6 توصیه برای آرامش در زندگی | مفهوم زندگی
گاهی با قبول چند اصل ساده میتوان راحتتر به زندگی ادامه داد... .
بله قبول داریم که زندگی بسیار پیشبینیناپذیر است و معلوم نیست که ما را به چه سمتی میکشاند؛ اما بهراستی هیچ کاری برای کنترل آن از دستمان بر نمیآید؟! به روان خود رجوع کنیم. ما با قبول چند اصل میتوانیم روان خود را قویتر کنیم تا باقدرت بیشتری تن به جریانهای مختلف زندگی بسپاریم. ما در این مقاله 6 اصل را برای شما توضیح خواهیم داد تا به کمک آنها بتوانید به مفهوم زندگی خود دست پیدا کنید و با دلگرمی بیشتری به آن ادامه دهید.
زندگی چیست
لطفاً به مدت 30 ثانیه به سؤال «زندگی چیست» فکر کنید و بعد از آن، صادقانه به این سؤال پاسخ دهید. هرکدام از ما ممکن است تعریف زندگی را بر اساس چیزهایی که قرار است به دست آوریم یا حتی چیزهایی که از دست دادیم، بیان کنیم؛ برای مثال ممکن است مادری داغدار بگوید «زمانی که فرزندم زنده بود زندگی جریان داشت» یا جوانی کمسنوسال بگوید «زمانی که کار پیدا کنم و پول در بیاورم زندگی تازه زندگی میشود». اما مفهوم زندگی بسیار کلیتر و وسیعتر از چیزی است که در این جملات به آنها پرداخته شده است. زندگی هرآنچه است که در اطراف ما وجود دارد.
زندگی در واقع کودکی سرتق است که در بازههای زمانی مختلف، کاری که دوست دارد را میکند. تمام این لج بازیهایش را درست از بدو تولد ما شروع میکند و تا آخرین لحظه که نفس در بدن داریم، به آن ادامه میدهد گاهی کارهای او باعث میشود شما با ابعاد جدیدی از وجود خود آشنا شوید و گاهی آنقدر شما را آزار میدهد که ممکن است دلتان نخواهد که دیگر سری به تن این کودک لجباز ببینید! تمامی فعالیتهای این کودک در مفهوم زندگی، همان جریانهای مختلفی است که در گذران عمر به سراغ ما میآیند.
فرض کنید که شما به هر دلیلی مجبور هستید که مدت بسیار طولانی را با این کودک بگذرانید و کنار آن رشد کنید. رشد جسمی و روانی ما تا سن بلوغ ادامه دارد و بعد از سن بلوغ، تنها رشد روانی ما ادامه پیدا میکند. رشد روانی ما تنها زمانی میسر میشود که دل به جریانهای مختلف زندگی بسپاریم. این جمله یعنی چه؟! یعنی با این کودک همراه شویم و با دل و جان به لج بازیهایش توجه کنیم تا بتوانیم بهتر آن را هدایت و کنترل کنیم. نوع ارتباطی که با این کودک پر شر و شور میگیریم، سرمنشأ نوع و کیفیت رابطه ما با دیگران است. بهعبارتدیگر نحوه برخورد ما با جریانهای زندگی، جهانبینی ما را شکل خواهد داد.
در ادامه به شرح 6 مورد از لج بازیهای این کودک خواهیم پرداخت که اگر آنها را شناسایی و با تمام وجود درک کنید، دلگرمتر به ادامه زندگی خود میپردازید.
درد و رنج بخشی جدانشدنی از مفهوم زندگی ماست
به نظر شما درد چه تعریفی دارد؟ شما برای خود درد را چگونه تعریف میکنید؟ هرگاه اتفاقی بیفتد که بر خلاف میل و خواسته ما باشد، احساسی ناخوشایند در ما به وجود میآید که درد نامیده میشود. برای مثال شما قصد استخدامشدن در شرکتی را داشتید؛ اما در مصاحبه کاری آن رد شدید؛ ردشدن در مصاحبه برای شما دردناک است؛ زیرا بر خلاف میل شما بوده. درد مقولهای است که اگر آن را رفع نکنیم و به داد آن نرسیم، تبدیل به مقولهای تحت عنوان «رنج» میشود.
رنجها در واقع همان دردهایی هستند که شجاعت روبهروشدن با آنها را نداشتهایم و هر بار که در برابر ما قرار گرفتهاند آن را پس زدهایم. رنج نسخه کهنه شده دردی است که از آن فرار کردهاید. برای مثال فرض کنید فردی وجود دارد که چندین کسبوکار مختلف راه انداخته؛ اما هیچکدام به نتیجه نرسیدند و این در حالی است که وی، سرمایه کافی و بازار مناسب کار خود را داشته است. ورشکستهشدن برای او دردناک است؛ اما قبول نمیکند که این درد، (ورشکستگی) از غفلت و تنبلیهای خودش منشأ میگیرد. او باید یکبار برای همیشه با این درد مواجه شود که بله، او انسان سختکوشی نبوده است و این موضوع را قبول کند. بعد از پذیرش این درد مطمئن باشید او هزاران راهحل و امید برای ادامه زندگیاش پیدا خواهد کرد.
تنهایی بخشی جدانشدنی از مفهوم زندگی ماست
تنهایی بخشی جدانشدنی از کلیت وجود زندگی ماست. حتماً شما نیز در اطراف خود افرادی را مشاهده کردهاید که با صرفنظر از درونگرا یا برونگرا بودنشان، با تنهایی مشکلی ندارند؛ اگر به این افراد دقت کنید، متوجه خواهید شد که صبورتر از دیگران هستند و همواره با طمأنینه خاصی با مشکلات برخورد میکنند. آنها چگونه به این مرحله از آمادگی روحی رسیدند؟! برای پاسخ به این سؤال نکات زیر را بادقت بخوانید:
- تنهایی هیچ ربطی به شلوغی اطراف شما ندارد. حتی ممکن است در جمع دوستان صمیمی خود نیز احساس تنهایی کنید؛ پس از این احساس نترسید؛ برای همه پیش میآید.
- اگر فردی هستید که بودن در بین جمعیت را دوست دارید، اما حالا دیگر از این موضوع لذت نمیبرید، بهتر است منشأ این احساس را پیدا کنید. با خود صادق باشید. آیا از رفتار یکی از افراد جمع ناراحت هستید؟ آیا کار نیمه تمامی دارید که بخش ناخودآگاه ذهن شما را به خود مشغول کرده؟ آیا از جو و حال و هوای مهمانی لذت نمیبرید؟ مشکلات مالی دارید؟
- بعد از یافتن منشأ دردی که موجب احساس تنهایی شما میشود، در صدد رفع آن برآیید. اگر بهتنهایی نمیتوانید این کار را انجام دهید از فرد مورداعتماد دیگری مانند اعضای خانواده، دوست صمیمی، یک تراپیست و... کمک بگیرید. نگذارید که درد شما به رنج تبدیل شود و سایر بخشهای زندگی شما را نیز در بربگیرد.
«ازدستدادن» بخشی از مفهوم زندگی است
ازدستدادن فرصتها و موقعیتها بخشی جدانشدنی از مفهوم زندگی همه ماست؛ اما آیا ظالمانه نیست که برای همیشه در حسرت ازدسترفتن فرصتها، خود را آزار دهید. همواره بهخاطر داشته باشید که برای بهدستآوردن هر چیزی، شما چیز دیگری را از دست میدهید. اگر میخواهید رابطه با فردی جدید را به دست آورید، باید از روابط قبلی خود دست بکشید. برای بهدستآوردن درآمد بیشتر، آزادی و تفریحات خود را از دست میدهید. همواره بهخاطر داشته باشید که هزاران انسان در دنیا وجود دارد که فرصتهای زیادی از دست دادند. اصلاً چرا راه دور میروید؟! به پدر و مادر خود نگاه کنید؛ آنها فرصت ازدسترفته نداشتهاند؟ فرصتهای ازدسترفته را به دامن گذشته بسپارید و دیگر به آن نگاه نکنید. نگاه شما به گذشته، مانع دیدن فرصتهای آینده شما در زندگی خواهد شد.
در مفهوم زندگی محال است که به ناکامی و باخت بر نخوریم!
این واقعیت را بپذیرید که ما نمیتوانیم در راه رسیدن به همه اهداف و آرزوهایمان موفق عمل کنیم. گاهی احساس ناکامی میتواند ناشی از ورشکستگیهای مالی باشد یا گاهی این احساس زمانی به ما دست میدهد که به فرد موردعلاقهمان نمیرسیم. ما باید این ناکامیهایمان را بپذیریم؛ مدتی برای آنها غصه بخوریم؛ اما دست آخر باید با آرزوهای تاریخ انقضا گذشتهمان خداحافظی کنیم. همواره بهخاطر داشته باشید که نمیتوانیم در هر کاری پیروز و سربلند باشیم.
انطباقپذیری را در مفهوم زندگی خود بگنجانید
بعد از شناخت و پذیرش دردها، نداشتهها و ناکامیها، نوبت به انطباقپذیری ما میرسد. انطباقپذیری ارتباط بسیار نزدیکی با شجاعت دارد؛ شجاعت چیست؟ شجاعت به این معناست که شما زخمها و دردهای خود را ببینید؛ اما باز هم یکقدم به جلو حرکت کنید. بعد از گذشت مدتی، انطباقپذیری به عادت شما مبدل میشود. شما عادت میکنید که پیوسته خود را با شرایط جدید مطابقت بدهید. یادتان نرود که این انطباقپذیری به این معنا نیست که از حقوق خود عقب بکشید؛ بلکه به این معناست که شرایطی فراهم کنید که بیشترین سود را برای شما داشته باشد. زندگی هیچگاه برای شما صبر نخواهد کرد؛ پس ما باید پابهپای زندگی، این کودک سرتق بدویم.
مسئولیت کارهای خود را بپذیرید
وقتی که کودک هستیم، دنیا برایمان جایی ناشناخته و تا حدودی ترسناک است. پدر و مادرمان مانند دو محافظ ما را از مشکلات و بلاهای جریانهای زندگی دور میکنند. وقتی که کودک هستیم، مسئولیتهای محدودی بر دوشمان است. با رشد جسمی و روانی کمکم بار مسئولیتهایمان سنگینتر میشود. اما بسیاری از ما پا به دنیای بزرگسالی نمیگذاریم. دوست نداریم که سنگینی این مسئولیتها را بپذیریم و خود را با سختیها و تجربههای جدید زندگی همراه کنیم. برای بسیاری از ما فرار از مسئولیتهای پیش رو، بهمراتب راحتتر از روبهروشدن با آنهاست؛ اما یکبار هم که شده مسئولیت کاری که برایتان ترسناک است به عهده بگیرید. مطمئن باشید که اگر برای یکبار طعم موفقیت و پیروزی (هرچند که کوچک باشد) زیر دندانتان برود، گامهای بیشتری برای کسب مسئولیتهای مهمتر برخواهید داشت. چگونه میتوانیم مسئولیتپذیر باشیم؟
- خودتان را متقاعد و تبرئه نکنید.
- مشکلات را به گردن دیگران نیندازید.
- شکایتکردن را به پایان برسانید.
- امور مالی خود را بهدرستی به دست بگیرید.
- کارها را پشتگوش نیندازید و آنها را نیمهتمام رها نکنید.
- به برنامه کاری خود متعهد باشید و به آن ادامه بدهید.
ما دیگر کودک نیستیم که در مواقع سختی کسی بیاید، مسئولیت کارهایمان را به دوش بکشد و ما فقط زمان نتیجه کار سر برسیم. با پرورش مسئولیتپذیری در وجودتان، میتوانید مفهوم زندگیتان را بهتر کنترل کنید.
در این مقاله چه گفتیم؟!
در ابتدای مقاله مفهوم زندگی را برای شما گفتیم و آن را به کودکی لجباز تشبیه کردیم. شما برای همراهی با این کودک باید 6 اصل را بدانید و سعی کنید که آنها را در شرایط مختلف زندگی خود به ورطه عمل بکشانید. این 6 مورد در عین سادگی، بسیار پرکاربرد هستند؛ این موارد را در بطن زندگی خود جاری کنید تا ببینید که چگونه بحرانهای زندگی خود را بهتر از گذشته حل خواهید کرد. امیدواریم که بعد از مطالعه این مقاله کمی به مفهوم زندگی و جزئیات آن دلگرمتر شده باشید.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.