VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

yeshin

@yeshin

متولد پاییز 1372 طراح، تصویرگر و نویسنده فارغ‌التحصیل کارشناسی مهندسی معماری و کارشناسی‌ارشد پژوهش هنر فعال در حوزۀ داستان‌نویسی، اسطوره‌شناسی . . .

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

خدایان قدرتمند علیه الهگان خردمند

بررسی روند شکل‌گیری مردسالاری از اساطیر مادرخدایان تا عصر حاضر

تصویرسازی آفرودیته، الهۀ عشق و باروری، و آرس، خدای جنگ در اساطیر یونان باستان/ تصویرگر: یگانه شیخ‌الاسلامی

می‌گوید، قبول کنید که زن‌ها برای خیلی از کارها مناسب نیستند. استاد دانشگاه است و بخشی از تحصیلات عالیه‌اش را در آمریکا گذرانده. یکی از فمینیست‌های دوآتیشه می‌پرد وسط حرفش که یعنی چه؟ چرا این را می‌گویی؟ می‌گوید خودمانیم، ولی زن که نمی‌تواند مملکت را اداره کند؛ مخصوصاً آمریکای به آن بزرگی را! شرط می‌بندد که مردم آمریکا نه از روی علاقه به تندروها، که به‌خاطر نپذیرفتن یک زن به‌عنوان رئیس‌جمهور، کاندیدای مرد را ترجیح می‌دهند. می‌گوید دفعۀ پیش هم همین شد. مردم کلینتون را انتخاب نکردند، چون زن بود! فمینیست جمع عصبی می‌شود و سیگاری روشن می‌کند. چشم‌ها به طرف او می‌چرخند و ابروها بالا می‌پرند: زن را چه به سیگار کشیدن؛ آن هم پابه‌پای یک مشت مرد؟!


لابد به ذهن همه‌مان رسیده و حداقل یک‌بار به این فکر کرده‌ایم که چه کسی و از کجای داستان تصمیم گرفت جنسیت مرد را بر زن ترجیح دهد و از آن به بعد، دنیا را بر پایۀ مردانگی قضاوت کند. تعارف نداریم، اما اگر خوب نگاه کنیم، می‌بینیم که در اکثر موارد مرد بودن بر زن بودن ارجحیت دارد. حتی در جوامعی که دم از برابری حقوق زن و مرد می‌زنند، یک‌جا بالاخره لو می‌رود که این برابری آن‌چنان که باید و شاید در وجود تک‌تک افراد و ارگان‌های جامعه نهادینه نشده‌است. کم نیستند اتفاقات کوچک و اصطلاحات روزمره‌ای که بر این واقعیت تأکید می‌کنند و روایت‌هایی که به‌صورت ضمنی یادآور می‌شوند دنیا دنیایی‌ است مردانه، با خدایان مذکر قدرتمند.

ماجرا از آن‌جایی جالب می‌شود که می‌فهمیم اکثریت قریب‌به‌اتفاق جوامع بدوی در دوران کشاورزی، بر پایۀ مادرسالاری پیش می‌رفتند و اساطیر اولیه صحبت از قدرت مطلق مادرخدایانی می‌کردند که جهان را زیر سایۀ باروری و زایایی زنانۀ خود حفظ می‌نمودند. زایش یعنی جان بخشیدن به همه‌چیز؛ از یک انسان گرفته تا گیاهان و جانوران و عناصر حیاتی. در باور ایشان جهان در اختیار یک زن فراانسانی بود که تصمیم می‌گرفت بزاید، از شیرۀ وجود خود جان ببخشد و درنهایت، شخصی یا چیزی را برای مرگ انتخاب کند. زنان زمینی هم تبلوری از همین الهۀ اعظم بودند؛ با خرد و قدرتی ذاتی که در وجودشان نهادینه شده‌بود. ناگفته پیداست که زندگی مبتنی بر کشاورزی بر زایش و باروری استوار است. پس چه کسی بهتر از یک مادرخدای اعظم می‌تواند چرخ زندگی قوم زراعت‌پیشه را بچرخاند؟ خدای‌بانوی بزرگی که نهرهای روان از سینه‌هایش جاری می‌شوند، دستانش شکوفه‌ها را بر درختان و بوته‌ها سبز می‌کنند، پیکرش رستن‌گاه مزارع پربار گندم می‌گردد و رحِمش تولد و مرگ تمامی انسان‌ها را شکل می‌دهد!

اما همان‌طور که می‌دانیم، تمدن‌ها تا ابد بر پایۀ کشاورزی و زندگی زراعی پیش نرفتند. وقتی به‌مرور زمان قبایل از وجود اقوام دور و نزدیک باخبر شدند، ابتدا به صرافت دادوستد و کمی بعد، به فکر جنگ و کشورگشایی افتادند. انسان‌ها فهمیدند که اگر شرایط برایشان قابل تحمل نبود، می‌توانند در زمین حرکت کنند و به جایی برسند که اوضاع بر وفق مرادشان باشد. حال اگر لازم بود، برای پیدا کردن زمین‌های حاصل‌خیز، معادن ارزشمند، انبارهای پُروپیمان و خزانه‌های گران‌قیمت، می‌توانستند دست به دامن زور بازوی خود شوند و سرزمین‌های جدید را تسخیر کنند.

با تغییر شکل و سبک زندگی قبایل، ایزدبانوان بارور و خردمند به حاشیه رانده شده و خدایان مذکر قدرتمند و جنگجو بر اریکۀ قدرت تکیه زدند. بد نیست نگاهی داشته‌باشیم به اساطیر یونان که مؤید این روند در تغییر باورهای عامی هستند. هم‌زمان با مهاجرت گروهی از اقوام جنگجو و کوچ‌نشین اروپایی به جزایر یونان، گایا، الهۀ زمین و مادرخدای اعظم باورهای باستانی بومیان، به‌کمک یکی از پسرانش، کرونوس، جفت آسمانی خود، اورانوس، را از قدرت کنار می‌زند. کرونوس نیز اندکی بعد به سرنوشت پدر خود دچار شده و توسط فرزند کوچکش، زئوس، که بنابر باور بسیاری از تاریخ‌شناسان خدایی هندواروپایی‌ است، به اسارت می‌افتد. خدای جدید جهانی را که پیش از این به‌عنوان زمین الهۀ گایا تعریف می‌شد، میان خود و دو برادر دیگرش به سه بخش آب‌ها، جهان مردگان و مابقی تقسیم می‌کند. کمی بعد، وقتی‌که زئوس از ترس گرفتار شدن به سرنوشتی مشابه پدر و پدربزرگ خود، همسر خردمند و آبستنش، تتیس را می‌بلعد، در حالی‌که انتظار می‌رود کودک تتیس با مرگ مادر از بین برود؛ ولی آته‌نا، الهۀ جنگ و خرد، از پیشانی زئوس زاده می‌شود و به‌عنوان الهه‌ای لقب می‌گیرد که مفتخر است از هیچ زنی زاده نشده و فقط فرزند پدر خود است. لذا، انحصار زایش نیز از مادرخدایان گرفته می‌شود.

اما شاید مهم‌ترین حربه برای غلبه بر تقدس الهگان اساطیری، استفاده از ضد فرهنگ تجاوز در روایات متعددی از اساطیر یونانی باشد که یک خدا یا قهرمانی نیمه‌زمینی دل به زنی می‌بندد، او را برخلاف میلش می‌رباید و با او هم‌بستر می‌شود. این درون‌مایه آن‌قدر در داستان‌های مختلف تکرار می‌شود که انگار امری عادی و معمول است و همیشه حق با خدای عاشق‌پیشه‌ایست که برای رسیدن به معشوق خود و کام گرفتن از او، از زور بازوی مردانۀ خود کمک می‌گیرد. حتی اگر ماجرا مربوط به الهۀ پرسفونه، دختر خود زئوس باشد، باز هم نباید انتظار داشته‌باشیم که خدای خدایان خشمگین شود و متجاوز را مورد غضب قرار دهد. چراکه خود او هم ید طولایی در ربودن و برقراری رابطۀ اجباری با الهگان، پریان، تیتان‌های باستانی و زنان زمینی دارد که حتی ممکن است متأهل باشند، ولی درنهایت به‌عنوان وسیله‌ای برای کام‌گیری و قدرت‌نمایی مردانه و زادوولد فرزندانی معرفی می‌شوند که خون خدایی در رگ‌هایشان جریان دارد.


بحث داغ انتخابات آمریکا که تمام می‌شود، زن‌ها می‌روند سراغ چیدن سفرۀ غذا و مردها سرشان را می‌کنند توی گوشی موبایل. اینستاگرام پر شده از کلیپ‌های خنده‌داری که رانندگی زنان را مسخره می‌کنند، و آن‌ها را موجوداتی تک‌بعدی و درگیر با ظاهربینی و حسادت و عمل‌های زیبایی نشان می‌دهند. کلیپ‌ها را یکی بعد از دیگری برای هم ارسال می‌کنند و قهقهه می‌زنند. تا همین یکی، دو سال پیش همه‌شان انگشت حیرت به دهان گرفته‌بودند که چه کارهایی از زنان و دختران جوان برمی‌آید. حالا انگار یادشان رفته، فقط به این فکر می‌کنند که یک روسری روی سرشان بیندازند، صدایشان را نازک کنند و رفتارهای اغراق‌آمیز را دست بیاندازند. شاید به‌نظر برسد که برداشت من از این روایات مقرضانه و بیش از حد رادیکال است و شبیه کسانی رفتار می‌کنم که می‌خواهند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. اما اگر از من بپرسید، می‌گویم تصادفی نیست که زمین گایا میان سه برادر تقسیم می‌شود و هرکدام با هزار زور و نیرنگ، مجموعه‌ای از معشوقه‌های زمینی و غیرزمینی را اطراف خود جمع می‌کنند که در باور مادرسالارانۀ پیشین، موجوداتی دست‌نیافتنی با خردی مطلق بودند. زمان پیش می‌رود و قرن‌ها می‌گذرد. زنان زیادی برای دست‌یابی به کوچک‌ترین حقوق خود در سراسر دنیا مبارزه می‌کنند. ولی درنهایت با یک جمله سطل آب سرد روی سرشان خالی می‌شود و بغض می‌نشیند توی گلویشان:

- «تو باید پشت ماشین ظرف‌شویی بشینی! راستی، گاز توی آشپزخونه است!»

- «این پست مردونه است. درسته تحصیلاتش رو دارید، ولی فکر نمی‌کنم شما از پسش بربیایید!»

- «خودت رو زیاد درگیر درس نکن. به خودت میای و می‌بینی پیر شدی و نه شوهر کردی، نه بچه داری!»

- «از شما فقط همین آشپزی برمی‌اومد که حالا بهترین آشپزای دنیا هم مَردن!»

- «قضاوت کار زن نیست! شهادتشون هم که کامل حساب نمی‌شه.»

- «ببین، من موی بلند و مشکی دوست دارم. یه وقت نری موهات رو کوتاه یا رنگ کنی‌آآآآ!»

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.