حجاب، بحرانی نوظهور
مسئلهای که تبدیل به بحران شده است.
شاید اخیراً دیده باشید که چهره و نمای شهر کمی تغییر کرده است! تغییراتی که قشر مذهبی و غیر مذهبی جامعه را به فکر فرو برده و میکوشند تا به نوعی راهحلی برای این وضعیت پیدا کنند؛ جامعهٔ ایران پر است از عقاید و باورهای گوناگون؛ هر کدام از ما وظیفه داریم به عنوان یک همنوع، بستر تعامل و ارتباط با یکدیگر را فراهم کنیم تا در کنار هم بتوانیم به اهداف خود در جامعه دست پیدا کنیم.
اتفاقاتی در سالهای اخیر رخ داد که منجر به ایجاد ناامنی و شکافهای زیادی شد؛ من جمله این اتفاقات، جنبش سال ۴۰۱ بود که معروف شد به جنبش «مهسا امینی»؛ جنبشی که تأثیر زیادی در ایجاد اختلاف بین مردم داشت و رهآورد آن، افزایش چشمگیر بیحجابی و بدحجابی در ایران بود؛ در حقیقت روند بیحجابی بعد از واقعهٔ اخیر، سیر صعودی پیدا کرد و دولت و تمام نهادها به دنبال راهحلی برای این مسئله بودند.
راه حلهای اجرا شده
یکی از این راهحلها، طرح جرائم نقدی بود که هنوز هم پابرجاست؛ به این صورت که اگر شخصی در معابر عمومی و یا وسیله نقلیهٔ خود اقدام به بیحجابی کند، موظف است مبلغی را به عنوان جریمه بپردازد؛ راهحل دیگر طرح گشت ارشاد بود که هماکنون با عنوان طرح نور در حال اجراست؛ در وهلهٔ اول مأمورین با تذکر لسانی وارد عمل میشوند و اگر نتیجه نداد، شخص بیحجاب را وارد وسیلهنقلیهای به نام «ون» میکنند و او را به مراجع ذیربط منتقل میکنند.
راهحلهای دیگری توسط وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، صدا و سیما و کانونهای فرهنگی در حال اجراست که عبارتانداز: ساخت موشنگرافی دربارهٔ موضوع حجاب، نظارت بر فیلمهای تولیدی صدا و سیما، تولید محتوا در فضای مجازی، چاپ کتابهای احکام فردی و اجتماعی، نصب بیلبورد در سطح شهر، ساخت فیلمهایی با موضوع دفاع مقدس و...
راهحلهای ذکر شده ممکن است در نگاه اول، تأثیرگذار به نظر برسد، اما اگر کمی دقیقتر به مسئله نگاه کنیم، خواهیم دید که هیچ تغییری در شرایط ایجاد نشده و فقط حس تنفر و نارضایتی مردم از این وضعیت بیشتر شده است؛ طبق آماری که توسط دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده است، تصویر کلی از ذهنیت ایرانیان نسبت به حجاب و شیوهٔ مواجهه با پدیدهٔ بدحجابی به شرح زیر است:
تقریباً ۶۵ درصد از مردم، تمایلی به اجبار در حجاب ندارند؛ این درصد فعلی مایل هستند که هر کس هرطور میخواهد، پوشش خود را داشته باشد و نباید اجباری درکار باشد؛ طبق آمار، میزان تبعیت مردم از حجاب کاهش پیدا کرده است و مردم خواستار آزادی در عقیده و باورهای خود هستند؛ کما اینکه تقریبا ۷۸ درصد مردم، واکنش خاصی به بیحجابی زنان انجام نمیدهند! در حقیقت این دسته تمایل دارند تا جامعه شرایط پایداری داشته باشد و از هرگونه مشاجره لفظی و فیزیکی دوری کند.
چالشهای بی حجابی
این موضوع نهتنها گریبان قشر غیرمذهبی و بیحجاب ما را گرفته است، بلکه حتی چالشهایی بین جوانان مذهبی ما ایجاد کرده و باعث شده تا مذهبیها هم به نوعی ناراحتی خود را نسبت به جبههٔ مقابل (غیرمذهبی) بروز بدهند؛ بعد از واقعهٔ مهسا امینی شکاف بین دو جبهه بیشتر و بیشتر شد و امروزه میبینیم که حتی در هنگام مواجهه این دو قشر، الفاظ و نگاه های غضبآلودی به یکدیگر منتقل میشود؛ این وضعیت به شکلی شده است که نهتنها همسایگان، بلکه فامیلهای دور و نزدیک، تاب و تحمل دیدن یکدیگر را هم ندارند و ارتباطات در بعضی خانوادهها به طور کلی قطع شده است! در واقع شرایط ناراحت کنندهای به وجود آمده و باعث شده تا حس آرامش و آسایش در جامعه کمرنگتر شود.
علاوه بر این وضعیت، تأثیری که مسئلهٔ بیحجابی بر مردم جامعهٔ ما میگذارد غیرقابل چشمپوشیست؛ انسان اعم از مرد و زن، پس از مواجهه با عوامل محرک جنسی، دچار تحریک شدید جنسی شده که در صورت عدم پاسخ صحیح به آن، خود باعث بروز بیماریهای جسمی فراوان نیز میشود؛ به علاوه، دیدن زنان متفاوت با پوششهای جذاب، مرد را نسبت به همسر خود بیمیلتر و نسبت به زنان دیگر حریصتر میکند که خود، مقدمهٔ طلاق عاطفی و در نهایت فروپاشی خانوادهها خواهد شد؛ تأثیرات دیگری من جمله انحرافات جنسی فردی، مشکلات روحی، تضعیف جایگاه تحصیلی و شغلی، تضعیف غیرت ناموسی و سلب امنیت زنان تنها بخشی از آثار و پیامد های بیحجابیست.
راهحلهای اجرا شده نتوانستهاند تأثیر بهسزایی در ماجرا داشته باشند؛ درست است که نهادهای مربوطه توانستهاند در مقام تئوری حل مسئله کنند اما متأسفانه راهکارهای اجرایی مؤثری از آنان دیده نشده است؛ اگر بخواهیم راهحلی برای این وضعیت پیدا کنیم، چارهای جز بررسی همه جانبهٔ وضعیت نداریم؛ نمیتوانیم تکبعدی به قضیه نگاه کنیم. در اصلاح عقیده و باور یک فرد مسائل روانشناختی، اخلاقیات، فرهنگ خانواده، تجربیات گذشته، شرایط سیاسی و اجتماعی، جایگاه و لحن برخوردکننده و موارد متعدد دیگری تأثیرگذار است؛ از طرفی رسیدن به این شناخت و آگاهی برای حل مسئله سخت و زمانبر است.
راهکار نهایی
در نهایت امر یا باید به صورت آتش به اختیار عمل کنیم یا باید به قولی بیخیال وضعیت موجود شویم؛ در شرایطی که بخواهیم آتش به اختیار عمل کنیم، تأثیر چندانی ندارد؛ یادتان هست فیلمهایی که در زمان تذکر به حجاب افراد منتشر میشد، چه تأثیرات سوئی در بین مردم داشت؟ فرد تذکردهنده یا به اصطلاح فقهی آن، آمر بالمعروف، پس از تذکر دادن به فرد بیحجاب، با برخوردی خشن و ناراحتکنندهای مواجه میشد که ماحصل آن چیزی جز دعوا، توهین و فیلمبرداری از اتفاق نبود! به نوعی شرایط در حدی بغرنج شده بود (کماکان هم هست) که در زمان جنبش اخیر، افراد خاطی با کینه و نفرت زیادی سربازان و جوانان را به شهادت رساندند. در نتیجه نمیتوان از این روش استفاده کرد.
در شرایطی که بخواهیم بیخیال وضعیت موجود شویم، باید بدانیم که نهتنها کمکی به وضعیت نکرده، بلکه شرایط را بدتر خواهد کرد! سکوت در برابر چنین مسئلهای باعث میشود تا هم افراد بیحجاب انگیزه و توجیه مضاعفی برای کار خود پیدا کنند و هم جوانان مذهبی ما به مرور زمان آلودهٔ چنین شرایطی خواهند شد.
اینجاست که مسئلهٔ حجاب تبدیل به شمشیر دولبهای میشود که نه میتوان برای آن راهحلی پیدا کرد و نه میتوان نسبت به آن بیتفاوت بود؛ در حقیقت حجاب تبدیل به بحرانی نو ظهور میشود؛ این اتفاق زمانی رخ خواهد داد که نتوان یک مسئله را حل کرد و آن مسئله تبدیل به بحران خواهد شد. حال با توجه به شرایط به وجود آمده، چگونه میتوان این بحران را مدیریت کرد؟ چه ضمانت اجرایی برای مدیریت وضعیت کنونی وجود دارد؟ چه زمانی میخواهیم از تجربهی تلخ جوامع غربی عبرت بگیریم؟ شما چه راهحلی را برای گذر از این بحران پیشنهاد میکنید؟
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.