مباحثه بستری برای رشد نه سنگری برای فتح؛ اصول بحث با مخالفان
در جوامع مدرن امروز، مباحثه و مکالمه اصولی تنها سلاحهای ما برای پیروزی و پیشرفت هستند، اما چقدر توانایی استفاده درست از این سلاحهای نیرومند را داریم؟
در گذشته نیاکان ما از طریق گسترش قلمرو، حمله به قبایل و گروههای مخالف و در یک کلام خشونت در مقیاس وسیع، ایدئولوژی و افکار خود را به کرسی نشانده و به اجرا در میآوردند. سالها بعد این روش به دوئل یا جدال تن به تن تبدیل شد و دو فرد مخالف برای اثبات برتری خود به صورت فردی با هم مبارزه میکردند و در نهایت پیروز میدان، به نحوی جناح قدرتمند را نیز در دست میگرفت. این روزها اما معادلات به کلی با زمان اجداد و نیاکانمان متفاوت است. در دنیای مدرن امروز، همواره مکتبها، ایدئولوژیها و نظریات جدید خلق میشوند که بسیاری از آنان ناقض نظریات پیشین خود هستند و هر یک پیروان خاص خود را دارند. پرورش و اجرای مفاهیم و ارزشهایی چون آزادی بیان، آزادی اندیشه و دموکراسی سبب شده تا افراد در بیان نظرات و ایدههای شخصی خود بیپرواتر و راحتتر از گذشته عمل کنند. در چنین شرایطی، مطرح کردن مسائلی چون دوئل، جدال تن به تن یا خشونت فیزیکی به عنوان راه حلی برای اثبات برتری، کودکانه و مضحک به نظر میرسد. در جوامع مدرن امروزه، کلمات تنها ابزار و سلاح ما هستند.
پس راه حل مذاکرات، مطرح کردن ایدهها و نفوذ ایدئولوژی به ذهن افراد این روزها فقط و فقط از طریق کلمات یا به عبارت روشنتر، مکالمات صورت میگیرند. از مکالمات روزمره با اعضای خانواده یا دوستان نزدیک گرفته تا مذاکرات سیاسی حیاتی برای گسترش منافع ملی، همگی از طریق این کلمات، مکالمه و در مقیاس وسیعتر، دیپلماسی، صورتپذیر هستند. اهمیت استفاده از کلمات، ایجاد مکالمه و مذاکره سالهاست که از سوی عموم مردم نادیده و کمرنگ انگاشته شده است به طوریکه این روزها برخی افراد برای انتقال سادهترین مفاهیم و موفقیت در مذاکرات مهم کاری از ایجاد مکالمات سازنده عاجز و ناتوان شده و دست به دامن اساتید سخنوری و ورکشاپهای فن بیان میشوند. عده کثیر دیگری که شامل بسیاری از ما و اطرافیانمان هم میشوند، حتی از ضعف خود در فهم اصول بحث و مکالمه آگاه نیستند. برای درک بهتر این موضوع کافیست نگاهی عمیقتر به جمعهای دوستانه و خانوادگی خود و بحثهای سیاسی و اجتماعی که در بستر این دیدارها رخ میدهد داشته باشید، بحثهایی که در کشور ما با توجه به شرایط خاص موجود، همیشه داغ و پرمخاطب هستند. البته بسیار دیده شده است که حرارت این موضوعات و بحثهای صورت گرفته پیرامون آنان، ریشه بسیاری از دوستیها و صمیمیتهای عمیق را سوزانده و به نتیجهای جز متهم کردن یکدیگر، قطع روابط و یا حذف شدن از شبکههای اجتماعی، منجر نشده است! پس راه حل چیست؟ چطور میتوان زبانههای این آتش را مهار کرد؟
مواجهه با عقاید متفاوت یا محصور شدن در گروه همنظران؟
مهمترین رویکردی که هنگام بحث با فردی با دیدگاه متضاد باید داشته باشید پذیرش این نکته است که رشد، تعالی و افزایش آگاهی تنها در مواجهه با دیدگاهها و نگاههای متفاوت اتفاق میافتد بنابراین فرصتی طلایی برای آشنایی با زوایای دید متفاوت و تحلیل عقاید با رویکردی دیگر است. تنها پذیرش این نکته معنایی فراتر از رد و بدل کردن چند جمله به این بحث خواهد داد، در غیر این صورت چیزی جز هدر دادن چند ساعت از عمر با ارزشتان بدون ایجاد کوچکترین تاثیر متقابل و عامل بالا رفتن فشار خون نخواهد بود! مهم نیست دایره دوستان و آشنایان شما چقدر گسترده است و چقدر از معاشرت با افراد هم قبیله و هم نظر خود لذت میبرید، فراموش نکنید که ارزش افزوده مواجهه با افکار متفاوت و حتی متضاد به مراتب بیشتر از مصاحبت با گروه همفکران و همنظران است. اشتباهی که بسیاری از افراد جامعه امروزی ما مرتکب میشوند، حذف افراد از دایره شناخت خود به محض شناسایی اولین نشانههای تفاوت و تضاد است. یکی از دستاوردهای منفی، که بخش اعظمی از آن به دلیل مفاهیم روانشناسی زرد و رواج آن در میان مردم حاصل شده است. روانشناسی زرد به ما القا میکند که برای حفظ آرامش و آسودگی خاطر بیشتر، هر جنبنده به اصطلاح "سمی" باید از دایره دید و معاشرت، حذف شود؛ که البته نکته قابل تاملی است اما در ادامه هیچ حد و مرز مشخصی برای این افراد به اصطلاح مخرب و آسیب رسان تعریف نشده و همین موضوع سبب شده تا هر فردی صرفا با زاویه دید متفاوت از نظر ما به عنصر نامطلوب درجه یک تبدیل شود و حکم او در یک دادگاه ذهنی از قبل صادر شده باشد. بسیاری از خوشنامان و اندیشمندان تاریخ نه تنها از مواجهه با اندیشههای متفاوت هراسناک نبودند بلکه حتی برخی از صمیمیترین دوستانشان نیز عقایدی کاملا متفاوت و متضاد با آنان داشتند.
چقدر با اصول بحث آشنایی دارید؟
مکالمه و بحث با فردی که درست در نقطه مقابل دیدگاهها و باورهای ماست از قدم زدن در محوطه مینگذاری شده هم میتواند مخاطرهآمیزتر باشد، به خصوص اگر فرد مورد نظر یکی از نزدیکان یا اعضای خانواده باشد. برای بحث و به چالش کشیدن نظریات و دیدگاههای دیگری، باید به اصول نانوشته و مشخصی پایبند بود و از آن عبور نکرد؛ به عبارت سادهتر و عامیانه باید شعور و ظرفیت مواجهه با عقاید متفاوت را در خود تقویت کنیم. به محض عبور از این اصول، نه تنها بحث به مسیر غلطی کشیده خواهد شد بلکه ممکن است وجهه شما و در نهایت باوری که آن را ارائه میدهید به طور کل خراب شود. چه باید کرد؟
عدم تمرکز بر جنبههای شخصی و انسانی طرف مقابل
تفاوتی ندارد که آیا درمورد مسائل سیاسی روز با همکارتان بحث میکنید یا در طرفداری از حزب، جناح یا نماینده منتخب خود با یکی از دوستانتان؛ زندگی شخصی خود و طرف مقابل را فراموش کنید! مناظرات و مکالماتی که برپایه عقاید، باورها و ایدههای متفاوت هستند، بستر مواجهه دو ایدئولوژی، دو باور و دو عقیده هستند نه رینگ مبارزه دو شخصیت حقیقی و انسانی. هرگونه تفاوت، برتری، نقص، موفقیت یا شکستهایی که طرف مقابل در زندگی فردی و اجتماعی خود دارد نباید دستاویزی برای حمله به نظرات او یا بهانهای برای عقب نشینی از مطرح کردن نظرات شما باشد. در یک مناظره یا بحث منطقی و اصولی، از نیش و کنایه، یادآوری شکستهای زندگی شخص مقابل یا سوءاستفاده از نقصهای شخصیتی وی برای حمله به او پرهیز کنید. ریشه بسیاری از کدورتهای حاصل از بحثهای سیاسی و اجتماعی عدم رعایت حریم شخصی و ورود به مسائل حاشیهای و فردی زندگی افراد است.
کانالیزه کردن خشم
قرار گرفتن در معرض بحثهای چالشی و پرتنش سبب ترشح هورمون کورتیزول، که به هورمون استرس هم معروف است، خواهد شد. هورمون کورتیزول باعث افزایش فشار خون، تپش قلب و احساس گرما در بدن میشود. مجموع این عوامل حساسیت و آسیبپذیری شما در برابر خشم را به طرزی باورنکردنی بالا خواهد برد. در مرحله اول متوجه طبیعی بودن واکنش بدن خود و احساس خشم حاصل از آن باشید و به طور آگاهانه مانع از نمود بیرونی این خشم در طول مدت بحث با طرف مقابل باشید. اگر احساس میکنید که توانایی کنترل و کانالیزه کردن احساس خشم خود را ندارید، بحث را برای مدت کوتاهی متوقف کنید یا به زمان دیگری موکول کنید تا دوباره با ذهنی آرام، روشن و بدون سوگیری به مکالمه خود ادامه دهید.
نه سیاه، نه سفید، خاکستری!
"تعصب چشمهای بینا را کور و گوشهای شنوا را کر میکند و انسان را به کاری وامیدارد که خرد و دانش آن را گواهی ندهد." شاید هیچ کلامی مانند این جمله ابوریحان بیرونی موفق به توصیف جلوه مخرب تعصب نباشد. انسان متعصب در برابر شنیدن باورهای متفاوت و تامل در آنان انعطافناپذیر است تا جایی که حتی هرگونه اطلاعات مخالف را در راستای تایید باورهای خود تفسیر میکند. در دنیای مدرن امروزی، پیشرفت تکنولوژی سبب افزایش سرسام آور سرعت تبادل اطلاعات و در پی آن نشر نظرات، ایدهها و باورها شده است. نظریات بسیاری خلق میشوند، باورهای زیادی نقض میشوند و اطلاعات بسیاری نیز نادرست و غیرموثق از کار در میآیند. در چنین شرایطی که ایدهها و نظرات در ناپایدارترین حالت ممکن خود هستند و هر لحظه احتمال سقوط و جایگزینی آنان وجود دارد، پافشاری به برتری یک نظر و چشم و گوش بستن روی دیگر نظرات، زیاد منطقی به نظر نمیرسد، اینطور نیست؟! حتی اگر در این لحظه به رویکردها و عقاید سیاسی و اجتماعی خود اطمینان دارید، درصد قابل توجهی برای اشتباه بودن آنان نیز در نظر بگیرید. رویکرد متعادل نسبت به مسائل و دوری از نگاه صفر و صد یا سیاه و سفید به مسائل، پردههای تعصب را از چشمانتان کنار خواهد زد و بینش عمیقتری در مواجهه و شنیدن نظرات متفاوت به شما خواهد بخشید.
آزادی بیان یا احترام به عقاید؟
پرداختن به اصول بحث در رویارویی دو عقیده و جریان فکری غیر همسو بدون توجه به دو موضوع اساسی یعنی آزادی بیان و احترام به عقاید، عملا غیرممکن است. حتما تا به حال جمله "هر عقیدهای قابل احترام است" به گوشتان خورده است، اما آیا واقعا همینطور است؟ آیا عقاید یک فاشیست، قاتل زنجیرهای یا متجاوز نیز قابل احترام است؟ آیا احترام بیجا به برخی عقاید مخرب و آسیب رسان، سبب پر و بال گرفتن آنان و در نتیجه آسیبهای اجتماعی نمیشود؟ اینجاست که مفاهیم دیگری به نام آزادی بیان، قانون و نقد به میان میآیند.
مفهوم آزادی بیان که امروزه یکی از اصلیترین قوانین جوامع دموکراتیک به شمار میآید، نخستین بار در سال 1791 به عنوان یکی از اولین متممهای قانون اساسی آمریکا، به همراه مفاهیم دیگری چون آزادی مذهب، آزادی مطبوعات و حق تجمع، به صورت قانونی ثبت شد. اهمیت اجتماعی مفهوم آزادی بیان به قدری پررنگ است که عملا بدون اجرای این اصل اساسی حقوق بشری، شکلگیری و ایجاد نظام حکومتی برپایه فرمانروایی مردم بر مردم، بیمعنی به نظر میرسد. طبق این مفهوم، هریک از افراد جامعه، توانایی مطرح کردن نظرات و عقاید خود را بدون ترس و منع قانونی دارند و حتی آزادانه مجاز به نقد و چالش کشیدن سایر عقاید نیز هستند. اجرای این اصل مهم در طول دهههای گذشته سبب رشد فکری مردم، ورود ایدههای نوین و از میان رفتن برخی سنتهای خشک و متعصبانه شده است.
نکته حائز اهمیت دیگر که نباید از آن غافل شد، مرزهای آزادی بیان و رعایت آنان هنگام رویارویی با جریانهای فکری مخالف است، به خصوص در جوامعی با تنوع نژادی، مذهبی و عقیدتی بالا. به عبارت دیگر مفهومی انسانی و اجتماعی چون آزادی بیان همانند شمشیر دو لبهای عمل میکند که در صورت اجرای نادرست، نه تنها سبب رشد فکری جامعه نمیشود بلکه باعث ایجاد هرج و مرج و غیرقابل کنترل شدن جوامع خواهد شد. تشخیص دقیق مرزهای آزادی بیان از نظر قانونی به هیچ وجه راحت نیست و باید با توجه به عوامل مختلفی انجام شود که در حوزه تخصص و دانش مردم عادی جامعه نمیباشد. در مواردی که اشاعه یک تفکر سبب آسیب رسیدن به سایر افراد جامعه شود، مانند تحریک افراد به اقدامات خشونتآمیز، نفرت پراکنی یا سخنرانیهای نژادپرستانه، به معنی عبور از مرز قانونی آزادی بیان خواهد بود و دستگاههای حکومتی یک نظام سالم دموکراتیک وظیفه رسیدگی و جلوگیری از اشاعه آنان را به عهده دارند. اما ما به عنوان افراد عادی جامعه، چگونه میتوانیم در بحثهای روزمره با اطرافیان خود، به مرزهای آزادی بیان پایبند بمانیم؟ کافیست به یک نکته ساده اما مهم توجه کنید:
شما مجاز به نقد، اعتراض، پرسش و به چالش کشیدن سایر نظرات و عقاید هستید اما در صورتی که مجموعه این فعالیتها در چارچوب بیان نظرات باقی مانده و جنبه تمسخرآمیز، تهاجمی و شخصی به خود نگیرد.
کلام آخر
به خاطر داشته باشید که مکالمه سازنده و اصولی بستر رشد و تعالی فردی و سپس اجتماعی خواهد بود. پس برای شنیدن سایر نظرات، تفکر و سپس نقد آنان، آغوش و ذهنی باز داشته باشید و از چارچوبهای اخلاقی یک بحث سازنده، خارج نشوید.
نظرات و تجربیات مرتبط خود را با ما به اشتراک بگذارید.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.