توتالیتاریسم چیست؟
معرفی توتالیتاریسم (تمامیت خواهی) و بیان ویژگیهای نظامهای توتالیتر از نقطهنظر هربرت اسپیرو
مقدمه
در دنیای سیاست و علوم اجتماعی، اصطلاحات و مفاهیم مهم زیادی وجود دارد که اطلاع از آنها برای همه سودمند است. یکی از این موارد که جای بحث فراوان دارد، مفهوم توتالیتاریسم یا همان تمامیتخواهی است. درباره توتالیتاریسم دیدگاهها و نظرات فراوان و گاه متضادی وجود دارد. در این نوشتار، توتالیتاریسم را از نقطهنظر هربرت اسپیرو، اندیشمند سیاسی آمریکایی بررسی خواهیم کرد.
در ابتدا معرفی مختصری از خود اسپیرو میکنیم. هربرت جان اسپیرو (7 سپتامبر 1924 - 6 آوریل 2010) یک دانشمند سیاسی و دیپلمات آمریکایی بود. وی در هامبورگ آلمان متولد شد و خانوادهاش در سال 1938 بخاطر فرار از آزار و اذیت نازیها به ایالات متحده مهاجرت کردند. وی در جنگجهانی دوم در ارتش ایالاتمتحده خدمت کرد و پس از آن از دانشگاه هاروارد مدرک لیسانس ، فوق لیسانس و دکترا گرفت. وی نویسنده سیزده کتاب در زمینه سیاست و دولت است و در کالج آمهرست و دانشگاه پنسیلوانیا تدریس کرده است. در زمان دولت فورد، وی به عنوان سفیر ایالات متحده در کامرون و در گینه استوایی خدمت میکرد. وی بعداً به عنوان استاد دانشگاه آزاد برلین به دانشگاه بازگشت. در اوایل دهه 1990، وی به عنوان جمهوریخواه از تگزاس برای انتخابات ایالت و سپس دفتر ملی نامزد شد، اما انتخاب نشد.
در ادامه به بررسی مفهوم توتالیتاریسم و ویژگیهای نظامهای توتالیتر میپردازیم.
توتالیتاریسم
اصطلاح توتالیتاریسم محصول قرن بیستم است و قبل از سالهای دهه 1930 کاربرد عمومی یا آکادمیک نداشت. برای مثال در دایرةالمعارف علوم اجتماعی (35-1930) مدخل «توتالیتاریسم» وجود نداشت. برای اولین بار در فرهنگ انگلیسی آکسفورد (1933) یا روزنامه تایمز لندن (1929)، نخستین ارجاعات به توتالیتر صورت میگیرد.
توتالیتاریسم از آن دست مفاهیمی است که به دلایلی، از جمله نوپدید بودن آن، مناقشات و اختلاف نظراتی به همراه داشته است. برخی توتالیتاریسم را محصول قرن اخیر میدانند و بسیاری از نظامهای سابق را تمامیتخواه به معنای توتایتاریسم قرن بیستمی نمیدانند. از آنجایی که این نوع نظام با دیکتاتوری، فاشیسم، کمونیسم و... مشترکاتی دارد، تمایزگذاری میان آنها کار را سختتر کرده است. شاید بهترین راه برای درک بهتر مفهوم توتالیتاریسم، بررسی و مقایسه نظامهایی مانند آلمان نازی زمان هیتلر، شوروی زمان استالین یا فاشیسم ایتالیا در زمان موسولینی است، که از آنها به عنوان نظامهای تمامیتخواه یاد میشود.هر دیدگاهی برای مفهوم توتالیتاریسم، مشخصاتی را ذکر کرده که گاهی با دیدگاههای دیگر متفاوت مینماید. اما با همه این اوصاف، اغلب ویژگیهای نظامهای توتالیترثابت است. ما دراینجا قصد داریم 6 ویژگی یک نظام توتالیتر را از دیدگاه هربرت اسپیرو بیان کنیم. حتم دارم بعد از بیان این ویژگیها، شناخت واضحتری نسبت به یک نظام توتالیتر خواهید داشت.
مشخصههای یک نظام توتالیتر
جهانگرایی
جهانی کردن هدف اساسی و یگانهی نظام بر مبنای بازسازی نوع بشر در شکل دلخواه خود، وجه تمایز اصلی توتالیتاریسم است. به عبارتی دیگر یعنی جهانشمول ساختن هدف نظام از طریق ادعای بازسازی نوع بشر طبق تعریفی که از آن ارائه میدهند. چنین اهدافی گاهی برای نظامهای غیرتوتالیتر نیز به وجود میآید؛ که البته متفاوت با نوع توتالیتری آن است. در نظام توتالیتر به صورت مجدّانهای به این امر میپردازند که اهداف و رویکرد نظام، جهانی باشد. گاهی همین سیاست جهانگرایی باعث ایجاد مزیتهایی برای این نظامها میشود. در مواقع بحرانی و تنگناها، حکومت با توجیه اینکه اهداف آنها در راستای نجات جهان و بازسازی نوع بشر است، خود را از انتقاد و اعتراض رها میکند.
مشارکت اجباری
مشارکت همگانی اجباری در سازمانهای عمومی به طور اخص ویژگی توتالیتاریسم به شمار آمده است. روشنی این ادعا را میتوان در ارقام مشارکت انتخاباتی مشاهده کرد. در اتحاد جماهیرشوروی و آلمان نازی مشارکت مردم در انتخابات نزدیک به 100 درصد اعلام میشد، درحالی که در نظامهایی که دموکراسی قانونی (نظام مبتنی بر مشارکت مردم و قانون اساسی) در آنجا حاکم بود تنها بین 40 تا 80 درصد از افراد واجد شرایط در انتخابات شرکت میکردند. البته تمایل به مشارکت همگانی زیاد، در میان همه دولتها وجود دارد؛ اما این امر در نظام های توتالیتر بیشتر حائز اهمیت است.
سرکوب انجمنها
از بین بردن تشکّلهایی که در خدمت پیشبرد هدف اصلی نظام نیستند، در واقع همان تلاش در جهت هماهنگ کردن نهادها و ساختارها در راستای اهداف و سیاستگذاریهای نظام است. همچنین تلاش برای هماهنگ کردن فعالیت همه تشکلها، خود سویهای از مشارکت اجباری است. در نظامهای قانونی (نظامهایی که بر اساس قانون اساسی اداره میشوند و مقبولیت و مشروعیت قانونی دارند)، هماهنگ کردن و سرکوب اساسا در مواقع بحرانی و اضطراری به کار میرود. اما در نظامهای توتالیتر این سیاست به طور مستمر به کار میرود (البته درجه این سرکوبها در زمانهای مختلف، گوناگون است). در دوران جنگ هماهنگسازی و حذف شدیدتر میشود، حتی دموکراسیهای قانونی گاه به دیکتاتوریهای قانونی تبدیل میشوند.
پیش بینی ناپذیری
پیشبینی ناپذیری و عدم قطعیت ناشی از شرایط بیثباتی که در آن قهرمان دیروز خائن امروز، و رفتار وفادارانه امروز عملکرد براندازانه فردا تلقی میشود. پیشبینی ناپذیری و عدم قطعیت، قاعده زندگی افراد معمولی و نیز اعضای ردهپایین و ردهبالای حزب تحت سلطه هیتلر و استالین بود. در نظامهای توتالیتر، هر وقت که تصمیم و خواست رهبر تغییر کند میتواند نه تنها کادر اجرایی، بلکه اساسیترین نهادهای حزب و دولت را نیز تغییر دهد. در هیچ یک از نمونههای نظامهای توتالیتری، قاعده و روال شناخته شده و منظمی برای تغییر موثر وجود ندارد، همچنین خبری از وسایلی که با آن افراد بتوانند پیشبینی کنند که آیا نهادها یا خط مشیها تغییر خواهند کرد یا خیر، نیست. برای مثال در زمان استالین، عدم قطعیت از جمله به این معنا بود که قربانیان پاکسازی ممکن بود ندانند به چه علت فنا میشوند و مهمتر اینکه افرادی که میخواستند قربانیان پاکسازی بعدی نباشند، هیچ ابزار معمولی برای انجام چنین کاری نداشتند. آنها نمیتوانستند با کنارهگیری از سیاست، از تنگنای عدم قطعیت برهند؛ چرا که مشارکت اجباری بود و نمی توانستند با پیوستن به صف حزب نجات یابند، زیرا در این صورت محکوم به اطاعت و پایبندی کورکورانه بودند. جایگزین شدن مکرر روسای پلیس مخفی را میتوان نمونهای از این فرآیند دانست.
هدف واحد
تعیین بیرحمانه یک هدف واحد که با قاطعیت تدوین شده، بارزترین وجه اشتراک نظامهای توتالیتر است. تعقیب بیوقفه یک هدف اساسی مطلق مثل سلطه نژادی، دیکتاتوری پرولتاریا، صنعتی شدن سریع یک اقتصاد عقبمانده و... با بیتوجهی کامل به همه اهداف ممکن دیگر، خصیصه توتالیتاریسم است. همه منابع این نظام با بیرحمی در جهت نیل به یک هدف بزرگ بسیج میشوند. هر کاری که برای غلبه بر موانع موجود موثر تلقی گردد انجام میشود. هر آنچه مانعی در راه کسب این هدف است محکوم شده و حذف میگردد. در نتیجه هیچ رویهای برای حل و فصل اختلاف نظرها ارائه نمیشود. همه اختلاف نظرهای درون نظام ناپسند تلقی میشود. به این ترتیب، به دلیل عدم انعطاف در مواجهه با نظرات متفاوت، سیاست مربوط به امور داخلی کشور مسدود میشود. وقتی مشکلات اساسی جدید پیشبینینشده (که اجتنابناپذیر هم هستند) پدید آیند، رویههایی سازگار برای برطرف کردن مشکلات و حل اختلاف نظرها وجود نخواهد داشت. نخبگان نیز همچون مردم معمولی تجربه و تعهدی، نسبت به این تغییرات ندارند. در نتیجه وضعیت نابسامانی پیش میآید.
خشونت
استفاده گسترده از خشونت سازمانیافته یکی دیگر از مشخصههای نظامهایی است که توتالیتر خوانده میشوند. از دید رهبران توتالیتر اعمال خشونت نظامی و پلیسی در مقیاس وسیع امری ضروری است و از این جهت استفاده از آن برای رسیدن به هدف اساسی نظام مجاز است. اردوگاه
های مرگ نازیها و قلع و قمع کولاکها (دهقانان ثروتمند دارای زمین، در اواخر امپراطوری روسیه) در زمان استالین شواهدی از این امر هستند. حکومتهای قانونی (نظامهایی که بر اساس قانون اساسی اداره میشوند و مقبولیت و مشروعیت قانونی دارند) برخلاف دولتهای توتالیتر، در دوران صلح، آنچنان خشونتی علیه جمعیت داخلی اعمال نمیکنند. این موضوع اشاره دارد به یکی دیگر از وجوه تمایز توتالیتاریسم از دیگر رژیمها، که بیشتر بودن خشونت داخلی نظامهای توتالیتر نسب به خشونت خارجی آنها است. یعنی درگیری این نظامها با مردم خود، بیش از دیگر جوامع است.
با توجه به ویژگیهای ذکر شده از نظامهای توتالیتر، تا حد زیادی با این نوع از حکومت آشنا شدید. البته که ویژگیهای ریز و درشت دیگری هم میتوانند به مشخصههای اصلی آن اضافه شوند، اما طبق قرار، توتالیتاریسم را از نقطه نظر اسپیرو بیان کردیم. البته این نکته هم قابل تأمل است که در زمان کنونی، دیگر نظام توتالیتری به معنای قرن بیستم آن وجود ندارد. البته که هنوز کشورهایی هستند که میتوان صفت توتالیتر را به آنان نسبت داد، زیرا دست کم برخی از مشخصههای نظامهای توتالیتری در آنان دیده میشود. با این حال کاربرد این مفهوم نسبت به سالهای گذشته کمرنگتر شده است.
منبع:
توتالیتاریسم، هربرت اسپیرو (1968)
HERBERT J. SPIRO ( TOTALITARIANISM) , IN INTERNATIONAL ENCYCLOPEDIA OF THE SOCIAL SCIENCES,
NEW YORK : (1968) , PP.106-116
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.