوزی افراطی ممنوع! هر آدمی به نحوی قادره با مسائلش کنار بیاد. خدای همه آدم­‌ها کریمه!
  • اضافه‌­کاری ممنوع! غلام حلقه به گوش نباش و در حد توانت کار انجام بده. 
  • قاطع باش. جایی که لازمه، جدیت به خرج بده تا بیشتر جدیت بگیرن.
  • از نه گفتن نترس! جاهایی که برات مقدور نیست، سخته یا ناخوشاینده، «نه» بگو. 
  • از مخالفت کردن نترس! نظرات و افکارت رو بدون تحریف بیان کن. خودت رو سانسور نکن.
  • از خواستن خجالت نکش. درخواست کردن سالم رو یاد بگیر. روی حقوق مسلم خودت پافشاری کن. 
  • برای خودت هدف و برنامه داشته باش. عمدهٔ وقت و انرژیت رو برای اهداف و برنامه­‌های خودت صرف کن.
  • دنبال راضی کردن همه نباش. چنین چیزی ممکن نیست! برای اینکار یا باید دروغ‌گو باشی یا دو رو.
  • ارزش­‌های خودت رو بشناس و طبق ارزش­‌های خودت زندگی کن. اینجوری فقط وابسته به تأیید درونی خودت می‌­شی.
  • خوددوستی رو یاد بگیر و بدون که خوددوستی با خودخواهی خیلی فرق داره.
  • مهم­‌تر از همه، باور کن هر جوری با خودت رفتار کنی، دیگران هم همون‌جوری باهات رفتار می­‌کنن. 
درمان شخصیت مهرطلب
من خودم‌رو دوست دارم

 

حرف آخر

به پایان آمد این دفتر اما حکایت همچنان باقیست چون مجالی بیش از این نیست! مخلص کلام اینکه مهربونی، نوع‌­دوستی، دستگیری، همدلی، صلح‌­طلبی، توجه و مراقبت خیلی قشنگه اما «نیکی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». پس همه چی متعادلش خوبه!

ای مهربون مهرطلبِ مراقب، بدان و آگاه باش که تا امروز هر اضافه­‌کاری که برای دیگران کردی، همه رو به خودت بدهکاری. راه سلطان قلب‌­ها شدن اینه که اول سلطان قلب خودت باشی، از خودت همه‌­جوره مراقبت کنی، به خودت حس خوب داشته باشی، قدرتمندانه، معقول و متعادل محبت کنی تا خوبیات دیده ­بشه و آدما حقیقتاً نمک‌­گیرت بشن. 

راستی! اگه سؤال، نظر یا تجربه­‌ای در این رابطه داشتی، حتماً برام بنویس.

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.