معرفی و نقد کتاب «گذشتهی رازآمیز»
کتاب «گذشتهی رازآمیز» تحولی در کتابهایی با سبک «دارک آکادمیا» به حساب میآید و بعضیها دانا تارت را مادر این سبک، در ادبیات، مینامند.
رمانهای زیادی نمیتوانند ادبیات یونان باستان و کارآگاهی وارونه را برای عامه مردم جذاب کنند، اما «گذشتهی رازآمیز»، اثر دانا تارت دقیقا این کار را کرده.
این کتاب که در سال ۱۹۹۲ در ژانر داستانی، دلهرهآور، معمایی و رازآلود منتشر شد و مورد استقبال ویژهای قرار گرفت، و همچنان جز پرفروشترین و محبوبترین کتابها به حساب میآید. هر چند این کتاب در ایران، چندان مشهور نیست.
این کتاب تحولی در کتابهایی با سبک «دارک آکادمیا» به حساب میآید و بعضیها دانا تارت را مادر این سبک، در ادبیات، مینامند.
«دارک آکادمیا» یا «آکادمیای تاریک»، سبک زیباییشناسیای در آثار ادبی و هنری با گرایش به تاریکی، تراژدی، مرگ، پوچگرایی و ناامیدی به آینده است.
از عناصر مهم این سبک میتوان به پالتو و کت، کتابخانه، موزه، کافه، معماری گوتیک، مطالعه ادبیات کلاسیک و یونانی، نویسندگی و محیطهای مانند کالجهای تحصیل رشتههای مربوطه، اشاره کرد.
همچنین پس از انتشار این کتاب، محبوبیت زبان یونانی در کالجها، نیز افزایش یافت.
از نکات منحصربهفرد این کتاب، میتوان به شروعش اشاره کرد. شروع این کتاب با یک قتل است. بله، قتلی که مخاطب هم قاتلین را میشناسد و هم مقتول را. با این حال سوالات زیادی در سرش شکل میگیرند؛ از جمله: «چرا؟»
خلاصه کتاب
ریچارد پاپن میخواهد از زندگی کسلکنندهاش در کالیفرنیا، فرار کند. پس از آشنایی با کالج همپدن در ایالت ورمونت برای ترک زادگاهش، مصممتر میشود.
وقتی که ریچارد به همپدن میرسد، میخواهد در رشتهی ادبیات یونانی تحصیل کند، اما برای این رشته تنها یک استاد وجود دارد که به ندرت دانشجویان جدید را میپذیرد و تنها پنج شاگرد دارد.
وقتی که ریچارد اجازه ورود به کلاس را پیدا میکند، بیش از پیش مجذوب پنج شاگرد دیگر میشود. دانشجویانی منزوی و متفاوت از دیگر دانشجویان کالج، که بیشتر وقتشان را با استادشان میگذرانند.
تارت از صفحه اول این کتاب، به خواننده میگوید که یکی از دانشجویان مزبور، بانی کورکوران، توسط دوستانش به قتل رسیده است. با این حال دلایل این قتل را شرح نمیدهد، و مخاطب به دنبال این است که بفهمد چه دلیلی باعث شده آن جوانان آرام و عاشق تاریخ یونان و اساطیر، دست به همچین کاری زدند.
در این روند، خواننده با دیگر شخصیتها آشنا میشود، شخصیتهای جالبی که هر یک به تنهایی، میتوانند تا مدتها در ذهن مخاطب ماندگار شوند. شخصیتهایی که هر یک رازهایی در سر دارند.
با اینکه کتاب «گذشتهی رازآمیز» در مورد قتل است، اما کتابی شخصیت محور به حساب میآید و شخصیتپردازی، نقطه قوت این کتاب حساب میشود و ملموس و قابل درکاند، حتی بانی، شخصیتی که برای دیگران منفور بود.
شخصیتها
در ابتدا با هنری آشنا میشویم. پسری دمدمیمزاج و باهوش که انگار از دل تراژدیای باستانی بیرون آمده.
هنری ترجیح میداد کتابها را به زبان یونانی بخواند و خاطراتش را به لاتین بنویسد. همچنین به وضوح نشان میدهد که هیچکس جز خودش برایش حائز اهمیت نیست، هیچکس به جز کامیلا.
بهطور مداوم از خود تمایلات جامعهستیزانه نشان میدهد و دوست دارد وانمود کند که ستاره یک تراژدی یونانی است.
از سوی دیگر، فرانسیس که بهنظر میرسید با تمام شرایط کنار میآید، جلوههایی نهفته زیر ظاهر مهربان و آرام و هنرمندانهاش دارد و بهطور واضح، از افسردگی رنج میبرد.
دوقلوها، یعنی کامیلا و چارلز، رابطهای پیچیده، صمیمانه و گاهی خشونتآمیز دارند.
چارلز به عنوان مهربانترین دانشجوی رشتهشان معرفی میشود، اما پس از قتل، به مشروب خوردن مداوم روی میآورد و خشن و آشفته میشود.
کامیلا، تنها شخصیت زن این گروه است و با زیبایی خیرهکننده و رفتار سردش شناخته میشود. شخصیتهای متعددی در داستان به سمت او کشیده میشوند، از جمله ریچارد و هنری.
شخصیت کامیلا را میتوان استعارهای از جنبهی تاریک زیبایی، به حساب آورد.
جولین استادی که توسط نویسنده کاریزماتیک و منزوی توصیف میشود، صفحات چندان زیادی را به خود اختصاص نداده، اما حضور پررنگی در تمام اتفاقات داستان، دارد.
در نهایت، به ریچارد میرسیم. راوی غیرقابلاعتماد و جالبی که پایبند اخلاقیات نیست و گهگاهی خواننده را گیج میکند.
سوگیری او نسبت به اتفاقات و شخصیتها، به وضوح حس میشود.
فضاسازی
فضای خاص این داستان، کالج تخیلی و بهرهگیری از عناصر دارکآکادمیا و گوتیک، از مجذوبکنندهترین قسمتهای کتاب به شمار میآیند. فضایی با توصیفات دلنشین، که شاید گاه کسلکننده باشد، اما در نهایت میتواند خواننده را مجذوب مکانها و حال و هوای کتاب کند.
پایانبندی
شاید بتوان پایانبندی این کتاب را سریع به حساب آورد، اما با این حال عقلانیت و ریتم داستان در آن حفظ شده. بیش از هر چیزی میتوان آن را عجیب توصیف کرد.
کتاب «گذشتهی رازآمیز»، با اینکه شرح جزییات معمایی حلشده است، اما به راحتی میتواند تا انتهای داستان جذابیتش را حفظ کند و خواننده را به دنبال خود بکشد.
جزئیاتی مثل دلایل قتل، چگونگی رشد و پسرفت شخصیتها و اوضاعشان پس از انجام قتل، مسائلیاند که خواننده را مجذوب میکنند.
البته این نقطه قوت، گاه ضعف کتاب نیز به حساب میآید. میتوان کتاب را حجیم محسوب کرد و بعضی از قسمتهایش را بیش از حد توصیفی به حساب آورد.
حال اگر تا حدی مجذوب این داستان شدهاید، در ادامه بیشتر توضیح میدهیم این کتاب مناسب چه افرادی است.
البته، پیش از آن یادآوری میکنیم که اگر بیاخلاقی، هنجارشکنی و نقاط و صفات تاریک شخصیتها شما را آزار میدهند، این کتاب مناسبتان نیست.
این کتاب مناسب چه افرادی است؟
طرفداران داستانهای دلهرهآور: از آنجایی که داستان با قتل شروع میشود، بیش از هر چیزی مناسب این گروه از خوانندگان است.
در این کتاب، ما هیجانزده نیستیم که بدانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد، بلکه نگران آنیم، چون مطمئنیم اتفاق خوشآیندی نیست.
کسانی که مجذوب یونان باستان هستند: دانا تارت افسانههای یونان باستان را، در اتفاقات حتی در ظاهر کوچک کتابش، پنهان کرده.
علاوه بر آن، شخصیتهای اصلی، شیفتهی اساطیر یونان، هومر و فلسفهی افلاطونی هستند. در دانشگاه همپدن و کلاسهای جولین، خواننده نیز تا حدی با تمدنهای گذشتهی یونان، آشنا میشود.
علاقهمندان به فضای دارکآکادمیا و گوتیک: تمام عناصر مورد علاقهی این دسته، در این کتاب جای دارند. از آنجایی که دانا تارت آغازگر زیرژانر دارکآکادمیا به حساب میآید، خواندن کتابش برای علاقمندان این زیرژانر، واجب است.
نویسندگان بسیاری سعی کردند با استفاده از عناصر رایج و محبوب دارکآکادمیا، داستان بنویسند، اما اکثرا شکست خوردند. با این حال، قلم تارت میتواند حتی افرادی که به این فضا علاقهای ندارند را جذب کند.
افرادی که به دنبال راویای غیرقابل اعتماد هستند: ریچارد با اینکه بیشتر از شخصیتی اصلی، نقش راوی را بازی میکند، با این حال به خوبی میتواند در ذهن خواننده ماندگار شود.
پسری تنها و ناامید که سعی دارد خود را در جمعی صمیمی جای دهد. با این حال، هیچوقت آنقدر با آنها صمیمی نمیشود که افکار واقعیاش را به زبان بیاورد.
مخاطبینی که به کتابهایی آمیخته به آرایههای تلمیح، تضمین و استعاره علاقه دارند: علاوه بر نقلقولهای واضح و داستانهای اساطیری پشت رفتار شخصیتها، گاه جملاتی به زبان یونانی در کتاب دیده میشود. دیالوگها اکثرا در پشت سادگیشان، منظوری در پشتشان نهفته است.
شیفتگان زیبایی و عشق افلاطونی: دانا تارت، علاقه چندانی به نوشتن داستانهایی با ذکر جزئیات رابطهی جنسی ندارد و بیشتر عشق افلاطونی و توصیفات را ترجیح میدهد.
به نقل از الکساندر یوپ: «زیبایی آدم را شوکه میکند، به او لذت میدهد و خستگی را از تن بیرون میکشد.»
معتقدان به سرنوشت: ریچارد معتقد بود تمام اتفاقات به شکلی تصادفی، او را به سمت این اتفاقات و جمع دوستانش کشاندند. با این حال گاه مستقیم یا غیرمستقیم به خواننده القا میکند که در پس تمام اتفاقات، سرنوشت است. سرنوشتی که حال را رقم میزند.
مریدان دیونیسوس، اسطورهی یونانی: ریچارد از استاد و دوستانش میآموزد که خرد همیشه در عقلانیت نیست، بلکه خوشگذرانی و دنیانگری نیز برای روح انسان، لازم است.
افرادی که دلشان میخواهد در سر نظریه بپرورانند: با وجود ذکر دلایل قتل و اکثر مجهولهای داستان، با این حال ابهاماتی در ذهن خواننده باقی میمانند و اگر شما کسی هستید که از فکر به کتابی که تمامش کردید لذت میبرید، این کتاب گزینه مناسبی برای شما به حساب میآید.
در نهایت، اگر از کتابی معاصر اما با فضایی کلاسیک، یونان باستان، هیجان و دلهره، شخصیتهایی ملموس با تمام نقاط ضعفشان و قلمی گیرا لذت میبرید، احتمالا این کتاب به دلتان مینشیند.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.