VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

EmadHeidarian

@EmadHeidarian

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

خواب، به مثابه راه رفتن بر آب

در پشت پردۀ رویاهای ما چه می‌گذرد؟

و چه دنیایی‌ست دنیای خواب‌ها...

دیروز که سر از خواب برآوردم حالم خوش نبود... انگار که این بدن را در گلی چسبناک و از هم پاشیده زنجیر کرده بودند. حرکت کردن و بیدار ماندن سخت بود و خوابیدن، نه فعلی بود که من می‌خواستم...

تو گویی که خواب‌های ما، خبر از احوال پنهان ما می‌دهند...

مردی که در دنیایی ناشناخته رو به سوی یافتن رویاهای پنهان می‌باشد
در پشت پردۀ رویاهای ما چه می‌گذرد؟

گاهی بسیار خوش و گاهی بسیار بد.

گاهی امید را در تو زنده می‌کنند و گاهی آرزو می‌کنی که ای‌کاش این خواب واقعیت داشت...

و حتی آنقدر زمان‌هایی واقعی‌اند که در خواب مویه می‌کنی که ای‌کاش این اتفاقات حقیقی نبود... ای کاش فقط خوابی بود.

انسان اگر به خواب‌های خویش بها دهد شاید حقیقتی را که در پشتِ پردۀ ناخودآگاه ذهنش پنهان کرده‌است؛ در نهایت به روی صحنه آورد و واقعاً به سمت آن چیزهایی که زمانی خیلی پیش‌تر باید به سویشان حرکت می‌کرد، بالاخره قدم بردارد؛ و یا حتی برعکس! از آن چیزهایی که باید پیش از این دور می‌شد در نهایت فاصله گیرد.

حتماً این تجربه را داشته‌اید که در خوابِ خویش مکانی یا فردی را دیده‌اید که سالیان سال است فراموشتان شده بوده که چنین خاطره و تجربه‌ای در پشتِ پردۀ ذهتان حضور داشته است، گاهی با تماشای این خاطراتِ پنهان، بسیار خشنود و گاهی بسیار غمگین، و حتی گاهی بسیار غضبناک می‌شوید...

همین دیروز بود که خوابی می‌دیدم دو تن از اطرافیان مرده بودند و همگان غمگین و زار زنان از خوبی‌های فوت شدگان می‌گفتند؛ و من با خودم می‌گفتم، چه دنیای کوچکیست... کسی را که چند روز پیش دیدی امروز دیگر نمی‌توانی ببینی! و تو در روزمرگی‌هایت غرقی و در جستجوی آن که امروزم را چگونه به شب برسانم و در همین میانه ذهنِ تو از شب تا به صبح شروع به جستار در چیزهایی می‌کند که در طی روز پوششی بر آن‌ها گذاشته بودی. و گاهی نیز حتی خودت هم خبر نداری!

البته که شاید ما در خواب‌هایمان نیز دفاع‌های روان‌شناختی را به کار گیریم، اما خودِ این تفسیرها از کجا می‌آیند؟ خود این برداشت‌ها و تماشای این خواب و ماجرا از پنجرۀ نگاهی خاص.

دیده‌اید گاهی در خواب، ما شخصیت اولِ ماجرا هستیم، دائم در تکاپو هستیم و در آنی از محیطی به محیط دیگر می‌رویم و گاهی تنها از دور شاهدِ داستان افرادی هستیم که گاهی غریب و گاهی آشنااند و ما همچون تماشاگری، ناظر بر پردۀ سینمای اوهام خویش هستیم.

فیلسوفان و روان‌شناسان برجسته‌ای چه در گذشته و چه در عصر امروز به نقد و توضیح مسائل خواب پرداخته‌اند؛

از فروید که ویژگی‌های خاصی برای خواب توضیح می‌دهد و اثر مشهور او یعنی تفسیر رویا که در سال ۱۸۹۹ نوشته شد تا نظریه‌های کارل گوستاو یونگ، روانشناس سوئیسی که ایده‌هایی فراتر از خودِ فردیمان داشت و حتی امروز که تحقیقاتی علمی و عددمحور در این زمینه انجام می‌شود که از حوصله این مقال خارج است.

اما آنچه گفته شد نه استنباط و نظریه‌ای بر رویدادهایی‌ست که در عالمِ خواب بر ما رخ می‌دهد، بلکه تنها برداشتی آزاد است از دنیایی ناشناخته آنچنان که قدم بر سطح آب گذاریم و ندانیم چه در زیر پای وجود دارد... به قول مولانا، هرکسی از ظن خود شد یارِ من، از درون من نجست اسرارِ من؛ و چه کسی به راستی می‌تواند حقیقتی ثابت برای خواب‌های ما پیدا کند؟!

 

تمام سخن این است که بیندیشیم که خواب هایمان و دنیای درونیمان به چه شکل و شمایل است... گاهی شاید حتی بد نباشد که به متافیزیک نیز نگاهی بیندازیم و بدانیم که این جهان عظیم پر ز ناشناخته‌هاییست که خواهان کشف‌اند.

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.