خلاء حضور قهرمان در سینمای ایران
ناهمذاتپنداری با فیلمهای روز ایرانی
از زمان شکلگیری سینمای داستانی در ابتدای قرن بیستم تاکنون، بحثهای مفصلی دربارهی قهرمان فیلمها و میزان اثرگذاریشان در رفتارهای اجتماعی صورت گرفته است. دربارهی تأثیرگذاری اجتماعی فیلمها، باید دو دستهبندی سلیقهی بیرونی و سلیقهی درونی را تعریف نمود. منظور از سلیقهی بیرونی، سلیقهای است که خارج از محیط فیلم و در حواشی ساخت و تولید آن اتفاق میافتد. سلیقهی درونی نیز آن چیزی است که از درون خود فیلمها به جامعه تسری مییابد. در جامعهشناسی هنر پیرامون رابطهی جامعه و هنر، دو رویکرد وجود دارد. رویکرد اول با نام بازتاب، به بازتاب وقایع اجتماعی در آثار هنری میپردازد. همچنین رویکرد دوم با نام شکلدهی، به بررسی تأثیر آثار هنری بر جامعه متمرکز میشود. سلیقهی درونی ذیل رویکرد شکلدهی مورد تحلیل و ارزیابی قرار میگیرد. قهرمان و ضدقهرمان، شخصیتهایی پیشبرنده داستان فیلم هستند. به همین خاطر است که مخاطب با دیدن اعمال، رفتار و گفتار آنها، به سرعت تحت تأثیر آنها قرار میگیرد و به تدریج آن رفتار و گفتار را در جامعه بسط و گسترش میدهد.
سینمای ایران و سابقه حضور قهرمان در آن
با ارتباطاتی که سینمای ایران در دوران پهلوی دوم با سینمای جهان برقرار کرد، توانست از فرمهای روایتی و شخصیتی معمول سینمای جهان الگوبرداری کند. یکی از همین موارد حضور قهرمان در فیلمها بود. محمدعلی فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملکمطیعی شاخصترین قهرمانان سینمای پیش از انقلاب بودند که البته از مسیرهای متفاوتی روی جامعهی آن روزهای ایران تأثیر گذاشتند.
محمدعلی فردین، قهرمان سینمایی بود که بعدها به فیلم-فارسی معروف شد. قهرمان این سینما، با نجات دختری از چنگال اشرار، به او نزدیک میشد و در نهایت یا با وی ازدواج میکرد و یا اینکه او را به سلامت به خانوادهاش بازمیگرداند. فردین به دلیل چهره و اندام مناسبی که داشت، به سرعت تبدیل به قهرمانی شد که مردم برای دیدن او، به سالنهای سینما میرفتند. به خاطر تأثیر بازی فردین، واژهی «فردین بازی» وارد ادبیات کوچه و بازار ایران شد و معنای آن امور قهرمانی و دور از دسترسی بود که کسی در قبال دیگری انجام میداد.
بهروز وثوقی، دیگر بازیگری بود که پیش از انقلاب، جامعه تحت تأثیر شخصیتهایی که وی بازی میکرد، قرار گرفت. به دلیل سویههای منفرد و انتقامی شخصیتهایی که بهروز وثوقی ایفاگر آنها بود، وی به سرعت در جامعه معروف شد و توانست مخاطبان را به سالن سینما بکشاند. اوج تأثیری که جامعه پیش از انقلاب از بازی بهروز وثوقی گرفت، فیلم «قیصر» مسعود کیمیایی بود. «قیصر» بیش از حد در بین مردم محبوب شد بهطوریکه جامعه تحت تأثیر پوشش، رفتار، گفتار و عمل نقش قیصر قرار گرفت. مفاهیمی همچون غیرت و ناموس همگام با دیده شدن این فیلم، در جامعه بیش از پیش مورد توجه مخاطبین قرار گرفت.
در سوی دیگر سینمای پیش از انقلاب، ناصر ملکمطیعی نقشهایی را بازی میکرد که معمولاً ویژگی شخصیتیشان، منش و اخلاق پهلوانی بود. این شخصیتها، معمولاً نگاهدار اعضای خانواده بودند. ملکمطیعی با بازی در این نقشها، باعث همذاتپنداری بخش دیگری از جامعهی ایران پیش از انقلاب گردید.
قهرمان در سینمای پس از انقلاب
پس از انقلاب اسلامی ایران، شرایط جنگ تحمیلی موجب شد که بخش قابل توجهی از فیلمهایی که در سینمای ایران تولید میشد، به سمت جنگ و نشان دادن ابعاد پیدا و پنهان آن برود. اولین حضور قهرمان در سینمای پس از انقلاب از درون همین فیلمها، بیرون آمد. جمشید هاشمپور – با نام قبلی جمشید آریا – قهرمان سینمای جنگ و سینمای پس از جنگ بود. کمکم جامعهی ایرانی آن سالها تحت تأثیر فیلمهای جمشید هاشمپور قرار گرفت. هاشمپور با اندامی ورزیده، سری از ته تراشیده و بیانی مخملی، خود را از سایر بازیگران دهههای شصت و هفتاد جدا نمود. ویژگی اخلاقی نقشهای وی، خانوادهدوستی و پاسداری از میهن و مرزهای کشور بود. معمولاً فیلمهایی که هاشمپور در آن حضور داشت، پرمخاطب میشد و مردم از نقشهایش استقبال میکردند. در یک نمونه، آماری که در پژوهشی بین وزارت ارشاد و نهادهای امنیتی در نیمهی دههی هفتاد شمسی انجام گرفت، مشخص شد که جمشید هاشمپور توانسته بود با بیش از یک دهه بازیگری در چنین نقشهایی، باعث رشد ۳۰ درصدی علاقهی جوانان به مشاغل پلیسی و امنیتی شود. با این حال پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات، تولید فیلمهایی با مضامین امنیتی، پلیسی، مبارزه با قاچاق و غیره از دستور کار مدیریت فرهنگی دولت بیرون آمد.
قهرمان؛ حلقهی گمشده اتصال میان مخاطب و سینمای امروز ایران
حدود دو دهه است که سینمای ایران نتوانسته جریان فیلمهای قهرمانمحور را دوباره راه بیندازد. جامعهای که تا پیش از دههی هشتاد شمسی به صورت جسته و گریخته اعمال و رفتارهای هنجارپذیر قهرمانان فیلمها را الگوی خود قرار میداد در دو دههی گذشته ابتدا سراغ فیلمهای کمدی و سپس جریان سینمای رئالیستی رفته است. ضمن احترام به هر دو جریان (سینمای کمدی و سینمای رئالیستی)، پس از گذشت بیست سال، هیچ کدام از آنها، نتوانستهاند همذاتپنداری با عموم مردم داشته باشند. دلایل این امر را باید در چند مورد عنوان نمود:
اولاً غالب فیلمهای کمدی ساخته شده در این سالها بیشتر به دنبال مسائل دمدستی رفتهاند؛ بهنحوی که کمتر فیلم کمدی دارای شرایط ماندگاری و جریانسازی است. همچنین سینمای رئالیستی خلاف شیوهی شکلدهی، پیرو نظریهی بازتاب، در جامعهشناسی هنر بوده است.
ثانیاً عدم اتصال پژوهشهای بینارشتهای پیرامون جامعهشناسی و سینما با بدنهی حرفهای سینما، موجب شده است که جریان فیلمهای امروز سینمای ایران، از قهرمان تهی شوند. طبق آمار مقالات و پژوهشهای ثبت شده در سامانههای رسمی کشور تا سال ۱۴۰۰، حدود ۱۰۰ پژوهش پیرامون سینمای قهرمانمحور انجام شده است. همچنین طبق آمار، از سبد نود الی صدتایی فیلمسازی، تولید فیلمهای قهرمانی روی عدد ۰/۵ است. نتیجه این میشود که پژوهشهای مورد اشاره به تولیدات سینمایی راه نیافتهاند. در سالهای گذشته تلاشهایی کماثر همچون فیلمهای «کیفر» حسن فتحی و «روز صفر» سعید ملکان، نتوانستند جریان قهرمانپروری در سینمای ایران را بازآفرینی کنند.
ثالثاً از کوچ مخاطبان سینما به تلویزیون و شبکهی نمایش خانگی گرفته تا رشد شبکههای اجتماعی در ایران، جملگی موجب کم اهمیت شدن بحث حضور قهرمان در فیلمهای ایرانی شده است. دلیل این مورد را باید در عقبماندگی محتوای فیلمنامههای سینمای امروز ایران جستجو کرد. درحالیکه برخی از سریالهای پخش شده از تلویزیون و شبکهی نمایش خانگی، ترجیح میدهند بر اساس الگوی کلاسیک نشان دادن قهرمان عمل کنند، فیلمهای سینمایی سراغ دو جریانی که ذکر شد، رفتهاند. ضمناً رشد شبکههای اجتماعی در ایران، نه تنها به وضعیت سینمای قهرمانی کمکی نکرده است، بلکه باعث ایجاد ساختار جدیدی از سرگرمی برای مخاطب ایرانی شدهاند که او را از رفتن به سینما بازداشته است. حال آنکه نقش قهرمانها در سینمای امروز جهان، نه تنها کمرنگ نشده بلکه به فراخور وضعیت جوامع مختلف، شکلهای جدید قهرمانپروری همچون ضدقهرمانپروری و اَبَرقهرمانپروری در سینمای این کشورها دیده میشود. به دلیل تنوع اشکال جدید قهرمانپروری، تأثیرات مثبت و منفی جدیدی در جامعه بهوسیلهی این فیلمها به وجود آمده است. نگاه بر جوانب مختلف این تأثیرات، هم پویایی جریان سینمای جهان را متذکر میشود و هم اینکه رابطهی میان جامعه و سینما را به نحو احسن به پژوهشگران حوزهی سینما و علوم اجتماعی نشان میدهد.
قهرمانپروری به عنوان یکی از ابزارهای ارتباطگیری میان عموم مردم و سینما، در روزگار کنونی ایران، کماثر شده است. مطالعات و نوشتارهایی اینچنین میتوانند هم به اهمیت قهرمان در سینما تأکید کنند و هم این نکته را گوشزد کنند که قهرمانسازی، از بسترهای تأثیرگذار روی جامعه هم از بابت هنجارپذیری و هم از بابت ناهنجارگریزی است. امید است که مسیر ساخت فیلمهایی با مضامین قهرمانی در سینمای ایران، همچون گذشته هموار شود.
منابع:
الکساندر، ویکتوریا. (۱۳۹۰). جامعهشناسی هنرها: شرحی بر اشکال زیبا و مردمپسند هنر، ترجمهی اعظم راودراد. تهران: فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران، مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری متن.
حسینی، سیدمجید. (۱۳۹۲). تن دال: تحول فرهنگ سیاسی در سینمای پرمخاطب ایران. تهران: رخداد نو.
عرفانی، باقر. (۱۳۸۷). گزارش بیست و هشتمین جشنوارهی بینالمللی فیلم پلیس. تهران: مؤسسه فرهنگی هنری ناجی هنر.
کسرائیان، بیژن. (۱۴۰۰). درآمدی بر نشانهشناسی و جامعهشناسی سیمای قهرمان در تاریخ سینمای ایران. تهران: مؤسسه آموزشی تألیفی ارشدان.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.