زندگی شهری در رشت
شهر رشت زیر ذره بین
لمس حقیقت زندگی در هر شهر و درک آنچه در زیر پوستۀ شهر جریان دارد، از دستاوردهای مهاجرت به آن شهر است. به زعم من، شناخت سبک زندگی مردم، فرهنگ، موسیقی و باورهایشان از نابترین و آموزندهترین تجربههای زندگیست. ادامه تحصیل از عمدهترین دلایل مهاجرتهای دائمی یا کوتاهمدت است که میتوان آن را توفیقی اجباری هم نامید. توفیقی که نصیب من هم شد.
مهاجرت از تهران به رشت از نظر عموم مردم از آندست مهاجرتهای مطلوب است. چراکه کلانشهر تهران را با انواع آلودگیهای شهری و ترافیک بالای آن میشناسند، دو ویژگی منفی که همیشه تهران با آن یاد میشود ولی رشت نه.
نکتۀ مهمی که مردم از آن غافل میشوند نوع تجربه و حضور آنها در شهر است. تجربۀ یک شهر به عنوان مقصد سفر تفاوت بسیاری با تجربۀ یک شهر به عنوان محل زندگی دارد. هنگام سفر به یک شهر برای مدتی مشخص و کوتاه مانند یک هفته، آنچه که از آن شهر دریافت میگردد جاذبهها و مقاصد گردشگری آن میباشد. مانند اوایل آشنایی دو انسان که هرکس بهترین خودش را ارائه میدهد که الزاماً حقیقت آن انسان نیست. رشت نیز به عنوان شهر بارانهای نقرهای و شهر خلاق غذا، گردشگران بسیاری را با هدف بهرهمندی از طبیعت و غذاهای متنوع جذب خود میکند. تجربۀ سفر بسیار لذتبخش است، اما تجربۀ زندگی چطور؟
آمار و ارقام میگویند که استان تهران توسعهیافتهترین استان کشور است و در ایران، بیشترین کیفیت زندگی را میتوان در تهران جست و تهران فلان است و بهمان است و چه و چه. بیراه هم نمیگویند؛ به هرحال پایتخت است و بیشترین توجهها همواره به تهران معطوف بودهاند. با تمام این تفاسیر، ساکنان شهر تهران آن را مناسب زندگی نمیدانند و همواره با نالیدن از هوای آلوده و ترافیک، زندگی در شهرهایی مانند رشت را ترجیح میدهند.
قطعاً تهران به عنوان آلودهترین شهر ایران و از آلودهترین پایتختهای جهان، معضلات بسیاری برای ساکنانش ایجاد کرده که قابل چشمپوشی نیست. خشکسالی و کمبود بارش نیز از دیگر عواملیست که زیستبوم این استان را تحت تأثیر قرار داده است. در مقابل، در شهر رشت هوایی پاک داریم و در فصول پاییز و زمستان و حتی بهار، بارانهای بسیاری را شاهدیم. وزنۀ این تفاوت در ذهن مردم آنقدر سنگین است که شاید در نگاه اول متوجه دیگر امکانات یا ویژگیهای مثبت تهران نباشند. اما رفتهرفته پس از مدتی زندگی در رشت حقایق آشکار میشوند.
به تجربۀ من، زندگی شهری در رشت حسوحال بسیار متفاوتی از زندگی شهری در تهران دارد، تجربۀ زندگی در رشت به تجربۀ زندگی در روستاهای بزرگ بسیار نزدیکتر است تا واژۀ شهر، شاید چون کمتر رنگ امکانات شهری در آن به چشم میخورد و صرفاً مجبور بوده برای پاسخ به هجوم انسانها، خودش را از هر طرف گسترش دهد و با ساختمانهای زشت، بزرگ کند؛ بزرگ شدنی صرفاً کمّی، نه کیفی، به وسیلۀ ساختمانهایی پنج طبقه با نمای رومی در هر نقطه از شهر، چه در بافت تاریخی چه در محلات اعیانینشین که همواره هشدار سقوط سنگ نما میدهند و در کنار خانههای یک تا دوطبقه عرض اندام میکنند و تمام معادلات مهندسی و زیباییشناسی را به هم زدهاند.
در این شهر، خیابانها و کوچههایی با همان بافت ارگانیک خود وجود دارند و خیابانهایی در اطراف آنها رشد کردهاند و شهر، در محاصرۀ اتوبانها نیست. شما میتوانید ساعتها در ساغریسازان قدم بزنید و از خیابانهای باریکش عبور و مرور سخت ماشینها را در کنار آدمها و دوچرخهها ببینید.
المانهای قدیمی و تاریخی شهر کمابیش وجود دارند، معماری خانههای بومی و قدیمی گیلان بسیار زیبا و در عین حال مملو از تجربه و حکمت است؛ البته اگر به درستی مرمت و نگهداری شوند. برخی از خانههای تاریخی رشت در ساغریسازان، راستۀ عتیقهفروشان بازار خواهرامام، پشت بازار بزرگ رشت، محلۀ قدیمی پیرسرا و یا چلّهخانه و دیگر محلهها، اکنون تخریب، و اکثراً تبدیل به خرابههایی برای معتادان شده یا مردم از آنها به عنوان سطل زباله استفاده میکنند (یکی از دلایل این تغییر کاربری، از خانه به سطل زباله، ضعف در سیستم جمعآوری و دفع زبالۀ این شهر است). وضعیتی اسفناک که به دلیل بارشهای فراوان، همواره بوی تعفّن از آنها میآید. البته خانههای بسیاری نیز مرمّت شدهاند که جای تقدیر دارد!
فرهنگ غذایی گیلان بسیار متنوع و جذاب است و الحق و الانصاف، رشت استحقاق عنوان شهر خلاق غذا را دارد. بوی کباب از هر نقطۀ آن هوش از سر آدم میبرد، چه در کبابیهای کوچک محلی تحت عنوان «کباب کثیف» و چه رستورانها و کبابیهای لوکس و گران. تنوع غذاییشان نیز به خوبی در مواد اولیۀ متنوع و تازه در بازار بزرگ یا پیلهبازار رشت خودنمایی میکند. از انواع میوهها و سبزیجات و صیفیجات تازه و رنگارنگ تا انواع ماهی و میگو و ... . همین موضوع به عنوان نقطۀ قوت این شهر میتواند بسیار بر رونق اقتصاد آن تأثیر بگذارد.
پهنههای سبز بسیاری در داخل و اطراف شهر وجود دارد که همواره سبزینگی را در شهر یادآور میشوند. اما با قطع درختان برای ساخت پل، قطع درختان برای ساخت ویلا، قطع درختان برای احداث راه و ... رفتهرفته از میزان این سبزینگی کاسته میشود و میتوان گفت درخت و جنگل توسط شهر بلعیده میشوند و آمیختگی میان طبیعت و انسان یا طبیعت و شهر که قبل از آن وجود داشت و نقطۀ قوت شهر بود، از بین میرود. اتفاقی که اگر جلوی آن گرفته نشود، غصه خوردن برای آن بیفایده خواهد بود.
میتوان گفت شهر رشت یک بستۀ متفاوت از انواع تجربیات زندگی را در اختیار انسان شهرنشین قرار میدهد؛ بستهای که به سرعت درحال تغییر ماهیّت و هویّت است. به بیانی دیگر، رشت در دورۀ گذار قرار دارد، گذار از شهری ارگانیک با فرهنگ بومی غنی و خاص خودش، به یک شهر بزرگ و اروپایی (عدهای به رشت میگویند پاریس کوچولو!)، که نتیجۀ آن شده یک کپی ضعیف از شهرهای به اصطلاح مدرن و جهانسوّمی امروزی که امکانات جوامع مدرن در آن دیده نمیشود و فقط ساختمان است و ساختمان. به گمانم پاریس از آن جهت پاریس است که گذشتۀ خودش را نه تنها فراموش نکرده، که سعی در حفظ و معرفّی آن دارد.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.