بیژن الهی
شمایل رازآلود شعر معاصر فارسی
اگر زنده بود، تیرماه امسال ۷۸ ساله میشد.
بیژن الهی؛ ۱۶ تیرماه ۱۳۲۴ در خانوادهای مرفه و دارا در تهران متولد شد.
پدر و مادرش برای اینکه او کسی بشود او را به بهترین دبیرستان تهران فرستادند. اما... او شوریدهتر از آن بود که در دبیرستان البرز یا رشته ریاضی درس بخواند. در سرش هوای نقاشی بود و شاگردی کنار دست جواد حمیدی.
او نیز مانند بسیاری جوانان آن سالها ذهنیتهای قالبی و متصلب موروثی حاکم بر فرهنگ و جامعه را نمیپذیرفت.
با ممانعت خانواده، نقاشی و قیل و قال مدرسه را رها کرد. رفتن به کافه و پیوستن به جمعی که بعدها هرکدامشان یکی از نامهای بزرگ ادبیات و شعر معاصر شدند او را به مسیر دیگری کشاند.
آشنایی با غزاله علیزاده (و ازدواج با وی در سال ۱۳۴۸)؛ فریدون رهنما و بعدها یدالله رویایی و اسماعیل شاهرودی او را به جرگه یکی از خاصترین جنبشهای شعری معاصر ایران پیوند زد.
انتشار شعر برف در جُنگ طرفه آغاز راهی بود که نام بیژن الهی را در تاریخ شعر ایران ثبت کرد.
شعر برف:
‘’
تنها یکبار میتوانست
در آغوشاش کِشَد
و میدانست آنگاه چون بهمنی فرو میریزد
و میخواست به آغوشام پناه آورد؛
ناماش برف بود
تناش برفی
قلباش از برف
و تپشاش صدای چکیدن برف
بر بامهای کاهگلی،
و من او را
چون شاخهای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم
’’
تا پایان دهه چهل همکاری با چندین نشریه و نیز آشنایی و آموختن زبانهای عربی، فرانسه و آلمانی و تلاش برای درک شیوه و نوع نگارش آثار شاعرانی چون لورکا، هلدرلین، رمبو و... سبکی خاص از ترجمه اشعار شاعران بزرگ جهان را ابداع کرد که شاید در زمان خودش چندان مورد توجه قرار نگرفت. دلیل این مسئله به تلاش الهی برای رعایت قواعد نحوی در زبان مقصد، و نیز حفظ جنبه رتوریک بلاغی شعر در بستر زبان فارسی بود. از سوی دیگر تمایل شاعر برای گسترده کردن افقها و امکانات زبانی برای بازنمایی فضاهای شعری بود.
در نتیجه خروجی کار ترجمه در نگاه بسیاری مخاطبان نامأنوس، گنگ و حتی پرابهام بنظر میرسید.
به این ترجمه الهی از سروده هولدرلین دقت کنید:
زهازه انسانی:
دلم قدسی نیست، سرشار حیاتی زیباتر،
ازان گه که مهر میورزم؟ چرا بیش مینواختی ام،
سرگران تر که بودم و سرکش تر،
پرواژه تر، و تهی تر؟
دریغا! همه خواهان آنچه اند تا رایج بازارست،
و بنده پاس کس نمیدارد جز آمر؛
تنها آنان که خود خداوارند،
ایمان به خدایان دارند.
سختگیری و وسواس در انتشار آثارش و نیز نوع نگاه خاص او به زبان و شیوه بازسرایی آثار شاعران دیگر، باعث شدهبود که ناشران معتبر آن سالها چندان به انتشار کارهای الهی روی خوش نشان ندهند. از همین رو او به تاسیس یک انتشاراتی بنام ۵۱ اقدام کرد.
هرچند عمر فعالیت این انتشاراتی نیز چیزی بیشتر از عمر کوتاه زندگی مشترک الهی و علیزاده نبود. اما ترجمه مجموعهای درخور از آثار شاعران غربی و نیز تثبیت جایگاهش بهعنوان یکی از چهرههای معتبر جنبش موسوم به شعر حجم، دستاوردهای مهم زندگی هنری و ادبی او در این دوران بود.
در آن سالها طیف وسیعی از شاعران و نویسندگان ایرانی مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر گفتمانهای مارکسیستی با محوریت حزب توده بودند. و یا متاثر از روح آرمانگرای آن زمان، بخشی از توش و توان ادبی خود را مصروف تعهدات اجتماعی کرده بودند.
از این منظر شاعرانی همچون احمدرضا احمدی یا بیژن الهی شاعرانی غیر متعهد محسوب میشدند که حاضر نبودند، فضا شعری خود را آغشته به شعارهای اجتماعی بیسرانجام نمایند.
امثال بیژن الهی و اسماعیل شاهرودی تلاش میکردند، تا با فراتر رفتن از هنجارهای مالوف شعری و حتی زبانی، افقهای جدیدی را در ایجاز و تخیل شاعرانه ابداع نمایند. تلاشی که گاه مخاطب عام برای برقراری ارتباط با آن دچار مشکل بود.
فضای انتزاعی، استعارهها و بدایع لفظی و معنایی مبهم و ارجاعات آشکار و پنهان بیرون متنی و نیز نداشتن فرم سرایش مشخص، مخاطب را در درک فضای شعری دچار چالش میساخت.
هرچند که بعدها بسیاری این ویژگیها را بعنوان وجه مشخصه و امتیاز این گونه شعری تلقی میکردند. گونهای از شعر که در سالهای دهه چهل به عنوان شعر حجم شناخته میشد و بعدها با عناوینی چون شعر دیگر، یا شعر زبان مورد خطاب قرار میگرفت.
هرچند بیژن الهی نتوانست مانیفست شعر حجم را در زمان انتشارش امضا کند اما به گفته یدالله رویایی او در کنار احمدرضا احمدی و بهرام اردبیلی از چهرههای درخشان این جنبش ادبیست که از لحاظ شعر و مکانیزم تصویرسازی بیرقیباند.
الهی در سالهای بعد از انقلاب کار خود را با انتشار ترجمهها و برخی از آثار خود پی میگیرد. او تقریبا تمام سالهای پایانی عمرش را در انزوایی خودخواسته گذراند و در اغلب اوقات در خانه مشغول نوشتن بود. و هرچند بخش قابل توجهی از سرودهها و نگاشتههایش را بدلیل وسواس فراوان در زمان حیات منتشر نکرد. این نوشتهها شامل مجموعه گستردهای از اتودهای شعری، ترجمه اشعار و جستارها میشد. او حتی بخشهایی از رمان عظیم «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشته مارسل پروست را هم ترجمه کرده بود. اما تمایلات کمال طلبانه و دقت زیاد در نگارش مانع از انتشار این آثار میشد.
آشنایی با ژاله کاظمی (دوبلور) در سال ۱۳۶۷ منجر به ازدواج مجدد وی میشود و زندگی مشترک آنها تا سال ۱۳۷۹ ادامه مییابد.
الهی که طبعا شاعری جنجالی و پر سروصدا نبود بعد از این جدایی خود را در خانه بزرگ خود که آنرا «زندان هارونالرشید» میخواند تقریبا حبس میکند و بجز جمعی معدود از دوستانش با رسانهها و مخاطبان خود ارتباط چندانی نمیگیرد.
او در سالهای کنارهگیری از فضاهای جمعی در کنار شمیم بهار، قاسم هاشمی نژاد، فیروز هاشمی و بعدها بابک احمدی در خلوت به بازبینی و نگارش آثارش میپردازد. هرچند که تا زمان حیاتش خود حاضر به پذیرش مسئولیت انتشار کارهایش نمیشود و برای این مهم شمیم بهار را بعنوان وصی انتخاب میکند.
هرچند این تمایل به انزوا بیش و کم در میان دوستان الهی نیز شایع بود. اما با درگذشت هاشمی نژاد و بعدتر بیژن الهی ورق برگشت.
نگاه مدرن او به زبان، فهم عمیق از سنت و نیز قدرت خلاقه الهی در ایجاد تصاویر و فضاهای بدیع شعری، به انضمام میل مفرط او به انگارههای عرفانی، از شعر الهی شمایلی نظیر شخصیتش ساخته بود.
شمیم بهار بعد از درگذشت بیژن الهی در سال ۱۳۸۹ مجموعهای از آثار وی در قالب ده جلد تصحیح و منتشر میکند و تقارن این اتفاق با فضای فرهنگی و اجتماعی کشور در آن سالها موجب اقبال عجیب و دور از انتظار نسل جوان و تحصیلکرده به آثار الهی میشود.
هرچند هنوز هم بدلیل نداشتن ساختاری متعین و نیز مدلولات قابل اتکای فرمی و مضمونی بخش زیادی از مخاطبان عام و گاهی منتقدان نیز در مواجهه با اشعار شاعرانی همچون الهی بلاتکلیف ماندهاند و اساسا بدلیل نگاه غیرابزاری و نامتعین شاعرانی چون الهی امکان تعریف معیار و تعینی برای نقد یا خوانش آثارشان وجود ندارد.
اما با اینحال فضاهای رازآلود، و نیز میل به محو شدن در تلاطمات ناتمام جهان امروز از یکسو و تالمات فردی و جمعی گروه بزرگی از مخاطبان جدی شعر معاصر، آثار الهی را بدل به مأوایی جاذب و گیرا برای فراغت و در امان ماندن از «سیلابه» ابتذال و هیاهو کرده است.
منابع:
مجموعه آثار بیژن الهی : نشر بیدگل
بیژن الهی. داریوش کیارس. تهران: پیکره، ۱۳۹۳
مجله بهین نامه: ویژه بیژن الهی. شماره اول. زمستان ۱۳۹۶
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.