VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

alijafari1358

@alijafari1358

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

نوروزِ جان؛ جانِ نوروز

درس‌هایی که از نوروز باید یاد بگیریم

نوروز، جشن و رسم و آیین شگفت‌انگیزی است. کمتر ملّتی در طول تاریخِ زندگی بشر، شروع سال اجتماعی و سیاسی خود را به شروع دوبارهٔ حیات طبیعت گره زده و آن را جشن گرفته‌است و چنین جشنی که در گذر زمان، دچار کمترین تغییرات شده و نویدبخش زندگی دوباره است؛ شایستهٔ واکاوی بیشتر است تا آنچه در دل خود نهان دارد، بر ما عرضه کند تا شاید از مواهب آن به قدر فهم و درک خود، بهره‌مند شویم. اگر چه نوروز و جشن گرفتن آن، آیینی کهن در گسترهٔ فرهنگ فارسی‌زبانان به شمار می‌رود، اما توجه ما به آن، نه از باب تفاخر به عنوان داشتن فرهنگی کهن، بلکه تدبّر در آن به عنوان یک رسم نیک، حاوی درس‌هایی برای زندگانی امروز ماست.

جلوه‌ای از بهار

جانِ نوروز

هرچند عنوان این مطلب، نوروزِ جان را در بر گفته، اما در واکاوی نوروز، ابتدا باید بدانیم که جان و باطن نوروز چیست و از دل آن، چه نکاتی را می‌توانیم برای بهبود حال خویش در دنیای امروز استخراج کنیم.

شاید هر یک از ما با تعمق و تدبر در جانِ نوروز، بتوانیم نکات متعددی را از آن استنباط کنیم؛ اما در این مطلب، توجه من به دو عنصر مهم و درخشان از دیدگاه خودم خواهد بود.

اولین نکته و عنصر مهم نوروز، امید و آرزوی تغییر است. همان‌گونه که طبیعت پس از تحمل ماه‌ها رکود و سرمای سخت و طاقت‌فرسا، با اولین نشانه‌های زندگی ناشی از تغییر و تحولات آب و هوایی، نوید بهار و شروع زندگی دوباره را می‌دهد؛ جان‌های ما نیز باید بیاموزند که از پس هر زمستان سرد و تاریکی، ناگزیر بهار از راه‌ خواهد رسید. اگر چه ممکن است در میانهٔ زمستان، هیچ نشانه‌ای از بهار و زندگی نیابیم؛ اما داشتن امید و آرزوی تغییر در جان، می‌تواند انگیزهٔ مناسبی برای تحمل همهٔ تلخ‌کامی‌ها و سردی‌ها و تاریکی‌ها باشد. 

دومین عنصر در جان یا باطن نوروز، توجه عمیق به اعتدال است. پیشینیان ما نیز با درک اعتدالِ میان شب و روز و اعتدال در گرما و سرمای حاکم بر زمین پس از غلبهٔ ماه‌های طولانی سرد سال، استفاده بیشتر از نور و گرمای خورشید را جشن می‌گرفتند. اگر چه ممکن است این توجه به طبیعت، برای آنها که در بیش از سه هزار سال پیش می‌زیسته‌اند؛ جنبه آیینی و دینی داشته است، اما به گمان نگارنده، امروزه می‌توان با وارد کردن عنصر اعتدال در زندگی خویش، تلاطم و هیجان کاذب و اضطراب و استرس را از خود دور کرد و با زندگی معتدل، آرامشی نسبی فراهم کرد. اعتدال میان دخل و خرج، اعتدال میان تنهایی و ارتباط، اعتدال میان زندگی فردی و زندگی اجتماعی، اعتدال میان استراحت و فعالیت، اعتدال میان امور ذهنی و عینی، اعتدال میان سرگرمی‌های دیجیتالی و سرگرمی‌های قدیمی، اعتدال میان آزادی و محدودیت، اعتدال میان کار و زندگی شخصی و حتی رعایت اعتدال میان خوراکی‌‌های تند و شیرین و ترش، از جمله موارد اعتدال است که در دنیای امروز به آنها شدیداً و کاملاً نیازمندیم. جان‌های ما خسته از زندگی مدرن و فراری از قواعد و محدودیت‌های گذشته است. همان‌طور که محدودیت‌های گذشته را تاب نمی‌آوریم، توان برعهده گرفتن مسئولیت آزادی‌های زیاد را هم نداریم چرا که اگر آزادی با آگاهی هماهنگ نباشد، سر از هرج و مرج در می‌آورد، همان‌گونه که با خوردن غذای شور، به دنبال نوشیدن آب برای ایجاد تعادل هستیم. 

بنابر این، داشتن امید و آرزوی تغییر و نیز توجه به تعادل و وارد کردن آن در یک سبک زندگی متعادل، می‌تواند از مهم‌ترین درس‌های نوروز برای ما به‌شمار رود. 

شکار اعتدال بهاری در زمین توسط ناسا. 2019

نوروزِ جان

برای اینکه بدانیم و بفهمیم که چگونه می‌توانیم نوروزِ جان خویش را رقم بزنیم، باید ابتدا جایگاه تاریخی خویش را درک کنیم. ما ایرانی‌ها در آغازین سال‌های قرن پانزدهم هجری خورشیدی و در میانهٔ نیم‌قرن اول قرن بیست و یکم میلادی، در جایی قرار داریم که از هر طرف باید فشارها و استرس‌های گوناگونی را تحمل کنیم. پیشینهٔ متناقض مدرن‌گرایی در عین نفوذ سنت‌ها در جان‌های ما، مشکلات اقتصادی حل‌نشده و تلنبار شده بر روی هم در چند دههٔ گذشته، مشکلات اجتماعی و فرهنگی فراوان و روزافزون، ساختار سیاسی ناکارآمد و درگیر فسادهای مختلف و...، شرایط زمینه‌ای و ساختاری هستند که جان ما ایرانی‌ها در این روزگار، محدود و محکوم به زیستن توأمان آنها شده‌است. مجموعهٔ این مشکلات حل‌نشونده و ادامه‌دار، می‌تواند هر انسان و هر گروه انسانی را به خمودگی و رکود و بی‌انگیزگی مبتلا کرده و به اصطلاح، دچار «درماندگی آموخته‌شده» کند. در چنین وضعیتی، به نظر می‌رسد که تاریکی و سرمای زمستانی سخت و جان‌کاه بر جان‌های ما حاکم شده و هیچ کورسوی نوری و گرمای امیدبخشی وجود ندارد که مژدهٔ آمدن بهار بدهد. 

از سوی دیگر، مجموعهٔ این مشکلات و احساس قرار گرفتن در دور باطل، می‌تواند تعادل جان‌های ما را بر هم زند و به زیاده‌روی یا کم‌کاری در امور مبتلا کند. جان بی‌تعادل هم به راحتی می‌تواند در معرض سوءاستفاده و بهره‌کشی توسط دیگران قرار بگیرد و بدون تأمل و اندیشه در آنچه که بر او می‌گذرد؛ ابزاری در دستان قدرتمندان شود. این وضعیت، خود بر وخامت اوضاع این حس درماندگی عمومی می‌افزاید و سردی و تاریکی شرایط را عمیق‌تر می‌کند.

تعادل

 

نوروزِ جان با بهره‌گیری از جانِ نوروز

در چنین اوضاع و احوالی است که اهمیت تحقق جانِ نوروز در جان‌های ما و شکل‌گیری نوروزِ جان، آشکار می‌شود. ما برای رسیدن به بهارِ جان‌های خویش، نیازمند بهره گرفتن از تجربیات طبیعت هستیم. طبیعت به کُندی حرکت می‌کند و تغییراتی را از سر می‌گذراند تا بالاخره، روزی متوجه می‌شویم که در هوای خوش بهار نفس می‌کشیم. این تغییرات طبیعی در نهایت، در جایی به اعتدال شرایط و نیروها می‌رسد و شکوفایی طبیعت، حاصل این تعادل است. از این رو باید که ما نیز، با یاری از قوانین طبیعت و نیز بهره‌گیری از تجربهٔ پیشینیانمان در جشن گرفتن این تعادل و نیز امید طبیعت برای رونق و شکوفایی دوباره، نوروزی در جان‌های خود بیافرینیم تا از رخوت و سستی و بی‌تفاوتی حاصل از تحمیل سرما و تاریکی زمستان فراتر رویم و با نوزایی طبیعت، به نوزایی جان‌های خویش همت گماریم و با آگاهی از سنت طبیعی تغییر، سرنوشت خویش را خود بسازیم.

تعادل و نوزایی
comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.