جوجهتیغیها آدم میشوند
فیلمی کمدی با حرفهای خیلی جدی
فیلم جوجهتیغی که در آبان امسال اکران خود را آغاز کرد، با یک زن شروع میشود. زنی که اول فیلم در تلاش است الگوهای مناسبی به دانشجویان دختر معرفی کند و در حین داشتن مشغله، به پرسشهای ذهن دختران جوان که قطعاً آیندهسازان کشور هستند، پاسخ دهد. زنی به نام ماهی، همسر و مادر، استاد دانشگاه و نمایندهی مجلس که حالا میخواهد اولین رئیسجمهور زن ایران شود. از همان دقایق اول فیلم، همراه ماهی با چالش روبرو میشویم. خواستهای وجود دارد که بد نیست، غلط نیست ولی حتی به آن پاسخ درستی داده نمیشود. ماهی میخواهد از دانش و تجربه و پتانسیلهای خود استفاده کند و هدفش را محقق سازد اما تماسهای ماهی با همکار مردش برای درخواست کمک، مدام قطع میشود. همین چند تماس به خوبی نگاه مردسالار و حاکم بر جامعه را نشان میدهد. کمکم مخالفتها به خانوادهی زن هم کشیده میشود. زن پسری افراطی دارد که در دانشگاه کار میکند ولی از روابط دختر و پسرها و شیوهی برخورد رئیس دانشگاه با آنها، ناراضی است. به دلیل عقاید افراطی و پافشاری بر آنها، او با رئیس دانشگاه دعوا میکند و اخراج میشود. حالا وقتی تصمیم مادرش برای ریاست جمهوری را میفهمد، میخواهد به هر نحوی مانع شود. همسر زن که خودش سیاستمدار و الان بازنشسته هست نیز بخاطر منافعش مانند غذای گرم و همراهی زن و... با زن بداخلاقی میکند. او حتی در سن بالا از زن درخواست بچهدار شدن دارد و هر فشاری میآورد تا زن را منصرف کند. زن نیز مدام تلاش میکند رضایت همه را به دست آورد. ورزش میکند و به خودش میرسد، به مشکلات بچهها و حتی برادرش رسیدگی میکند، با اقوام و دوست و آشنا حرف میزند. ماهی سعی میکند یک تنه ادامه دهد و حتی اگر بقیه به او کمک نمیکنند، خودش به مسیرش ادامه دهد. اما چیزی که همه حتی ماهی از آن غافل هستند ایجاد روابط صحیح بین زن و مرد است. روابطی که نیازهای هر دو طرف را رفع کند، زندگی شاد و سالم را رقم بزند و باعث پیشرفت و رضایت آنها شود.
از زمانی که زن و مرد خلق شدند، چگونگی تعامل و روابطشان همیشه سؤال بودهاست. بشر فهمیدهاست که هیچ جامعهای به رشد و پیشرفت نمیرسد اگر انسانهای مختلف، چه زن و چه مرد، نتوانند به تعامل درست برسند. سالهای سال است که زنان در جامعهی ما احساس میکنند که حق و حقوق درست و انسانی خودشان را ندارند و نمیتوانند آنطور که باید فعالیتهای اجتماعی داشته باشند. همین موضوع باعث بروز مشکلاتی در زندگی خانوادگی آنها نیز میشود و آمار طلاق، نشان دهندهی این ماجرا است. همچنین فشارهای جامعه بر روی زنان، باعث به وجودآمدن مشکلات روحی و جسمی متعددی میشود که هزینهی گزافی برای جامعه ایجاد میکند. اگر سالهای سال زنان به خانهداری و فرزندآوری مشغول بودند و بزرگترین هدف و خواستهی آنها تأمین نیازهای خانواده بود، باید بدانیم که این رویکرد کارکرد خود در جوامع کنونی را از دست دادهاست. در عصر مدرن زنها خود را تصمیمگیرنده و توانا میدانند و علاوه بر اهداف خانوادگی، اهداف شخصی و اجتماعی نیز دارند که این میتواند برای جامعه بسیار مفید هم باشد. دیگر زنها فقط در نقشهای همسری و مادری تعریف نمیشوند و این شاید به ظاهر برای مردهایی که سالها زن را جور دیگری دیدهاند، ترسناک باشد اما حضور و فعالیت زنان در جامعه و استفاده از پتانسیلهای آنان سازنده است. به هیچوجه جوجهتیغی تلاش نمیکند مردها را بد و خودخواه و ضد زن نشان دهد، بلکه رفتارهای آنها را حاصل تربیت اشتباه و بستر نامناسب اجتماعی میداند. مردها میترسند و این ترس در هر کدام به شکلی خودش را نشان میدهد. یکی میترسد حرف بزند و عشق را ابراز کند، دیگری نگران از دست دادن عشق و محبت و توجه است، یکی بخاطر رشد در فضای سنتی و متعصب نگران تغییر است و دیگری سعی میکند طبق کلیشهها پیش برود. همهی این ترسها ناشی از نبود آموزش صحیح است و همانطور که اسم فیلم هم مشخص میشود، این ترسها آدمها را تبدیل به جوجهتیغی میکند. جوجهتیغی درندهخو و وحشی نیست اما اگر احساس خطر کند تیغ پرتاب میکند و این تیغ میتواند خطرناک و نابودکننده باشد. راه ما برای رشد و تعالی در جامعه، این است که از جوجهتیغی درونمان فاصله بگیریم، ترسهایمان را کنار بگذاریم و با حرف زدن و ایجاد روابط صحیح، تعامل با یکدیگر را بهتر کنیم. گاهی مردها سعی میکنند به زنها زور بگویند یا با عشق و محبت و به ترفندهای مختلف آنها را مطیع خودشان کنند.
همچنین در بعضی مواقع ترس باعث میشود که بخواهند زن و مرد را از هم جدا کنند (همانطور که پسر ماهی انتظار دارد دختر و پسر در دانشگاه تفکیک شوند.) اما همچین چیزی غیر ممکن است و زن و مرد در کنار یکدیگر، جامعهای سالم را به وجود میآورند. زنها و مردها و کلاً آدمهای یک جامعه با هر دیدگاه و تفکری دشمن هم نیستند و باید برای ساختن یک جامعه و پیشرفت آن، کنار همدیگر قرار بگیرند. اگرچه پایان فیلم بسیار کلیشهای و قابل حدس است اما نتیجهای که لازم است، حاصل میشود. زنها و مردهایی متفاوت که از ترسهایشان رد شدهاند، از جوجهتیغی بودن به سمت انسان بودن حرکت کردهاند و حالا آمادهاند که بشنوند؛ حتی اگر چیزی که میشنوند مخالف اعتقاداتشان است.
یکی دیگر از نکات جالب فیلم که جا دارد به آن توجه شود، حضور زنی به عنوان دوست در کنار ماهی است. او مربی ورزش ماهی است و دائم تلاش میکند به ماهی راهکارهایی برای مشکلات خانوادگی و کاری بدهد اما خودش هیچگونه فعالیت و تلاشی ندارد و فقط حرف میزند. او نماد زنهایی است که نه تنها تلاشی برای پیشرفت و موفقیت نمیکنند، بلکه در ظاهری مدرن به زنها آسیب میرسانند زیرا کلیشهها را باور کردهاند و نمیخواهند بهای تغییر را بپردازند.
مستانه مهاجرِ تدوینگر و اولین فیلمش به عنوان کارگردان
مستانه مهاجر که نام او را در تیتراژ بسیاری از فیلمها دیدهایم، این بار در سمت کارگردان ظاهر شدهاست. او پیش از این سابقهی تهیهکنندگی نیز در کارنامهی خود داشته و در ابتدا قرار بودهاست صرفاً تهیهکنندهی جوجهتیغی باشد اما به گفتهی خودش، به دلیل مشکلاتی مجبور به کارگردانی کردن جوجهتیغی شدهاست. اگرچه برحسب اتفاق او به کارگردانی روی آورده اما باید گفت که از پس این کار خوب برآمدهاست. جوجهتیغی را نمیتوان یک فیلم خاص و فوقالعاده یا کارگردانی آن را عجیب و غریب دانست اما قطعاً فیلمی تأثیرگذار است که مردم را میخنداند. مستانه مهاجر ترجیح دادهاست یک فیلم کمدی با رگههای سیاسی و اجتماعی بسازد که از خیلی لحاظ مشابهش را دیدهایم اما جوجهتیغی یک تفاوت عمده با فیلمهای کمدی روی پرده دارد. مهاجر تلاش نکردهاست با شوخیهای جنسی و حرفهای رکیک و حرکات مبتذل خنده بر لب مردم بیاورد بلکه سعی میکند با خلق کاراکترهای طناز و کمدی موقعیت مخاطب را بخنداند و باید گفت خوب هم میخنداند.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.