رسیدن به موفقیت از روش فردی
نگاهی به کتاب اسب سیاه
اگر احساس میکنید راههای موفقیت برای شما مناسب نیست، اگر نمیخواهید از مسیرهای تکراری و از پیش مشخص شده بروید، اگر موفقیتهای استاندارد را دوست ندارید و شما را به وجد نمیآورد، اگر از دید همه شما موفق هستید ولی احساس رضایت نمیکنید، شاید شما یک اسب سیاه هستید.
همین چند روز پیش داشتم به دوستی فکر میکردم که بعد از سالها کار در زمینهی آموزش و مدیریت یک مؤسسهی آموزشی تحصیلی، تصمیم گرفت کارش را رها کند و وارد عالم یوگا شود. مدتی مربی یوگا شد و بعد از چند سال، به سفر رو آورد و حالا تورهایی تجربهگرا میبرد و انسانها را در لذت سفر و یوگا شریک میکند. شاید روزی که کارش را رها میکرد، همه با او مخالف بودند و این کار را دور از عقل میدیدند. حتماً حرفهای دلسردکننده شنیده و همه منتظر شکست و پشیمانیاش بودند اما حالا او در سن چهلسالگی در مسیری حرکت میکند که منحصر به خودش است و چنان از کارش لذت میبرد که میتوان موفقیت و کامیابی را با هم در او دید.
در دنیایی که زندگی میکنیم؛ پول و شهرت و پست و مقام و مدرک تحصیلی و... به عنوان موفقیت قلمداد میشوند و مسیر دستیابی به این اهداف از پیش مشخص شدهاست. برای موفقیت و رسیدن به هر هدفی شما باید درس بخوانید، یک کار خوب پیدا کنید، سخت تلاش کنید و پایبند به مسیر همیشگی باشید تا به موفقیت و کامیابی برسید. شما محکوم هستید به اینکه الگوهای موفقیت جامعه و دنیا را در نظر بگیرید و مسیر آنها را بروید تا به پیروزی و موفقیت در کار خود برسید. اگر هم به موفقیت نرسیدید حتماً جایی خطایی کردهاید یا آنطور که باید تلاش نکردهاید. میخواهید ستارهشناس شوید؟ درس بخوانید، جایی استخدام شوید، سخت تلاش کنید و... . دوست دارید یک خیاط حرفهای باشید؟ درس بخوانید، جایی استخدام شوید، سخت تلاش کنید و... . خوب به یاد دارم وقتی در نوجوانی تصمیم گرفتم وارد کار سینما و تئاتر شوم، همه گفتند: «مهندسی بخوان و در کنارش هنر را ادامه بده.» جملهای کلیشهای که مسیر زندگی آدمهای بسیاری را در کشور ما تغییر دادهاست. من یک جایی به این راه موفقیت پشت کردم و تلاش کردم مسیر مخصوص به خودم را بسازم اما افراد زیادی بخاطر فشار جامعه به راهی که مختص آنها نیست ادامه میدهند و تمام زندگی را در جستجوی لذت و کامیابی هستند. دنیای مدرن برای موفقیت همین یک استاندارد را دارد اما واقعیت این است که بسیاری از افراد برای این مسیر مناسب نیستند و اگر قرار باشد همه از یک مسیر تکراری بروند چیز جدیدی خلق نخواهد شد. اگرچه جامعه مسیر استاندارد را از دوران کودکی در مدارس آموزش میدهد و به افرادی که این مسیر را در پیش میگیرند، پاداش و ارزش میدهد اما با خواندن کتاب اسب سیاه میفهمیم که لازم نیست حتماً در همین مسیر پیش برویم چون شاید ما یک اسب سیاه هستیم و نمیدانیم.
اسب سیاه یعنی کسی که روی آن شرط بسته نمیشود و کسی به موفقیت و پیروزی او امید ندارد ولی یک پیروزی پیشبینی نشده را رقم میزند. «تاد رز» و «اگی اگاس» در کتاب اسب سیاه با آوردن مثالهای بسیاری از افراد موفق در زمینهی شغلی خود، سعی میکنند مسیری جدید از موفقیت را به افراد معرفی کنند؛ مسیری که ساختهی هر فرد است و برای رسیدن به موفقیت و کامیابی و لذت به نقطهٔ پایان نگاه نمیکند. معمولاً این سؤال پرسیده میشود که بهترین راه برای موفقیت چیست در حالیکه باید به این سؤال برسیم که بهترین راه من برای رسیدن به موفقیت چیست؟ اسبهای سیاه بهترین مسیر موفقیت شخصی را پیدا میکنند. شاید برای همین است که وقتی برنامههایی با حضور هنرمندان و ورزشکاران و افراد سرشناس (برنامههایی مثل دورهمی و خندوانه و...) را میبینیم از حرفهای آنها لذت میبریم؛ چون آنها از مسیر فردی خود میگویند. حتی شکستها و پیروزیهای آنها خاص و منحصر به فرد است.
اسبهای سیاه چند ویژگی بارز و مشخص دارند که به آنها در ساختن مسیر شخصی کمک میکند. آنها خردهانگیزههای خود را میشناسند. اسبهای سیاه به دنبال انگیزههای همگانی مثل پول و رقابت و شهرت نیستند بلکه آنها انگیزههای شخصی خود را مشخص میکنند؛ انگیزههایی که شاید در نظر بسیاری از افراد مهم نباشد ولی اینها خواستههای راستین و دل مشغولیهای واقعی آنان است. متأسفانه در جامعهی ما و حتی در سایر کشورها، پول و شهرت انگیزهی همه شدهاست ولی در نهایت افراد با کسب آن هم، به رضایت نمیرسند. معمولاً انتخابها برای افراد توسط استانداردها اتفاق میافتد و ما معمولاً از بین گزینهها یکی را انتخاب میکنیم ولی اسبهای سیاه انتخابهای شخصی خود را میشناسند. استانداردهای کلی، استراتژیهای از پیش تعیین شده و تکراری، مانند رشتهی تحصیلی، مسیر شغلی و غیره را به افراد دیکته میکنند اما اسبهای سیاه میدانند که باید راهکار شخصی خود را بر اساس فردیتشان پیدا کنند. آنها با آزمون و خطا کردن به دنبال استراتژیهای شخصی خود میگردند. آخرین تفاوت اسبهای سیاه با دیگران این است که مقصد را فراموش میکنند. اگر در تفکر استاندارد دانستن و مشخص کردن مقصد بسیار بسیار مهم است در تفکر اسب سیاه، معمولاً مقصد خیلی مهم نیست و فقط بر اساس انگیزهها و اهداف و وظایف کوتاه مدت عمل میکنند. در این رویکرد تغییر در زندگی مدنظر قرار گرفته میشود. پس نمیتوان از کودکی از یک نفر پرسید که میخواهد در آینده چه کاره شود.
این کتاب اگرچه در دستهی کتابهای موفقیت و خودیاری قرار میگیرد اما با همهی کتابهای نوشته شده در این زمینه متفاوت است. اصل کتاب بر مبنای فردگرایی است و به همین دلیل سعی میکند به خواننده کمک کند تا راه موفقیت خود را پیدا کند. تاد رز و اگی اگاس برای تدوین روش شخصمحور موفقیت، با افراد بسیاری مصاحبه کردهاند. کسانی که طبق استانداردهای دنیای امروز، شانس پیروزی و موفقیت نداشتهاند اما خود را شناختهاند، مسیر را برای خود و متناسب با داشتهها و توانایی خود ساختهاند و نه تنها به هدف خودشان رسیدهاند بلکه برای کامیابی و لذت منتظر موفقیت نشدهاند. در این نوع از موفقیت، شما منتظر نمیمانید تا موفق شوید و سپس به کامیابی و لذت از زندگی برسید؛ بلکه برعکس، شما میتوانید در هر لحظه از مسیر موفقیت، احساس کامیابی و رضایت از زندگی کنید زیرا چیزی که مناسب شما است را برای زندگی انتخاب کردهاید.
دربارهی تاد رز و اگی اگاس؛ نویسندگان کتاب
لری تاد رز، استاد دانشگاه، نویسنده، کارآفرین و بنیانگذار مؤسسهی Populace است. او در ۲۸ نوامبر سال ۱۹۷۴ متولد شدهاست و تخصصش روانشناسی رشد است. تألیفات بسیاری در زمینهی روانشناسی عمومی و موفقیت فرد محور دارد که به زبانهای مختلفی ترجمه شدهاند. او کوشیدهاست نگاه افراد به موفقیت را عوض کند زیرا معتقد است آمازون و نت فیلیکس نیز شخصیسازی شدهاند و متناسب با سلیقه و نظر افراد به آنها محصول یا فیلم معرفی میکند. یعنی تمام سایتها و شبکههای اجتماعی و... برای جلب توجه و کسب رضایت بیشتر، فردیت انسانها و تفاوتهایشان را لحاظ میکند اما نظام آموزشی هنوز راهی طولانی برای در نظر گرفتن تفاوتها دارد.
اگی اگاس متولد سال ۱۹۷۱، دیگر نویسندهی کتاب است. او استاد دانشگاه و پژوهشگری برجسته در دانشگاه هاروارد بوده و در زمینهی روانشناسی عمومی تألیفات موفقی داشتهاست. او سابقهی حضور در برنامههای تلویزیونی را نیز در کارنامهی خود دارد.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.