VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

jabi

@jabi

در حال یادگیری

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

عدالت

سه روایت: عدالت آسمانی، عدالت زمینی، و جهان بی‌عدالت

سال‌ نخست دانشگاه بود. خبر تلخ زمین‌لرزه و از دست رفتن هزاران هم‌وطن، همه‌جا پیچیده بود و فضای سنگینی بر جامعه حاکم کرده بود. من و دوستان دانشگاهی‌ام (افشین و کامیار) در حیاط دانشگاه نشسته بودیم. افشین، جدیدترین اخبار خانه‌های تخریب‌شده و کمک‌رسانی را از روزنامه برایمان می‌خواند، همچنین از مصائب گذشته و دردهای قدیمی‌ترش می‌گفت؛ از روزگار جنگ و از دست دادن برخی از اقوامش. هنگام روایت، غمگین بود، اما در نگاهش آرامشی دیده می‌شد. با لبخند گفت این رنج ظاهری، در طرح بزرگ الهی معنایی دارد. دوست دیگرمان، کامیار، پرسید: پس عدالت چه می‌شود؟ افشین پاسخ داد: عدالت نهایی شاید در این جهان کامل نشود، تا روز رستاخیز که به همه‌ این ناعدالتی‌ها پاسخ داده خواهد شد. کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم، همدردی و یاری برای کاهش رنج است با درنظر داشتن رضای خدا.

گفتگو در حیاط دانشگاه

اما کامیار نظرش کاملاً متفاوت بود. او هم داغ از دست دادن را خوب می‌شناخت. دو دایی‌اش، در میانسالی، در فاصله یک سال به سرطان مبتلا و جان سپرده بودند. با نگاهی آرام به افشین گفت: می‌دانم که رنج‌هایت واقعی‌اند و درکت می‌کنم. سپس ادامه داد: این رنج‌ها، چه فاجعه‌های طبیعی باشند، چه بیماری‌های مزمن و سختی‌هایی که برخی از انسان‌ها از بدو تولد با آن زندگی می‌کنند، نشانه‌ای از پوچی جهان‌اند. جهانی که گاه چنین درد بی‌معنایی را تحمیل می‌کند، بی‌هدف و بی‌تفاوت به نظر می‌رسد و هر ادعای عدالت الهی یا نظم طبیعی را به سخره می‌گیرد.

او دستانش را پشت سرش گذاشت نفس عمیقی کشید و گفت: من دیگر به هیچ دین و مذهبی اعتقاد ندارم و از این رهایی احساس آرامش می‌کنم. افشین پرسید: با این نگاه، در برابر چنین فجایع و بلایا چه می‌کنی؟ کامیار پاسخ داد: من این رنج را می‌بینم و می‌پذیرم. چون خدایی نیست که به او پناه ببرم و وعده‌ عدالتی در آخرت وجود ندارد، مسئولیت کامل عمل کردن بر دوش خود ماست. من تسلیم پوچی نمی‌شوم. سعی می‌کنم کمک کنم، همدردی کنم و در کنار بازماندگان باشم. نه برای رضای خدا یا پاداشی در جهان دیگر، بلکه صرفاً به عنوان انسانی که مسئولیتش را در برابر همنوعانش می‌پذیرد.

به یاد دارم بعدها گفت که این نگاهش از آشنایی با اندیشه‌های کامو می‌آید. از همان فلسفه‌ پوچی که معنا را نه در آسمان، بلکه در کنش انسان جست‌وجو می‌کند. طبیعتاً با تفکر دینی افشین آشنا بودم، اما آن روزها سخنان کامیار درباره‌ی پوچی و ایده‌های اگزیستانسیالیستی برایم تازگی داشت. گاهی یاد هر دوی آن‌ها، به‌ویژه کامیار، می‌افتم و با خود می‌اندیشم: کجاست؟ و آیا هنوز هم همان دیدگاه را دارد؟

در مقطع تحصیلات تکمیلی، کنجکاوی‌ام درباره این مسائل بیشتر شد. روزی خبر سونامی در یکی از نواحی شرق آسیا را شنیدم. حادثه‌ای که در چند لحظه، جان بسیاری از انسان‌های بی‌گناه را گرفت. مدتی بعد از دوستم هاو، پژوهشگری چینی که با خانواده‌اش در ساحل گوانگ‌دونگ زندگی می‌کردند و همیشه در خطر سیل‌های دریایی بودند، پرسیدم: وقتی چنین فاجعه‌ای رخ می‌دهد، از دیدگاه شما، مفهوم عدالت چگونه معنا پیدا می‌کند؟

در پاسخ ایمیلم نوشته بود: به‌عنوان پیرو تعالیم کنفوسیوس، می‌توانم بگویم: اقیانوس طغیان کرد و بی‌گناهان را با خود برد و من از این حادثه بسیار اندوهگین و متأثرم. اما این ستم طبیعت نیست و طبیعت بی‌قصد است. ستم آن است که ما انسان‌ها، گاه از آمادگی، همبستگی و مسئولیت غافل می‌مانیم. عدالت در آن نیست که فاجعه هرگز رخ ندهد، بلکه در آن است که پس از آن، یادشان را زنده نگه داریم، از آن درس بگیریم و با وظیفه‌شناسی، مانع تکرار درد دیگران شویم. عدالت، کار آسمان نیست، کار ماست.

اکنون که این یادداشت را می‌نویسم، به جمع‌بندی ساده‌ای رسیده‌ام: در هر انسانی، با هر باور و نگاهی، چه به عدالت قدسی آسمان دل‌بسته باشد، چه به عدالت زمینی و عرفی، و چه هیچ اعتقادی به عدالت نداشته باشد، می‌توان یک نقطه‌ی مشترک یافت؛
شناخت وظیفه‌ انسانی در لحظه‌های بحران. شاید همین آگاهی آرام و بی‌ادعا، که بشر را به همدلی و همراهی فرامی‌خواند، روشن‌ترین جلوه‌ عدالت در جهان خاکی ما باشد.

ویرانی و کمک انسانی
comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.