VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

hanieh_shariati

@hanieh_shariati

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

فیلم سینمایی ابلق؛ زن بودن درد دارد!

فیلم سینمایی ابلق به دنبال نمایش بخشی خاص از یک اجتماع است که گرچه دنیای متفاوتی دارد اما درد زن‌ بودن در آن منحصر به زمان و مکان قصه نیست و همین نکته بیننده را برای دیدن قصه ترغیب می‌کند.

نرگس آبیار بعد از تجربه‌های موفق خود در دههٔ نود، در پنجمین تجربه فیلمسازی بلند خود همانند آثار قبل به دنبال نمایش قصه‌ای زنانه است.

این کارگردان که دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی ادبیات فارسی است و کار خود را با داستان‌نویسی از سال ۱۳۷۶ آغاز و پس از آن با فیلم کوتاه و مستند به دنیای تصویر پا گذاشته است، در آخرین فیلم سینمایی خود به دنبال مضمون زن‌آزاری رفته است و در جهان کوچکی که این فیلمساز برای شخصیت‌ها خلق کرده است، به دنبال نشان دادن ظلم و تبعیض‌های پنهان و آشکار روا شده به زنان قصهٔ ابلق است که مصداق بارز و عینی آن در واقعیت کم نیست.

تصویری از فیلم ابلق

ابلق داستان زندگی زنی به نام راحله است که به همراه همسرش علی و دختر کوچکش در یکی از محله‌های حاشیه‌ای تهران زندگی می‌کنند. در این محله اکثر زنان برای امرار معاش مشغول به کسب و کارهای خانگی هستند که شوهر خواهر علی (جلال)، برای خانم‌های محله ایجاد کرده است. در این بین کار کردن راحله برای جلال باعث نزدیک شدن این مرد هیز به او شده که همین موضوع باعث ایجاد دردسر و وقوع اتفاقات ناگوار برای زندگی شخصی و خانوادگی راحله می‌شود. 

فیلم ابلق با پلان‌های خوش‌رنگ و لعاب و مهیج و کات‌های پی‌در‌پی شروع، و اینچنین فیلمساز پس از سکانس ابتدایی (دعوای راحله و علی سر سفره و کتک‌کاری آنان) به دنبال معرفی جغرافیا و فضای زندگی کاراکترهای خود است که گرچه این شروع برای بیننده جذاب و چشم‌فریب است اما به قدر کافی پتانسیل جذب ذهن بیننده برای عمیق شدن در قصه را ندارد. 

آبیار در فیلم ابلق جغرافیای فقیر و عقب‌مانده‌ای برای نمایش درد و زجرهای زن‌های آن مکان خلق کرده است که گرچه باورپذیر است اما با دنیای کنونی مخاطب فاصلهٔ زیادی دارد و همین نکته از میزان همراهی و همدلی مخاطب با کاراکتر کم می‌کند.

راحله در فیلم ابلق همچون فائزه در فیلم «شبی که ماه کامل شد»، زنی است قربانی جامعهٔ مردسالار که زندگی‌اش فراز و نشیب زیادی را به این جهت متحمل می‌شود. کاراکتر راحله گرچه به زنان اینگونه جوامع نزدیک است اما، شخصیت زن در این فیلم می‌توانست تا این حد منفعل و بی واکنش به رنج‌های خود و مسبب آن نباشد. 

در فیلم ابلق استفاده از نماد کم نیست و یکی از آن‌ها وجود موش در محله است که نشان‌دهنده موجوداتی (متجاوزان) است که پنهانی و در بطن جامعه زندگی می‌کنند و با وجود اقدامات مردم برای حذف آنان، هنوز حضور داشته و از بین نرفته‌اند.

حضور بهرام رادان در ابلق و در نقش جلال گرچه از جهت فروش امتیاز محسوب می‌شود اما، از نظر بازی و ایفای بی‌نقص نقش یک مرد بی‌طینت درست عمل نکرده است. درواقع آن میزان که شخصیت علی با بازی هوتن شکیبا به عنوان مردی لات و کفترباز در ذهن بیننده از نظر ظاهری و کلامی و همچنین از نظر ریتم و کلام، باقی می‌ماند، به همان میزان بهرام رادان در جهت مخالف پیش رفته و بازی ناهمگونی با شخصیت یک مرد هیز و متجاوز به مخاطب ارائه می‌کند.

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.