عدالتخواهی؛ اسطورهزدایی از برابری
چرا عدالت در مقابل برابری دست بالا را دارد؟
در دنیای پیچیده و متنوع امروز، مفاهیم عدالت و برابری اغلب با یکدیگر خلط میشوند و گاه به اشتباه بهعنوان معادل هم به کار میروند. این دو مفهوم هرچند در نگاه نخست شباهتهایی دارند؛ اما در عمل دارای تفاوتهای بنیادینی هستند که باید بهدرستی درک و تفکیک شوند. در این جستار به بررسی و تحلیل این دو مفهوم پرداخته و نشان میدهیم که چرا عدالت بهعنوان مفهومی عمیقتر از برابری باید در مرکز توجهات قرار گیرد.
برابری به معنای مساوات بین افراد از دیرباز یکی از اصول اساسی در نظریههای سیاسی و اجتماعی بوده است. این مفهوم بر پایه این باور بنا شده که همه انسانها باید از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار باشند. با این حال باید اذعان داشت که این ایده صرفاً در ابتداییترین حالت ممکن حیات انسانها وجود داشته است. واقعیتهای اجتماعی، تاریخی، و طبیعی نشان میدهد که برابری بهندرت قابل تحقق بوده و بیشتر بهعنوان یک ایدهآل دستنیافتنی باقی مانده است. در عمل، جوامع همواره با نابرابریهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه بودهاند که تحقق برابری را به چالشی دشوار و شاید غیرممکن تبدیل کرده است. فرایند تکامل، که بر اساس نظریات معتبر زیستشناسی و فیزیک شکل گرفته، نشان میدهد که برابری نهتنها در طبیعت وجود ندارد بلکه در تقابل با آن پیش میرود. اجرام آسمانی که در ابتدا بهصورت یک تودهی واحد بودند، به مرور زمان تفکیک شده و کهکشانها، ستارهها و سیارات مختلف را تشکیل دادهاند. در دنیای جانداران نیز، تکامل به شکلگیری گونههای متفاوت و پیچیدهتر منجر شده است. این فرایندها نشان میدهد که تفاوتها و نابرابریها، اصول بنیادین و ضروری برای پیشرفت و بقا هستند، نه برابری.
تقسیم کار یکی از مهمترین عواملی است که باعث نابرابری در جوامع انسانی میشود. همانطور که اندامهای بدن هرکدام وظیفه خاصی را به عهده دارند؛ افراد جامعه نیز نقشهای متفاوتی ایفا میکنند. هر فرد با مجموعهای از استعدادهای منحصربهفرد متولد میشود که او را برای انجام برخی کارها شایستهتر میکند. مفهوم «هرکسی را بهر کاری ساختند» نشاندهنده این واقعیت است که در تقسیم وظایف و مسئولیتها بر اساس مهارتهای واقعی افراد، عدالت مهمتر از برابری صوری و غیرواقعی است. عدالت به معنای قرار دادن هر چیز در جایگاه مناسب خود است. در یک سیستم عادلانه هر فرد به تناسب تلاش و توانمندی خود پاداش میگیرد و این امر موجب میشود که افراد احساس کنند بهطور منصفانه قدردانی میشوند.
در بسیاری از مباحثات پیرامون حقوق زنان و مردان، برابری جنسی بهعنوان هدف نهایی مطرح میشود. اما این دیدگاه به دلیل سادهانگاری و نادیده گرفتن تفاوتهای زیستی و اجتماعی بین زنان و مردان نمیتواند بهطور کامل پاسخگوی نیازها و تفاوتهای این دو جنس باشد. کوشش برای تحقق برابری بین زنان و مردان ممکن است به نادیده گرفتن ویژگیها و نیازهای خاص هر جنس منجر شود و به جای آنکه تعامل سازنده به ارمغان آورد؛ تضاد منافع را به همراه داشته باشد. به جای تأکید بر برابری جنسی بهتر است بر عدالت جنسی تمرکز کنیم. عدالت جنسی به این معناست که هر فرد با توجه به جنسیت و بر اساس نیازها و موقعیت خود فرصتی درخور برای دستیابی به اهدافش داشته باشد. این مفهوم به ما اجازه میدهد به جای تأکید بر همسانسازی به دنبال ایجاد شرایطی باشیم که در آن هر فرد بتواند به بهترین نحو ممکن از تواناییهای خود استفاده کند.
مارکسیسم بهعنوان یکی از نظریات برجسته در عرصه اندیشههای سیاسی و اجتماعی، برابری را بهعنوان یکی از اصول اساسی خود معرفی میکند. در این نظریه برابری به معنای توزیع مساوی منابع و امکانات در جامعه تلقی میشود؛ بهطوری که هر فرد بهطور برابر از امکانات اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی بهرهمند باشد. این مفهوم بهویژه در برابر نابرابریهای سرمایهداری قرار میگیرد که در آن ثروت و قدرت نامساوی میان افراد جامعه توزیع شده و برخی از افراد بهطور نابرابر از امتیازات بهرهمند میشوند. با این حال تجربه تاریخی نظامهای مبتنی بر مارکسیسم بهویژه در قرن بیستم، نشان داده است که پافشاری بر تحقق برابری اغلب به نابرابریهای گستردهتر منجر شده است. بهعنوان مثال در برخی جوامع مارکسیستی به علت تمرکز قدت سیاسی، طبقهای از مدیران دولتی یا اعضای حزب حاکم به وجود آمدند که از مزایای ویژهای برخوردار بودند؛ در حالی که سایر مردم در شرایطی بهمراتب دشوارتر زندگی میکردند. عدالت اجتماعی بهجای تمرکز بر برابری، به نیازها و شایستگیهای مختلف افراد توجه دارد. در این مفهوم، هدف نه توزیع مساوی منابع، بلکه توزیع متناسب آنهاست. این رویکرد میتواند بهعنوان یک راهحل بهتر برای چالشهای سیاسی و اجتماعی مطرح شود؛ زیرا بهجای ایجاد برابری واهی به تأمین عدالت واقعی میپردازد که در آن هر فرد را بهطور رضایتبخشی با شرایط خود از منابع بهرهمند میکند.
به نظر میرسد تنها عرصهای که میتوان در آن از برابری حقیقی سخن گفت و یگانه موردی که تساوی بهدرستی و کامل قابل اعمال است؛ برابری افراد در توانایی مطالبهی عدالت است. هر انسانی فارغ از جایگاه اجتماعی، وضعیت اقتصادی، جنسیت، نژاد، مذهب، یا دیگر تفاوتها، بهطور مساوی حق دارد تا از جامعه درخواست دادگری کند. این حق یکی از بنیادیترین حقوق بشری است که نمیتوان آن را نادیده گرفت یا محدود کرد. جامعه نیز بهعنوان نهادی که بر پایه اصول انسانی و اخلاقی بنا شده است باید به این تعهد پایبند باشد که تمامی افراد را به طور شفاف در فرآیند صحتسنجی داوری مشارکت دهد و اطمینان حاصل کند که حقوق هر شخص بهطور کامل تأمین شود. بنابراین وظیفه جامعه طراحی و پیادهسازی سازمانهایی است که نه تنها عدالت را در سطح نظری ترویج دهند؛ بلکه در عمل نیز آن را اجرا نمایند.
در این متن با تحلیل و نقد مفاهیم برابری و عدالت نشان داده شد که برابری هرچند بهعنوان یک شعار جذاب مطرح میشود؛ اما در عمل بعید و ناپایدار است. از سوی دیگر عدالت بهعنوان مفهومی کارآمد و اجرایی میتواند راهکاری مؤثرتر و واقعبینانهتر برای ایجاد یک جامعه منسجم و مستحکم باشد. برابری هرچند بهعنوان یک آرمان ممکن است جذاب باشد؛ اما عدالت بهعنوان یک ضرورت اجتماعی هدفی واقعی و در دسترس است که میتواند رفاه و سلامت جامعه را تضمین کند.
نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.