روابط اجتماعی، مهمترین عامل زندگی خوب
رضایت از روابط اجتماعی در میانسالی ضامن سلامتی در سالمندی
وقتی به گذشته فکر میکنم، بهترین داشته زندگیام را، «خانواده» مییابم. جایی که در آن رشد کردم، حمایت شدم و اوقات خوبی را گذراندم. از لحظهای که نزدیک غروب، به خانه میآمدم و مادر را در آشپزخانه میدیدم که با لبخند به من نگاه میکرد و پدر که میز غذا را آماده میکرد، همهچیز سرشار از آرامش بود. از طعم غذایی که با محبت پخته میشد تا جرعههای چای و گفتوگوهای شبانه. اما اوج این زیباییها در روزهای نزدیک نوروز تجلی مییافت. اواخر اسفند، اولین نشانهی عید، شیشهای گرد با روبانی رنگی بود که سه ماهی قرمز در آن شنا میکردند و معمولاً روی میزی در گوشهی پذیرایی قرار میگرفت. یکبار از مادر پرسیدم: چرا سه ماهی؟ با تبسم پاسخ داد: به یاد شما سه پسرهایم. یکی از بهیادماندنیترین لحظات نزدیک عید، زمانی بود که از مرخصی سربازی به خانه بازگشتم. با خستگی ناشی از سفر ۲۰ ساعته، وقتی در را باز کردم، مادر مرا در آغوش گرفت. مثل همیشه، آن میز , تنگ ماهی و سفرهی کوچک هفتسین سر جای خودش بود.

اما سال گذشته، همهچیز تغییر کرد. بهترین لحظهی سال، برای من لحظهٔ تلخی بود. یادم میآید که روی آن میز، به جای سفرهی هفتسین، قاب عکس مادر با روبان مشکی قرار داشت. چند ماه قبل، مادر پس از تحمل بیماری سخت و رنجی جانکاه، برای همیشه از جمع ما رفت و غمی بزرگ تمام وجودم را فرا گرفت. در آن ۲۴ ساعت اول پس از فوت او، در ساعات سخت و بیتابی، مهمترین چیزی که مرا آرام کرد، حضور یک دوست بود. به یاد سی سال پیش افتادم. همسایه و همکلاسی بودیم و در مجتمعی مسکونی در دل طبیعتی سبز و بکر زندگی میکردیم. هر سال که از آشناییمان میگذشت، بیشتر با هم مأنوس میشدیم و رفاقتمان عمیقتر میشد. بعد از مدرسه، اوقات فراغتمان را با ورزش، طبیعتگردی و دیدار با دوستان دیگر سپری میکردیم. روزی که دیپلم گرفتیم، او گفت که قرار بگذاریم بیست سال بعد، هر کجا که هستیم، دوباره همدیگر را ببینیم. آن زمان فکر کردم این احتمال بعید است، اما هنوز با هم هستیم، و حضورش در روزهای نخست سوگ، بسیار مؤثر و آرامبخش بود.

در آن ماههایی که با غم هجران سپری میشد این خاطرات را مرور میکردم و چند عبارت در ذهنم تکرار میشد: مادر، پدر، خانواده، دوست. فرصتی داشتم که بیشتر به کتابخانه بروم و بخوانم. مسئول کتابخانه، فردی فرهیخته و دبیر بازنشسته بود. او میدانست که من دورهی سوگواری را تجربه میکنم. یک روز که وارد کتابخانه شدم، پاکتی روی میز مطالعهام در انتهای سالن گذاشته بود و روی آن نوشت: «امیدوارم این مطالب برایت مفید باشد». درون پاکت، گزارش تحقیقی چند صفحهای و جالبی بود که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده بود و به پژوهش ۸۰ ساله دانشگاه هاروارد اشاره داشت. یکی از طولانیترین و جامعترین پژوهشها در مورد سلامت انسان که از سال ۱۹۳۸ آغاز شده بود. هدف اصلی پژوهش، بررسی عوامل مؤثر بر سلامت جسمی و روانی افراد در طول زندگی بود. برای اینکه بیشتر دربارهٔ این کار تحقیقی بدانم، به رابرت والدینگر، یکی از مدیران پژوهش، ایمیل زدم. چند روز بعد پاسخ داد و کتابش به نام «زندگی خوب» را معرفی کرد. وقتی کتاب را خواندم، چند نکته را یادداشت کردم.

در جملهای که نوشته بود: «افرادی که روابط نزدیکی با دیگران دارند، سالمتر و شادتر زندگی میکنند» به یاد دوستان و خانوادهام افتادم و تصمیم گرفتم روابطم را بیشازپیش معنادارتر کنم. به یاد مادرم که میدانست به دلیل بیماری، زمان زیادی در کنار ما نخواهد بود، اما امید به زندگی داشت و با دیدن ما، شاد بود و همچنین به یاد یکی از اساتید فقیدی که، با وجود سن بالا، هر بار که از او عیادت میکردم، سرزنده بود، همکارانش با وی بودند و تا آخرین لحظه تنهایش نگذاشتند.
در پاراگرافی از کتاب ذکر شده بود: «روابط صمیمی، بیش از پول یا شهرت، باعث رضایت از زندگی میشود، به تأخیر افول ذهنی و جسمی کمک میکند. همچنین روابط صمیمی، عاملی است که بهتر از طبقه اجتماعی و ضریب هوشی، پیشبینیکنندهٔ زندگی طولانی و شاد خواهد بود». حتماً یکی از نتایج فرهنگ ما در دید و بازدید «شب یلدا و نوروز» و دیگر مناسبتها، کمک به روابط صمیمی است. چیزی که سالیان سال به تجربه، به ما رسیده و امروز علم مهر تأییدی به آن زده است. این پارگراف، را که خواندم، یاد دو همدانشگاهی قدیمیام افتادم؛ یکی که در پرورشگاه بزرگ شده بود، با تلاش و ایجاد روابط اجتماعی خوب، به وکالت رسید. دیگری که در خانواده احساس صمیمت نمیکرد، این حس را در دوستی با همکارش یافت و کارشناس موفقی در رشتهٔ خود شد. به ذهنم رسید (البته نه با قطعیت) که اگر داشتن خانواده برای زندگی خوب نقش مهمی داشته باشد، اما ظاهراً داشتن روابط دوستانه و صمیمی نقش مهمتری دارد. خوششانس فردی که در خانوادهای هست که اعضای آن با هم دوست هستند و خوششانستر فردی که دوست یا دوستانی صادق و مورد اعتماد مییابد.

در فیشبرداری کتاب زندگی خوب، دو نکته را به عنوان جمعبندی یادداشت کردم. در مورد مراقبت جسمی، این جمله که «از جسمتان طوری مراقبت کنید که گویی قرار است ۱۰۰ سال به آن نیاز داشته باشید» و در زمینهی مراقبت روانی نیز این جمله را آوردم که «اگر در میانسالی بیشترین رضایت را از روابط اجتماعی خود داشته باشید، در سالمندی جزء سالمترین افراد خواهید بود».

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.