VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

Marziyeh22

@Marziyeh22

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

چگونه داستان نویسی را آغاز کنیم

برای داستان نویسی نیاز به دانستن یکسری اصول و قواعد می باشد که در مقاله پیش رو این اصول را با هم مرور می کنیم.

شاید تا به حال به ذهنتان رسیده باشد که بخواهید حرف هایتان را به شیوه هایی غیر از روش معمول یعنی گفت و گو با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار راه های زیادی وجود دارد. به طور کلی هنر در شاخه های مختلف را می توان راهی برای بیان حرف ها، ایده ها و عقاید هنرمند دانست.

داستان نویسی هم یکی از بهترین راه هاییست که نویسنده در آن می تواند به بهترین شکل ممکن و آنگونه که خود دوست دارد آنچه در ذهن می پروراند را با آدم های زیادی به اشتراک بگذارد.

بیایید برای دقایقی با هم وارد این دنیای پهناور شویم، در این دنیا با استفاده از دریای بیکران کلمات و با کنار هم قرار دادن آن ها می توانیم هر تعداد که دلمان بخواهد کاراکتر، داستان، فکر و مکان بسازیم.

حتی می توانیم وارد دنیای خیال و رویا شویم و آنچه که در واقعیت وجود ندارد یا از بودنش مطمئن نیستیم را با کمک حرف ها و واژه ها بسازیم، درست مانند ساختن یک مجسمه یا بنا با مواد و مصالح خاص خود!

حال لازم است بگوییم قضیه به همین راحتی ها هم نیست و برای نوشتن داستانی که بتواند بسته به هدف ما مخاطبان زیادی را جذب کند، راه هایی وجود دارد که باید حتما طی شود تا به نتیجه ی دلخواه برسیم.

 

چگونه داستان نویسی را آغاز کنیم؟

شاید برای شروع راه های زیادی وجود داشته باشد که هر فرد بسته به موقعیت و فکر و هدفش راه های متفاوتی را برای نوشتن یک داستان قوی انتخاب می کند، به همین دلیل پیچیدن یک نسخه ی واحد برای همه کاری درست نیست، اما به طور کلی راه هایی وجود دارد که می توان در آغاز راه به اکثر افراد کمک کند و ما در این مقاله قصد داریم شیوه هایی را که به شکل تجربی به آن ها رسیده ایم در اختیار شما عزیزان قرار دهیم. خواندن و دانستن این راه ها خالی از لطف نیست.

چگونه داستان نویسی را آغاز کنیم

 

 

کتاب بخوانید

شاید همیشه و در تمامی مقالات مربوط به داستان نویسی به گزینه ی کتاب خواندن برخورده باشید، ما هم این راه را پیشنهاد می کنیم چرا که با خواندن هر کتاب شما با دنیایی جدید رو به رو می شوید، دنیایی پر از اتفاقات و آدم های مختلف که شاید در دنیای واقعی هیچ گاه با آن ها برخورد نکرده باشید و این یعنی خواندن هرکتاب مساوی است با کسب تجربه های زیاد! امتحانش کنید، شما هم با ما هم نظر خواهید شد.

اما به یک نکته توجه کنید که شما قرار است خودتان باشید نه هیچ کس دیگر، پس در تصمیم گیری برای نوشتن عجله نکنید و سعی نکنید مثل نویسنده های بزرگ بنویسید.

بنویسید، همیشه بنویسید اما بدانید تا خوب نوشتن باید راهی طولانی را طی کنید.

به تمامی حسن های گفته شده در مورد خواندن کتاب، اضافه شدن دایره ی لغات هم اضافه کنید اما دقت کنید اصلا قرار نیست شما برای بیان حرف هایتان از کلمات قلنبه استفاده کنید بلکه می توانید همیشه به راحت ترین و زیباترین شکل آن ها را بیان کنید.

با یک مثال قضیه را بیشتر باز خواهیم کرد: ‘’ناتور دشت'' با نام لاتین The catcher in the Rye، یک رمان بسیار جذاب از جی. دی. سلینجر است. شما با خواندن این کتاب ضمن آنکه لذت می برید با دنیا و دغدغه های یک پسر نوجوان همراه می شوید، حتی اگر خانم هستید بیشتر با دنیای آقایان آشنا خواهید شد و بعدها می توانید با دید بازتری در داستان نویسی به ساخت کاراکتر مورد نظرتان بپردازید. 

در ‘’ناتور دشت'' شما گاهی هولدن کالفید (قهرمان 17 ساله ی داستان) را بابت تصمیماتش تحسین می کنید و گاهی با خود می گویید، اگر من جای او بودم حتما واکنش دیگری نسبت به این موضوع داشتم. اینگونه است که شما با خواندن یک کتاب وارد زندگی قهرمان داستان می شوید و می توان گفت زندگی دیگری را زندگی می کنید.

 

خیال پردازی کنید

بله! تا جایی که می توانید خیال پردازی کنید. اگر دغدغه و موضوعتان برای داستان نویسی مشخص است، تا جایی که می توانید قبل از نوشتن در ذهنتان مکان ها، شخصیت ها و اتفاقات را بسازید و با آن ها زندگی کنید. هرچند فاصله بسیار است میان رویاها و خیال بافی های خوب تا نوشته ی خوب! اما مقدمه ای است لازم و ضروری  تا در موقعیت موضوع و داستانتان قرار بگیرید و با آن احساس نزدیکی کنید.

خیلی جاها نیاز است خودتان را در داستان و به جای شخصیت ها بگذارید و بعد در مورد واکنش ها و رفتارهای کاراکتر در داستانتان تصمیم گیری کنید. برای این کار می توانید از رفتارها و شخصیت اطرافیانتان کمک بگیرید. اما حواستان باشد لزومی ندارد شخصیت های داستانتان حتما با واقعیت یکی باشند.

برای داستان نویسی از ذهن نامحدود خود استفاده کنید و کمک بگیرید. ذهن هر جا دلش بخواهد می تواند برود حتی مکان هایی که وجود ندارند را بسازد و بعد به آن جا سفر کند! چه منبعی قوی تر از ذهن؟

 

 

از آدم ها بخواهید نوشته هایتان را بخوانند

از آدم های نزدیک زندگی تان بخواهید نوشته هایتان را بخوانند و در مورد آن ها نظر بدهند. از آن ها بخواهید به شما توضیح دهند بعد از خواندن نوشته هایتان چه حسی دارند. درست است که نظرات آن ها تخصصی نیست اما شما قرار است برای همه بنویسید و اگر می خواهید افراد بیشتری با نوشته های شما ارتباط برقرار کنند، این روش کمک بزرگی می کند.

اما باید دقت کنید نظرات آن ها باید فقط در حد بیان احساسات خودشان نسبت به نوشته ی شما باشد و به هیچ کس نباید اجازه دهید وارد ذهن شما شود و به جای شما بنویسد.

 

به دنیای اطرافتان دقت کنید

شاید این کار در ابتدا زیاد به چشم نیاید، اما بعد از مدتی تمرین متوجه می شوید گاهی حتی حرکت بال های یک پروانه هم می تواند یک جرقه برای شروع یک داستان باشد و یا کمک کند یک ماجرای جالب به داستان اصلی تان اضافه کنید.

فرض کنید سر کلاف کاموایی که از کنار کمد بیرون زده را می بینید و بعد متن زیر را می نویسید:

‘’مدت ها بود یک رشته کاموا از کنار کمد اتاقم بیرون زده بود و من هربار بی آنکه به آن دست بزنم فقط نگاهش می کردم و در ذهنم خیال می کردم اگر آن را بکشم شالی که مادرم ماه ها قبل بافته تا وقتی زمستان می رسد، آن را دور گردن پدرم بیاندازد، حتما خواهد شکافت یا نه شاید هم فقط کلافی بافته نشده باشد که اگر آن را می کشیدم، کلاف از هم باز می شد و هر چقدر بیشتر می کشیدم بیشتر گره می خورد، آن هم لابد گره ی کور!

بنابراین هفته ها گذشت و من بی اختیار حتی وقتی اتاق را جارو می زدم، با چند سانت اطراف سر کاموا کاری نداشتم تا نکند جاروبرقی بکشدش توی خودش و آن اتفاقاتی که مرا می ترساند رخ دهد.

یک روز رسید که تمام طول روز به آن سر نخ فکر کردم و تصمیم گرفتم کارم که تمام شد و به اتاقم که رسیدم حتما زیر کمد را نگاه کنم و ببینم ته این نخ به کجا می رسد، آن روز بی صبرانه منتظر بودم به خانه برسم و وقتی رسیدم و روی زمین دراز کشیدم و کاموا را برداشتم از تعجب خشکم زد!

نه شالی در کار بود که بشکافد و آن زمستان پدرم بی شال بماند و نه کلافی که گره بخورد. من فقط ده سانت کاموا دیدم که به پایه ی کمد گیر کرده بود و از حساسیتی که به خرج داده بودم شگفت زده شدم.

حالا که برمی گردم و به آن قضیه فکر می کنم می بینم خیلی از آدم های زندگی ما همین تکه کاموا هستند. ما مهم می پنداریمشان و از نبودشان هراس داریم و به همین خاطر تمام سختی های حضورشان را به جان می خریم اما اگر رها کنیم می بینیم فقط یک تکه کاموا که هیچ کاربردی ندارد، از زندگیمان رفته!''

 می بینید که فقط با دیدن تکه ای کاموا در اتاقتان می توانید داستان نویسی را آغاز کنید.

 

تمرین کنید

تمرین کردن نه تنها در داستان نویسی بلکه برای موفق شدن در هر کار دیگری از ملزومات به شمار می رود و باعث می شود خطاهایتان را بشناسید و به مرور آن را رفع کنید. شاید داستان های بسیار جالبی در ذهن دارید اما هربار که شروع به نوشتن می کنید خیلی زود متوجه می شوید، نه این آن چیزی نیست که من می خواستم بگویم و بعد خط می زنید و ورق های پر شده از نوشته هایتان را دور می اندازید.

هیچ اشکالی ندارد حتی اگر بارها نوشتید و آنچه خواستید از آب در نیامد، باز هم بنویسید و اگر هدفتان جدی است، خسته نشوید.

 

راه های شروع داستان نویسی

آموزش ببینید

این مورد را می توان لازم دانست اما کافی نه. داستان نویسی را اگر بخواهیم با معماری مقایسه کنیم شباهت های زیادی پیدا خواهیم کرد.

اگر به یک فرد عادی، یک قلم و یک کاغذ بدهند و از او بخواهند برای 150 متر زمین نقشه بکشد، حتما این کار را خواهد کرد اما آیا نقشه درست و مناسب است؟ مسلما خیر! چون یک معمار به واسطه ی اطلاعاتی که در مورد استانداردهای هر فضا، روابط بین فضاهای مختلف با هم و سال ها تحقیقاتی که در مورد چینش مناسب فضاها انجام شده،دارد قطعا نقشه ای متفاوت با یک شخص عادی ارائه خواهد داد.

داستان نویسی هم درست مانند معماری اصول و قواعد خاص خود را دارد مانند شناخت انواع سبک ها و ... دانستن این موارد و همچنین شناختن و آشنایی با نویسندگان گذشته و معاصر از ملزومات داستان خوب نوشتن است.

در این مورد دقت کنید که آموزش ها را جدی بگیرید، اما اجازه ندهید ذهن شما را محدود و وادار به تبعیت از نوعی خاصی از نوشتن و داستان نویسی کند.

وقتی به قواعد مسلط شدید، اجازه دهید ذهنتان راه خود را برود و نوآوری کند.

برای آموزش دیدن حتما از افراد موفق و کسانی که اطمینان دارید دلسوزانه آنچه باید را یادتان خواهند داد، کمک بگیرید.

 

سفر کنید، تجربه کنید

تا جایی که برایتان مقدور است سفر کنید و موقعیت های مختلف را تجربه کنید. این کار به شما کمک می کند تا ذهنتان باز شود و راحت تر بتوانید در مورد موقعیت های مختلف بنویسید.تجارب کسب شده در طول سفر، خود دنیایی است پر از آموخته های جدید و ناب که این آموخته ها کمک زیادی در زندگی و حیطه داستان نویسی و پرواز خیال به ماورای آنچه می اندیشید است. 

 

تا اینجای مقاله راه هایی را برای شروع داستان نویسی در اختیار شما عزیزان قرار دادیم. اما لازم است بگوییم دنیای نوشتن آنچنان وسیع است که هرکس با توجه به دنیا و ذهن خودش می تواند قدم در این مسیر بگذارد. محدود نکردن ذهن از نکات مهمی است که باید به آن توجه ویژه ای شود چون در ابتدای نوشتن ممکن است بارها و بارها ذهن شما و دنیای واقعی با هم در جدال باشند و منطق از شما بخواهد نوشته هایتان را حتما با دنیای واقعی مطابقت دهید، اما در واقع این شما هستید که باید داستان را بسازید.

تمرین در فضاسازی از نکات مهم داستان نویسی است. در فیلم، بیننده فضاها را با چشم می بیند و در داستان تمام این فضاها باید در ذهن خواننده نقش ببندد و این هنر شماست که کدام فضاها را دقیق تر برای ذهن خواننده به نمایش در آورید.

 

 

کلام پایانی                                       

دنیای جذاب داستان نویسی را دست کم نگیرید. دنیایی که شما می توانید با کمک آن احساسات خود را بروز دهید و با استفاده از کلمات هر آنچه را که می خواهید به دنیا آورید.

ممکن است در آغاز راه و یا حتی در میانه ی راه خسته شوید و بارها با خود بگویید نه من برای این کار ساخته نشده ام، اما اگر واقعا به این کار علاقه دارید خسته نشوید. آنچه که به دل خودتان بنشیند به دل دیگران هم خواهد نشست.

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.