VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

mohammadsalmani1358

@mohammadsalmani1358

داستان‌نویس و منتقد سینما دانشجوی رشته روانشناسی و فعال در حوزه اندیشه ورزی

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

عصر طلایی سینما؛ چرا تماشای آثار کلاسیک اهمیت دارد؟

نگاهی مستدل به برتری آثار کلاسیک

سینمای کلاسیک

 

سینمای کلاسیک به تولیدات تصویری هالیوود در بازۀ سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۶۰ گفته می‌شود. این دوره که تقریباً نیم‌قرن به طول انجامید، به نظر غالب سینماگران و تاریخ‌ شناسان این حوزه معروف است به «عصر طلایی» یا «رنسانس» سینما. در این دوره نه فقط در ایالات متحده، بلکه در سایر نقاط جهان فیلم‌هایی در همین سبک ساخته شد اما به دلیل نقش مرکزی آمریکا، آثار سینمای سایر کشورها نیز از آن تأثیر پذیرفته بودند و ایالات متحده را پیش‌رو می‌دانستند.

اما در این مقاله به طرح یک سوال مهم و چند پاسخ خواهیم پرداخت. سؤال این است که چرا با وجود گذشت بیش از یک قرن از شروع این تحول مهم، هنوز تماشای آثار کلاسیک اهمیت دارد؟

 

هسته سینما؛ داستان گویی تصویری

شاید مهم‌ترین علت‌ اهمیت سینمای کلاسیک، نزدیکی آن به روزهای تولد سینما باشد. پیش از دوران کلاسیک، ما شاهد سلطه سینمای صامت بودیم. سینمایی که در آن دیالوگی بین کاراکتر‌ها رد و بدل نمی‌شد و ماجرای پلان‌ها نیز گاهاً در نمایی جداگانه نوشته می‌شد تا مخاطب از قصه باز نماند. اما این نه برای سازندگان و نه برای مخاطبان راضی کننده نبود. با پدید آمدن دستگاه‌های پیشرفته صدابرداری و البته دوربین‌های جدید، انقلابی بزرگ در دنیای تصاویر متحرک رخ داد. اتفاقی که موجب شد فیلمسازان با دست بازتری به تولید آثار هنری بپردازند. بنابراین دانه سینما در خاک تصویر کاشته شد. تصویر برای سینما چیزی نیست که به آن اضافه شده باشد (مثل صدا یا امروزه جلوه‌های ویژه) بلکه جزئی از ماهیت وجودی آن است. علاوه بر این سینما در هسته خود نیاز به قصه دارد. در واقع نیاز انسان به داستان و روایت بود که او را به این فکر انداخت که شاید بد نباشد با تصویر داستان بگوید. در دوره سینمای صامت دغدغه روایت بود اما ابزاری درخور برای رفع این نیاز وجود نداشت. دوره سینمای کلاسیک (که مابین دوره مدرن و صامت قرار دارد) یک تعادل بین تکنولوژی و اصالت است. نه همانند دوره صامت اسیر محدودیت امکانات شده و نه همچون دوران بعدی فناوری‌زده. هردوی اینها به نفس سینما که روایت داستان در پهنه تصویر است، آسیب زده و آن را از هدفی که برایش به وجود آمده دور می‌کند. بنابراین وقتی در حال تماشای یک اثر کلاسیک هستید به تعبیری شاهد یک چیز ذاتاً اصیل و گرانبها هستید.

 

تعادل در سینمای کلاسیک
دوره سینمای کلاسیک تعادلی بین تکنولوژی و اصالت است.

 

هنر به مثابه صنعت

در اینجا نیز با یک پیوستار روبرو هستیم. سینمای صامت در مجموع، ارتباط مستقیم و موفقی با بازار و دنیای تجارت نداشت. این دوره از سینما در یک سوی پیوستار قرار می‌گیرد که به تفریط می‌انجامید. از طرفی سینمای مدرن و پست مدرن امروز به شدت با سرمایه‌دار و بازار عجین گشته و گاهی شاهد این هستیم که اثری به دلیل عدم ریسک سرمایه‌گذار تا سال‌ها ساخته نمی‌شود. این دوران نیز در سوی افراط پیوستار قرار می‌گیرد. اما جای سینمای کلاسیک در میانه این افراط و تفریط‌هاست. سینمای کلاسیک از سویی آنقدر رشد کرده بود تا بتواند بازار را به اندازه کافی قبضه کند و از طرفی اصالت هنری‌اش را به سود بیشتر و بیشتر نفروشد. چیزی که امروزه در دنیای سینما دیده می‌شود دخالت‌های اثرگذار سرمایه‌داران در برخی اجزای تخصصی فیلم‌هاست. جایی که سرمایه‌گذاران تعیین می‌کنند پایان یک فیلم شاد یا ناراحت کننده تمام شود. البته که نمی‌توان سینما را از صنعت و خرید و فروش جدا ساخت چرا که هنر نسل هفتم، برای ادامه حیات خود نیاز به بازار و حمایت مالی دارد اما نباید یک اثر هنری را در فشار مالی دست‌خوش تغییرات نابجا کرد. بنابراین سینمای کلاسیک آثاری را به شما عرضه می‌کنند که در تعادل میان سود اقتصادی و زیبایی هنری شکوفا شده‌اند.

 

امکانات کمتر، خلاقیت بیشتر

هرجا امکانات کمتری باشد، انسانِ توانمند خلاقیت بیشتری از خود بروز می‌دهد. همه ما بارها با این قاعده در زندگی خود روبرو شده‌ایم. در سینمای کلاسیک نیز به دلیل عدم وجود دوربین‌های پیشرفته کارگردانان از تکنیک‌های دیگری برای انتقال حس به بیننده استفاده می‌کردند که تماشای آن برای فیلمسازان امروزی بسیار لذت‌بخش است. حلقه‌ای که امروزه در سینمای مدرن و پست مدرن مفقود گشته همین عنصر خلاقیت است. به دلیل اینکه غالب فیلم‌های امروزی در استودیو‌های مجهز به پرده سبز ساخته می‌شوند، بازیگران به دلیل عدم ارتباط با محیط طبیعی نمی‌توانند عمیقاً شرایط صحنه را درک کنند. این اتفاق ناگوار باعث می‌شود انتقال مناسب حس به مخاطب اتفاق نیفتد و از آن به عنوان یک بازی «سطحی» از بازیگر یاد می‌شود. جلوه‌های ویژه که قرار بود محدودیت‌ها را بردارند تبدیل شده‌اند به عنصری برای راحت‌طلبی و ساخت پی‌در‌پی آثار سینمایی. سینمای کلاسیک در جلوه‌های ویژه محدود بوده و توانسته بسیار بهتر و مفیدتر از عوامل زنده و پویایی چون بازیگران استفاده کند و از همین منظر می‌توان گفت سینمای کلاسیک سینمای زنده‌تری بوده است.

 

جلوه‌های ویژه در سینمای کلاسیک
سینمای کلاسیک در جلوه‌های ویژه محدود بوده، توانسته بسیار بهتر و مفیدتر از عوامل زنده و پویایی چون بازیگران استفاده کند و از همین منظر می‌توان گفت سینمای کلاسیک سینمای زنده‌تری بوده.

کمال هم‌نشینانی چون نویسندگان بزرگ

از آنجایی که نیاز به روایت داستان، انسان را به سینما کشانده پس تعجبی ندارد که بگوییم تأثیر ادبیات داستانی بر دنیای سینما بسیار حائز اهمیت است. این تأثیر و ارتباط (که گاهی دو سویه نیز بوده) در دوره سینمای کلاسیک به اوج خود رسید. در هر دوره‌ای اقتباس‌های ادبی از آثار بزرگان وجود داشته اما در دوران کلاسیک برخی از نویسندگان بزرگ در قید حیات بوده‌اند و در تصویر شدن داستان‌شان اثری مستقیم داشته‌اند. برای مثال هاوارد هاکس دوستی نزدیکی با ارنست همینگوی داشت. هاکس داستان «داشتن و نداشتن» را بدترین اثر همینگوی می‌دانست و این نقل قول از او وجود دارد که رو به همینگوی گفته:

«می‌خوام از بدترین داستانت یک فیلم خوب بسازم.»

در یک اتفاق جالب هاکس و همینگوی روی فیلمنامه کار کردند. در ادامه ویلیام فاکنر، نویسنده برجسته و هم عصر همینگوی هم روی فیلمنامه کار می‌کند و آن را توسعه می‌دهد. اگرچه ممکن است امروز هم بشود از داستان «داشتن و نداشتن» همینگوی اقتباس خوبی کرد اما قطعاً به پای اثری که چندین نویسنده بزرگ (از جمله خالق اثر) درگیر آن بوده‌اند نخواهد رسید. این قرابت با نویسندگان بزرگ می‌تواند هر فردی که در فیلم‌ها به دنبال داستانی اصیل است را مجاب کند تا چند ساعتی پای سینمای کلاسیک بنشیند.

 

نویسندگان بزرگ و سینمای کلاسیک
هاوارد هاکس دوستی نزدیکی با ارنست همینگوی داشت. هاکس داستان «داشتن و نداشتن» را بدترین اثر همینگوی می‌دانست و این نقل قول از او وجود دارد که رو به همینگوی گفته: «می‌خوام از بدترین داستانت یک فیلم خوب بسازم

هنر برای هنر

درآمد اهالی هنر در آن روزها مثل سینمای امروز نبوده و اساساً هرجا که میزان دریافتی هنرمند کمتر باشد بیشتر به علاقه‌اش می‌توان مطمئن بود. برخی از فیلمسازان همچون هیچکاک خودشان تأمین مالی فیلم‌شان را به عهده می‌گرفتند. در زمان تولید فیلم «روانی»، کمپانی پارامونت علاقه‌ای به تأمین مالی فیلم نداشت و این باعث شد تا هیچکاک خودش هزینه‌های فیلم را به دوش بکشد. بدین ترتیب سینمای کلاسیک بیش از آنکه برای به دست آوردن سود بیشتر ساخته شده باشد برای هنر ساخته شده و این بالاترین میزان احترام از سوی فیلم‌ساز به بیننده خواهد بود.

 

فیلم‌های کلاسیک و هنر
سینمای کلاسیک بیش از آنکه برای به دست آوردن سود بیشتر ساخته شده باشد برای هنر ساخته شده و این بالاترین میزان احترام از سوی فیلم‌ساز به بیننده خواهد بود.

سخن پایانی 

در هر حال سینمای کلاسیک آن‌چیزی است که دقیقاً از آن انتظار می‌رود، یعنی نمایش شایسته داستان در بستر تصاویر متحرک. این همان فرمی است که سینمای این‌روزها از آن فاصله بسیاری گرفته و البته برایش توجیهات بسیاری هم دارد. اما اگر بخواهیم به شکلی تقریباً خالص ذات سینما را تجربه کنیم، سینمای کلاسیک مناسب‌ترین گزینه است. سینمای آن دوران علی‌رغم سیاه و سفید بودنش، طلایی‌ترین دوران تاریخ سینما را رقم زد. در انتها سؤالی وجود دارد که هرکس باید از خودش بپرسد: چه طرفداران سینمای کلاسیک و چه مخالفانش. سؤال این است که «آیا می‌توان آثار کلاسیک را به همه پیشنهاد کرد»؟ 

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.