نقد و بررسی فیلم دوازده مرد خشمگین (Twelve Angry Men)؛ لطفا قضاوت نکنید
در بررسی فیلم «دوازده مرد خشمگین» به این موضوع میپردازیم که آیا لومت مفهوم قضاوت را در مدیوم سینما به تصویر میکشد و یا در مورد شرایط و عواملی که انسانها در آن مجبور به قضاوت میشوند، حرف میزند؟
در بررسی فیلم «دوازده مرد خشمگین» ابتدا به این موضوع میپردازیم که آیا لومت (کارگردان فیلم) مفهوم قضاوت را در مدیوم سینما به تصویر میکشد و یا در مورد شرایط و عواملی که انسانها در آن مجبور به قضاوت میشوند، حرف میزند؟ سپس «محیط» را در این فیلم تحلیل کرده و به بیان تفاوتهای آن با «مکان» میپردازیم و در پایان با روانکاوی بعضی از شخصیتها دلیل رأیشان را بررسی میکنیم.
یک شروع ناامیدکننده؛ سیدنی لومت خودش هم قضاوت میکند
فیلم با نمایی از دادگاه آغاز میشود. یعنی جایی که در آن انسانها قضاوت میشوند. دوربین با یک زاویه پایین به بالا (Low Angle) قابی از ساختمان دادگاه میسازد که شکوه آن را برای مخاطب هویدا میکند. سپس به داخل ساختمان رفته و بهطور مختصر دوری در آن میزند. خوشحالی و ناراحتی افراد به دلیل رأیهای صادره که از اتاقهای این ساختمان بیرون میآیند کاملاً مکان دادگاه را برای مخاطب به تصویر میکشد. سیدنی لومت از ابتدا تکلیف خود را با بیننده مشخص میکند. فیلم او در ارتباط با قضاوت است. قضاوت واژهای است که به سادگی نمیتوان از کنارش گذشت. آبرو، زندگی و مرگ انسانها در گرو استفاده درست از این واژه است. دادگاه عظیمی که کارگردان در همان ابتدای کار خلق میکند، اهمیت این موضوع را دو چندان میکند.
مشکل فیلم زمانی است که اعضای هیئت منصفه برای تصمیمگیری صحن دادگاه را ترک کرده و به اتاق میروند. در این زمان دوربین بر روی متهم زوم کرده و بیننده را با یک نوجوان ترسیده و مظلوم روبهرو میکند. کارگردان با ساختن چنین چهرهای عملاً متهم را بیگناه نشان میدهد ولی چون در ابتدای داستان هستیم و مخاطب هنوز هیچ دادهای دریافت نکرده، این قضاوت زود هنگام نهتنها داستان را به بیراهه کشانده بلکه با موضوع اصلی فیلم یعنی قضاوت نابهجا هم کاملاً در تضاد است.
مفهوم قضاوت یا چگونه قضاوت کردن؛ مسئله این است
سینما یک مدیوم ابژکتیو (عینی) است. در این مدیوم باید همهچیز در قالب تصویر بیان شود. زیرا در سینما اصالت با تصویر است. بنابراین یک کارگردان نمیتواند صرفاً در خصوص یک مفهوم (در اینجا قضاوت) فیلم بسازد زیرا مفهوم سوبژکتیو (ذهنی) است و آن را نمیتوان عینی کرد و در قاب سینما به تصویر کشید. لومت هنر خود را در همینجا عیان میکند. او بهجای آنکه در خصوص مفهوم قضاوت فیلم بسازد، فیلم خود را بر پایه افرادی که قضاوت میکنند شکل میدهد. بنابراین در این اثر ما بهجای آنکه با مفهوم قضاوت که ذهنی است مواجه شویم با عامل قضاوت (۱۲ عضو هیئت منصفه) روبهرو هستیم. در واقع کارگردان با هنر والای خود حس قضاوت را جایگزین مفهوم آن کرده و مخاطب را با خود همراه میسازد.
اتاق هیئت منصفه سیزدهمین عضو این گروه است
شاید نام خیابان ساحلی در شهر شیراز را اکثراً نشنیده باشید (به استثنای ساکنین این شهر) ولی نام حافظیه را نهتنها شنیدهاید بلکه حس شما هم به هنگام شنیدن آن برانگیخته میشود. چه فرقی بین این دو نام وجود دارد؟ خیابان ساحلی یک مکان است. شما میتوانید نام آن را در اپلیکیشنهای مسیریابی جستجو کرده و بهراحتی پیدایش کنید. شنیدن نام این خیابان نهتنها حس بلکه هیچ احساسی را نیز در شما برانگیخته نمیکند. اما حافظیه تنها یک مکان نیست، بلکه تبدیل به محیط شده است. محیط حس برمیانگیزد. اما چگونه؟ ارتباط انسان با مکان، محیط را شکل میدهد. شور و شعفی که انسانها نسبت به بازدید از این مکان دارند، مراسم شعرخوانی که در آنجا برگزار میگردد و ارادتی که ما ایرانیان به شخص حافظ داریم، این ارتباط انسان با مکان را شکل داده و حافظیه را تبدیل به محیطی کرده است که با شنیدن نام آن، حس مخاطب برانگیخته میشود.
اتفاقی که در سینمای مدرن و پستمدرن میافتد در بهترین حالت ساختن مکان است و کمتر اثری از سینمای امروز مشاهده میشود که مکان را تبدیل به محیط کرده باشد. اما اتاق هیئت منصفه فیلم «دوازده مرد خشمگین» جایی فراتر از مکان است. این اتاق انگار به یک موجود زنده تبدیل شده و همانند هر کدام از آن ۱۲ نفر در سرنوشت متهم و رأیی که قرار است برای او صادر گردد، دست دارد. در همان ابتدای ورود دوربین به اتاق، ما کاراکتر اصلی فیلم (عضو سوم هیئت منصفه با بازی هنری فوندا) را میبینیم که در پشت پنجره اتاق در حال تماشای فضای بیرون است. این پنجره نقش اساسی در این فیلم دارد. به دلیل گرمای هوا بارها شاهد آن هستیم که افراد داخل اتاق، آن را باز و بسته میکنند. بحثهای دو به دویی که بین آنها اتفاق میافتد گاهاً در پشت این پنجره است و بارانی که شروع به باریدن میکند و تماشای فضای شهر از پشت قاب آن حسی را بهوجود میآورد که مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد. گرمای هوای اتاق هم بهشدت تأثیرگذار است. عرقهایی که از سر و صورت افراد سرازیر میشود، دستمالهایی که برای خشک کردن آن از جیبها بیرون میآید و پنکهای که خراب است اما سرانجام روشن میشود. کارگردان تمامی المانهای اتاق را شخصیتپردازی میکند و اینگونه لوکیشن تصویربرداری خود را تبدیل به محیط میکند. محیطی که شاید بیشتر از اعضای هیئت منصفه در سرنوشت متهم نقش بازی میکند. عصبانیتهایی که گرمای هوای اتاق آن را تشدید میکند، دیدن فضای بارانی از پشت پنجره و پنکهای که بالاخره بهکار میافتد همگی در تصمیم افراد داخل اتاق نقش دارند. شاید اگر جلسه دادرسی در اتاق دیگری برگزار میشد، تصمیم هیئت منصفه هم چیز دیگری بود. اینگونه است که کارگردان از طریق یک فرم هنری، حس قضاوت را به بیننده القاء میکند و متوجه میشویم که امر قضاوت تا چه اندازه خطیر است و شرایط محیطی که در تصمیم شخص قضاوتکننده تأثیر میگذارد، میتواند جان یک نفر را بگیرد یا به آن زندگی دوباره ببخشد.
در چه شرایطی قضاوت میکنیم
سینما یک مدیوم تصویری است و در آن نباید از طریق دیالوگ داستان را بیان کرد و تصویر است که باید برای مخاطب حرف بزند. «دوازده مرد خشمگین» فیلم پردیالوگی است ولی بههیچ عنوان دیالوگمحور نیست. کارگردان ۱۲ کاراکتر اصلی داستان را با تصویری که از آنها نمایش میدهد، شخصیتپردازی کرده تا مخاطب متوجه دلیل قضاوتشان شود.
عضو شماره ۹ هیئت منصفه که نسبت به سایر افراد سن بیشتری دارد اولین نفری است که تحت تأثیر حرفهای عضو شماره ۸ قرار میگیرد. او نسبت به سایر اعضاء انسان متفکرتری است. اما این تفکر چگونه بهنمایش در میآید؟ آیا از طریق دیالوگ متوجه آن میشویم؟ کاملاً برعکس. کارگردان این موضوع را در قالب تصویر بیان میکند. در زمانهای استراحت که هریک از اعضا بهکاری مشغولاند (عدهای در رابطه با کسب و کار خود حرف میزنند، بعضی دیگر به فکر مسابقه بیسبال هستند و مابقی نیز مشغول بازی)، او تنها فردی است که با چهرهای متفکرانه روی صندلی نشسته و به قضاوت خود فکر میکند. لومت نشان میدهد که تفکر میتواند مانع قضاوت بیجای ما شود.
دومین نفر، شخصی است که همانند متهم بزرگشده محلههای فقیرنشین شهر است. حس همذاتپنداری در او راحتتر از دیگران برانگیخته شده و او نیز متوجه قضاوت نادرست خود میشود. همذاتپنداری خیلی در یک قضاوت درست تأثیرگذار است. به قول آن مثل معروف که میگوید؛ «تا وقتی کفش کسی را نپوشیدی، راه رفتنش را قضاوت نکن». عضو شماره ۷ که عاشق مسابقه بیسبال است همواره طرف گروهی است که تعداد آرای بیشتری دارند و اینکار او تنها به این دلیل است که زودتر جلسه تمام شود و به دیدن مسابقه خود برسد. اینگونه است که باز کارگردان به مخاطب میفهماند که بعضی از قضاوتها فقط بهدلیل شرایطی است که قضاوتکننده در آن قرار گرفته است، نه شرایط متهم.
و از همه مهمتر عضو شماره ۳ که آخر از همه متوجه اشتباه خود میشود. او در تمام طول جلسه متهم را جای پسر خود گذاشته و بهدلیل مشکلاتی که با پسر خود دارد، میخواهد متهم را گناهکار جلوه دهد. و زمانی که با عصبانیت عکس پسرش را پاره کرده و او را مجازات میکند، دیگر میتواند پسرش را فراموش کرده و با متهم واقعی روبهرو شود و در مورد او تصمیمگیری کند. گاهی قضاوتهای ما بهدلیل ناراحتیها و زخمهایی است که از نزدیکانمان خوردهایم.
از نظر من «دوازده مرد خشمگین» حتی با شروع بدی که دارد، بهترین فیلم تاریخ سینماست. لومت در این فیلم راجعبه مفهوم قضاوت حرف نمیزند بلکه در مورد انسانهایی صحبت میکند که قضاوت میکنند. او مدیوم کاری خود را میشناسد و میداند که در سینما بهجای مفهوم باید در مورد عوامل آن حرف زد. کارگردان در این فیلم از لوکیشن خود ابتدا مکان و سپس محیط میسازد. اتاق هیئت منصفه بهدرستی از طریق ارتباطی که با کاراکترهای داستان دارد، شخصیتپردازی شده و حس مخاطب را برمیانگیزد. و با واکاوی هر کدام از کاراکترها دلیل قضاوت آنها را برای بیننده عیان میکند. لومت علاوه بر یک فیلم سینمایی، یک شاهکار هنری میسازد.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.