VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

mahdiyehsoltani

@mahdiyehsoltani

من یک تسهیلگرم، از آن نوع که راه سخت رفته اند تا به معجزه تسهیلگری پی ببرند. قبلا دکتری اکولوژی گرفته ام و دور دوم تحصیلاتم به ارشد علوم اجتماعی با گرایش . . .

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

مو یا پیچش مو؟

نگاهی دوباره به توسعهٔ محلی

یادم هست با قیافه خیرخواهانه‌ای شروع کردم به توضیح دادن که این نوع سوسک اتفاقاً چقدر هم تمیز و مفید است

چند سال پیش همراه با یک سازمان مردم نهاد برای ارائهٔ آموزش‌های محیط‌زیستی به کودکان دبستانی، راهی یکی از روستا‌های اطراف ناکجا‌آباد شدم. همانطور که همراه با دختران اول دبستان در کوچه‌های روستا راه میرفتم و برایشان داستان‌های جالب از محیط اطراف تعریف می‌کردم، یک سوسک سرگین غلطان سر راهمان سبز شد. یکی از دخترها پایش را بلند کرد تا آن را له کند که به موقع توانستم جلویش را بگیرم، با صورت درهم رویش را به من کرد و گفت: «سوسکه خانم، اینا خیلی سفت و چندشن، اصلاً له نمیشن». یادم هست با قیافه خیرخواهانه‌ای شروع کردم به توضیح دادن که این نوع سوسک اتفاقاً چقدر هم تمیز و مفید است و اگر نباشد کلی فضولات حیوانی روی زمین می‌ماند.

حواسم به تک تک دخترکان همراهم بود، یکی از آنها عقب‌تر از همه راه می‌آمد، اول گمان بردم شاید چون اضافه وزن دارد، راه رفتن برایش سخت است، گاه و بیگاه به بهانه‌ای می‌ایستادم که به جمع برسد اما نه، انگار ذهنش جای خیلی دوری رفته بود.

- چقدر تو فکری خانم خانما، چیزی اذیتت می‌کنه؟

خودم را نزدیکش رسانده بودم که احساس تنهایی نکند. ایستاد. سرش را بالا آورد و با نگاهی غمگین و مضطرب گفت: «میشه بهم یاد بدی چی بگم به داداشم؟».

- داداشت؟ در مورد چی بهش بگی؟

+ اون کارش همیشه قلب من رو میکنه، هروقت سر اونا رو میاره من یه تیکه از قلبم کنده میشه. من همه‌شون رو دوست دارم.

- سر چیا رو؟

+ گنجشک‌ها رو...

سکوت کردم. سعی می‌کردم دقیق بفهمم در مورد چه حرف می‌زند. بقیه بچه‌ها دور ما حلقه زده بودند و انگار از سردرگمی من سر درآورده بودند.

++ خانم اجازه، داداشای ما میرن شکار هر روز، سیما خیلی پرنده‌ها رو دوست داره، غروب‌ها که پسرا میرن شکار و یه عالمه پرنده میارن، کلی گریه می‌کنه.

سیما، دخترکی حساس که فکر می‌کرد فقط قرار است یاد بگیرد چطور جلوی کشته شدن چند تا پرنده را بگیرد، اما خبر نداشت که به طور اتفاقی رشته‌های پاره شده بسیاری از مسائل مربوط به آب‌های سد نزدیک و چاه‌ها را به هم وصل کرده است. حالا ذهن من بود که می‌پرید، مانند پرنده‌‌ای اول صبح آگاه‌بخش.

چند وقت پیش بابت آلوده شدن آب‌های زیر‌زمینی و آب‌های وارد شده به سد نزدیک روستا شنیده بودم، آلودگی، بیشتر به دلیل ورود مواد شیمیایی، یعنی سموم دفع آفات در باغات اطراف بود، زیرا باغداران در سال‌های اخیر حجم و دز سموم دفع آفاتی که در باغ‌ها استفاده می‌کردند را، بالا برده بودند. وزارت بهداشت هشدار داده بود و وزارت جهاد کشاورزی برای کاهش این معضل اقدام به گذاشتن کلاس‌هایی برای باغداران کرده بود، استفاده از زنبور تریکوگراما ترویج داده می‌شد و باغداران تشویق به استفاده از نهال‌های اصلاح شده و مقاوم به حشرات شده بودند. در زمستان راهکارهای زیادی برای شکستن چرخه زندگی و خواب حشرات به باغداران پیشنهاد می‌شد و خلاصه اینکه میلیون‌‌ها تومان خرج کاهش مصرف سموم شده بود که البته هیچ کدام جواب نداده بود، زیرا باغداران در نهایت برای نگهداری از میوه‌ها و سرمایه خود مجبور به استفاده از سموم جدیدتر با دز بالاتر بودند.

+ خانم نگفتید چی بهشون بگیم؟

شبکه تارهای در هم تنیده‌ی افکارم پاره شد و من پرت شدم به وسط روستایی در دوردستها با مشکلات شدید محیط‌زیستی...

- چرا پسرا پرنده‌ها رو میکشن؟ 

+ چون بعدازظهر‌ها کاری ندارن، الان چندساله که همه‌شون جمع میشن میرن تپه‌های اطراف و مسابقه میذارن، هرکی بیشتر بزنه، همهٔ شکار مال اونه.

- شکار‌ها رو چکار میکنن؟

+ میفروشن، البته اون پرنده‌هایی که بشه خورد رو میفروشن و بقیه رو میریزن همونجا، حیوونا شب میرن میخورن...

آدم‌های خیلی باسواد شاید اسم آن را اثر پروانه‌ای بگذارند، یعنی اثر بزرگی که یک پدیده به ظاهر کوچک می‌تواند در سیستمی بزرگتر -که اجزایش بر هم اثر می‌گذارند و البته اثرشان بر روی هم همیشه به یک اندازه و به یک شکل نیست- ایجاد کند. اکوسیستم‌ها نظام‌هایی این چنینی هستند و اگر قرار است مشکل آلودگی آب‌‌های زیرزمینی به سموم دفع آفات را حل کنیم، شاید باید اثر دورتری مثل نبود برنامه‌های مناسب برای اوقات فراغت در جوانان روستا را بسنجیم.

سیما با تعریف کردن نبود برنامه‌های مناسب اوقات فراغت برای جوانان روستا و نقش پسران روستا در کاهش شدید جمعیت پرندگان در چندسال گذشته، در واقع به این نکته اشاره کرده بود که با حذف شدن بخش بزرگی از دشمنان طبیعی حشرات در فصل بهار، جمعیت آن‌ها دیگر به شکل طبیعی کنترل نمی‌شود و باغداران مجبورند برای حذف تعداد بیشتری حشره، از سموم دفع آفات استفاده کنند. این سموم اضافی با در نظر گرفتن تغییرات اقلیمی به شکل تغییر بارش‌های زمستانه به بارش‌های سیل آسای بهاره، به طور منظم شسته شده و باغداران را مجبور به مصرف دوباره سم می‌کند. سم اضافی شسته شده به خاک و آب‌‌های زیرزمینی نفوذ کرده و چون در تصفیه آب، بخش بزرگی از آن حذف نمی‌شود، به راحتی به رژیم غذایی روزانه افراد راه یافته و بیماری‌هایی مانند سرطان را گسترش می‌دهد. اگر بخواهم کمی بیشتر بترسانمتان می‌توانم به قوی‌تر شدن سم‌ها در مرور زمان، برای مقابله با شستشو و حشرات مقاوم شده و اثرات آنها بر سلامت اشاره کنم، اما بگذارید همین‌جا توقف کنیم و ذهن‌مان را برگردانیم به روستایمان.

- داداشت غیر از شکار چه کار دیگه‌ای دوست داره؟

+ دوچرخه سواری، اسکیت،...

- اسکیت؟ مگه اسکیت دارین؟

+ نه، احمد پسرخاله‌ام داره، شهره خونشون، هروقت میریم داداشم همه‌اش تو کوچه اسکیت بازی می‌کنه...

خوب به همین راحتی با اهمیت‌دادن به اوقات فراغت نوجوانان و جوانان در روستا‌ها، می‌توان بخشی از سموم وارد شده به آب‌‌ها را کاهش داد و البته هزینه کمتری هم متقبل شد. اما قبل از آن باید این نگاه در سیستم دولتی، سازمان‌های مردم نهاد و ... بوجود آید که حل مشکلات توسعه‌ای، بسیار حساس اما با راهکار‌های ساده و بومی است. امروزه جوانان در هر نقطه‌ای به دنیای بیرون دسترسی دارند، نمی‌توان اطلاعات را از ذهن پاک کرد و گاهی نداشتن توان، امکانات و شرایط برای رسیدن به برخی نیازهای شکل گرفته بر اثر اطلاعات دریافتی بیرونی، انسان‌ها را به سمت راه‌های جایگزین مخرب سوق می‌دهد. اگر در روستای داستان ما، پس از بررسی‌های دقیق جامعه‌شناسی، یک پیست دوچرخه یا اسکیت، همراه با مسابقه‌های فصلی و امکان انتخاب برای مسابقات بزرگتر استانی و کشوری ساخته می‌شد، آن‌وقت پرنده‌ها کشته نمی‌شدند، تا حشرات بیشتری زنده بمانند و به باغات حمله کنند و سم اضافی مصرف شده برای کشتن آن‌ها، در نهایت باعث بیماری و مرگ آدم‌های همان روستای ناکجا‌آباد شود. این روش کار سیستم‌هاست، پس برای حل مشکلات و توسعه پایدار باید عوامل درونی و بیرونی‌ مؤثر بر هر پدیده را درست بشناسیم تا عمل ما به موقع، مؤثر و کم‌هزینه باشد.

++ خانوم این سوسک خال خالی‌ها رو هم نکشیم؟ اینا خیلی زیادن تو بهار...

- چرا اونا رو بکشید، اگر داداش سیما و بقیه پسرا اون همه پرنده‌ها رو نکشته بودن، این‌ها اینقدر زیاد نمی‌شدند، این سوسک‌ها ریشهٔ درخت‌ها رو میخورن و درخت‌ها رو خشک می‌کنند.

++ واقعی میگی خانوم؟ اون درخت سیب بزرگه که تو باغمون خشک شد و آقام گفت ریشه‌اش رو خوردن اینا خورده بودن؟

- بله...

فکر کنم سیما الان می‌دانست باید به برادرش چه بگوید، اما اگر از همین فردا صبح دیگر هیچ پرنده‌ای شکار نشود، هیچ راه جایگزینی هم برای اوقات فراغت نوجوان‌های روستا نباشد، آنها قرار است شکار کدام سرگرمی آسیب‌زای دیگر باشند؟

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.