پنج شخصیت داستانی که لایق توجه بیشتری هستند
شخصیتپردازی از مهمترین بخشهای نگارش یک داستان به شمار میرود. اینجا قصد داریم پنج شخصیت داستانی که لیاقت توجه بیشتری دارند را معرفی کنیم.
شخصیتپردازی از مهمترین بخشهای نگارش یک داستان، چه از نوع کتاب چه فیلم و سریال به شمار میرود. شخصیتهای داستان هستند که آن را جلو میبرند؛ مسیر را هموار و یا پر از پیچ و خم میکنند. آنها بیش از هر چیزی، در ذهن مخاطب باقی میمانند و باعث گیرا و قابل درکتر شدن داستان میشوند و گاهی حتی داستانی ضعیف، صرفاً بهخاطر شخصیتهای جالبش، مورد استقبال مخاطبین قرار میگیرد.
شخصیتپردازی خوب، به نحوی است که شخصیتها صفات انسانی مثبت و منفی را با هم داشته باشند و تماماً سفید و یا سیاه و "مریسو" به شمار نروند. در داستاننویسی به شخصیتی آرمانی و بدون نقطهضعف انسانی و اکثر مواقع برگرفتهشده از شخصیت نویسنده، "مریسو" گفته میشود. مذکر این اصطلاح "مارتیاستو" نام دارد، اما به اندازه نوع مونثش رایج نیست.
وقتی که شخصیتها به آدمهای واقعی نزدیکتر باشند، درکشان آسانتر میشود و روند داستان منطقیتر به نظر میآید. آنها گاه میتوانند نقش آموزندهای برای مخاطب بازی کنند. شخصیتی که خوب پردازش شده باشد گاهی اوقات پس از سالها در ذهن باقی میماند.
به همین دلیل عبارت "شخصیتهای داستانی" ما را یاد شخصیتهای بیشماری از کتابها گرفته تا بازیهای ویدیویی و حتی زندگینامهها میاندازد. بعضی از آنها قهرمان هستند و گاهی هم شرور، در مواردی نیز خاکستریاند و یا نقش کوتاه اما به یاد ماندنیای را در داستان ایفا میکنند.
اینجا قصد داریم پنج شخصیت داستانی که لیاقت توجه بیشتری دارند را معرفی کنیم.
آدلینا آموترو
مجموعهی برگزیدگان جوان؛ نوشتهی مریلو
بیانصافی است اگر از این مجموعه به قلم مریلو و شخصیتهایش به عنوان یکی از برترینها در ژانر خودش، یاد نکنیم. جلد اول این سهگانهی فانتزی، در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
آدلینا شخصیت اصلی داستان، شاید گیراترین بخش کتاب برای مخاطب باشد. شخصیتی خاکستری، باهوش، آسیبدیده، انتقامجو که گاهاً میتواند مهربان باشد. برای عدهای قهرمان است و برای بعضیها شخصیتی منفی و شرور. ولی بیشتر از هر چیزی میتوان او را شخصیتی که با سیاهی و سفیدی در آمیختهشده، توصیف کرد.
آدلینا آموترو که زمانی زندگی مرفهای داشت، به خاطر بیماریای همهگیر و کشنده، تغییر میکند. بزرگسالان از این بیماری جان سالم به در نمیبرند و روی بدن بیشتر کودکان و نوجوانان بر جای مانده نیز، زخم و نشانه بر جای میماند. کودکانی مثل آدلینا.
عدهای نیز به خاطر این بیماری، تغییرات ژنتیکی عجیبی پیدا میکنند و قدرتهای خاص و اغلب خطرناکی به دست میآورند. همهی افراد دارای زخم، تحت پیگیری هستند اما «برگزیدگان جوان» به عنوان هدفی خاص برای دستگیری در نظر گرفته میشوند.
همچنین آدلینا تنها شخصیت برجسته و جالب این مجموعه نیست و بقیه شخصیتهای "برگزیدگان جوان" نیز بهیادماندنیاند.
زین
مجموعهی مهزاد؛ نوشتهی برندون سندرسون
زین، شخصیتی است که با وجود پیچیدگی و جذابیتش، حتی مورد بیتوجهی خود نویسنده قرار گرفته و فقط در جلد دوم، نقشی کوتاه اما پررنگ را ایفا میکند.
مجموعهی مهزاد به قلم "برندون سندرسون"، سهگانهای از دنیای کازمیر است، جهان خیالی اکثر کتابهای این نویسنده که به طور تخمینی، میتواند دارای چهل کتاب باشد. سهگانه مزبور، اولین مجموعهی این دنیای گسترده خطاب میشود.
او درست مثل آدلینا، شخصیتی خاکستری به شمار میرود. شخصیتی با مشکلات متعدد روحی و روانی، گذشتهی سخت و احساساتی که حتی برای خودش پیچیده محسوب میشوند. گاهی از شخصی نامرئی در سرش، که هدایتکنندهاش است، دستور میگیرد و کارهایی حتی خلاف میل خودش انجام میدهد. با این حال، مهربان و فداکار نیز به حساب میآید.
زین یک مهزاد است. در دنیای کازمیر، مهزادها کسانی هستند که میتوانند از تمام شانزده فلز مخصوص، قدرت بگیرند. قدرتی کمیاب که اغلب به نسل بعدی منتقل نمیشود، و فرزندان آنها در اکثر مواقع تنها توان یکی از آن قدرتها را دارند.
زین پسر نامشروع یکی از اشرافزادهها بود، ولی هیچوقت زندگی مرفهای نداشت و تحت تعلیم و تربیتی سخت قرار گرفته. بهخاطر گذشته سختش شخصیتی ناپایدار دارد و گهگاهی با خودش نیز حرف میزند. میتوان او را مبتلا به اسکیزوفرنی نیز بهشمار آورد. همچنین آنتاگونیست داستان به حساب میآید.
آلفرد بوردن
کتاب پرستیژ؛ نوشتهی کریستوفر پریست
این داستان را بیشتر با فیلمش و بازی کریستین بیل و هیو جکمن و اسکارلت جوهانسون، به کارگردانی کریستوفر نولان شناخته میشود. اما جالب است بدانید که "پرستیژ" اقتباسی قوی، اما نه چندان وفادار به کتاب است.
کتابی که در سال ۱۹۹۵ در ژانر علمی-تخیلی و فانتزی به قلم "کریستوفر پریست"، منتشر شد و "کریستوفر نولان" در سال ۲۰۰۶، اقتباسی از آن ساخت که مورد استقبال بسیار زیادی قرار گرفت.
آلفرد بوردن، پروتاگونیستی که در انتهای داستان لایههای شخصیتیاش برای مخاطب نمایان میشود، از لحاظ اخلاقی ساکت، بیادعا، شعبدهبازی خوب، محتاط و باهوش و وفادار به خانواده به حساب میآید؛ اما جلوه دیگری در او نهفته است که مخاطبین در انتهای داستان آن را کشف میکنند.
او که شغلش را در لندن با دستیاری برای شعبدهبازی معروف به نام "پروفسور" شروع کرده، مهارتی خاص و ویژه در کارش دارد و بهخاطر هوش تحلیلی بالایش میتوانست به خوبی حقهی شعبدهبازان دیگر را تشخیص دهد.
البته شخصیتپردازی آلفرد در فیلم نیز به خوبی کتاب است و او هم میتواند به خوبی شغلش، یعنی شعبدهبازی را انجام دهد و مخاطب را شگفتزده کند.
امی دان
کتاب دختر گمشده؛ نوشتهی گیلین فلین
احتمالا این شخصیت را هم با فیلم اقتباسیاش به کارگردانی دیوید فینچر و بازی رزاموند پایک و بن افلک میشناسید؛ اما این فیلم نیز اقتباسی قوی و جالب از کتاب است. در سال ۲۰۱۴ "گیلین فلین" این رمان را منتشر کرد و بهخاطر استقبال زیاد خوانندگان، تنها دو سال بعد، اقتباس آن اکران شد.
امی، برای عدهای منفورترین شخصیت داستانی و برای عدهای محبوبترین، به حساب میآید. او که نویسندهای درونگرا، فریبکار، کینهتوز، باهوش و در ظاهر دوستداشتنی و خوشقلب است، در پنجمین سالگرد ازدواجش با همسرش نیک، ناپدید میشود و طوری برنامهریزی میکند که انگار همسرش او را به قتل رسانده.
امی به دلیل اینکه از بچگی تحت کنترل پدر و مادرش که در مورد او مجموعه داستانی کودکانهای مینوشتند بوده، تظاهر و فریبکاری را به خوبی آموخته؛ در ظاهر از خود نسخهای مهربان و بینقص به نمایش میگذارد؛ ولی در درون پر از کینه و نفرت است.
او با وجود تمام حیلهگریها و سیاهیهایش، در درون دنبال محبت و توجه میگردد و برای کسی که دوستش داشته باشد، حاضر به انجام هر کاری میشود.
جیمی لنیستر
مجموعهی نغمهای از یخ و آتش؛ نوشتهی جرج آر.آر مارتین
بیشک سریال "بازی تاج و تخت" را میشناسید. سریالی معروف و بهنام در ژانر فانتزی که از سال ۲۰۱۱ در شبکه "اچبیاو" پخش میشد. این سریال اقتباسی از مجموعه کتابهای "نغمهای از یخ و آتش" به قلم "جرج آر.آر مارتین" است که اولین جلدش یعنی "بازی تاج و تخت" در سال ۱۹۹۶ منتشر شد و جلد ششم و هفتم هنوز در دست نگارشاند.
با وجود توجههای زیاد به کتاب و سریال این داستان، این شخصیت چندان مورد استقبال قرار نگرفته. او که فرزند لرد تایوین لنیستر و برادر دوقلوی سرسی و برادر بزرگ تیریون است، در شانزده سالگی شوالیه میشود و اندکی بعد پادشاه دیوانه، ایریس تارگرین، را به قتل میرساند و لقب "شاهکش" را نصیب خود میکند.
در کودکی به دلیل اینکه در خواندن مشکل داشت و مبتلأ به دیسگرافیا (اختلالی که در آن حروف در سر جابهجا میشوند و فرد با دیدن متون، سردرد میگیرد) بود، مورد تحقیر پدرش واقع میشده.
جیمی برخلاف خواهر و پدرش، قلب مهربانی دارد و همیشه با برادر کوچکش، تیریون، خوشبرخورد بوده. این شخصیت در ابتدای داستان بداخلاق و بیوجدان بهنظر میرسید، اما در ادامه ثابت کرد بسیار دلسوزتر و خوشقلبتر از چیزی است که بقیه فکر میکنند.
و در آخر، امیدواریم اگر به سراغ داستانهای ذکر شده رفتید، از آنها و شخصیتهایشان لذت کافی را ببرید.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.