VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

sheisshahrzad

@sheisshahrzad

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

نوشتن یک شور عاشقانه ا‌ست

در ستایش کلمات

کاغذ و قلم برای نوشتن

گاهی حرفام خودشون روی کاغذ می‌شینن، نه از روی اجبار، بلکه از اون شوری که توی دلمه و نمی‌ذاره ساکت بمونم. نوشتن برای من یه عشق قدیمیه که هیچ‌وقت کهنه نمی‌شه؛ عشقی که بهم حس قوی‌ای میده. مثل یه جور وابستگیه. من می‌نویسم چون این تنها راهیه که می‌تونم باهاش دنیا رو لمس کنم و یه رد پا از خودم جا بذارم. هر جمله‌ای که روی کاغذ میاد، یه تیکه از منه که از سکوت فرار می‌کنه و می‌ره توی جهانی که توش کلمات زنده می‌مونن. توی هر سطری که می‌نویسم، یه امیدی هست؛ امید به اینکه یه روز یکی بخونتش و حس کنه تنها نیست. شاید یه نفر که هیچ‌وقت منو ندیده، توی این نوشته‌ها یه چیزی از خودش رو پیدا کنه.

نوشتن برای من مثل یه پناهگاه می‌مونه، یه جایی که می‌تونم توش قایم شم وقتی دنیای اطرافم شلوغ و درهم‌برهم می‌شه. وقتی زندگی سنگین و سخت می‌شه، نوشتن برام مثل یه نور امید می‌مونه، یه راه به سمت آرامش. توی نوشته‌هام، دنیایی رو می‌سازم که دلم می‌خواد، بدون نقاب، بدون محدودیت. بعضی وقتا، نوشتن مثل یه آتیشه که زبونه می‌کشه، سکوتای ناخواسته رو می‌شکنه و چیزایی رو می‌گه که شاید جرئتش رو نداشتم بگم. هر جمله‌ای که می‌نویسم، یه جور فریاده، یه چیزی که شاید هیچ‌وقت نتونم با صدای بلند بگم. نوشتن یعنی شکستن مرزها، یعنی رهایی از قید و بندایی که بقیه برام ساختن.

نوشتن برای من یه تفریح یا یه هنر ساده نیست؛ نوشتن یعنی زندگی. هر بار که می‌نویسم، انگار دوباره متولد می‌شم. هر کلمه یه تیکه از روحم رو روی کاغذ می‌کشه و زنده‌ش می‌کنه. من می‌نویسم تا حس‌هام نَمیرن، تا فکرم توی روزمرگی گم نشه. می‌نویسم تا خودم رو پیدا کنم، تا خودم رو توی کلماتم ببینم، تا یه نشونی از خودم جا بذارم.

بعضی وقتا فکر می‌کنم اگه نوشتن نبود، اگه کلمه‌ها نبودن، چطور می‌تونستم این همه حس و فکر پراکنده رو توی ذهنم نگه دارم؟ چطور می‌تونستم خودمو بیان کنم وقتی زبونم قفل می‌شه؟ نوشتن یه راه نجاته از سکوت، یه راه برای فهمیدن و شناخته شدن. گاهی هم از خودم می‌پرسم، نکنه یه روز نوشتن برام تکراری بشه؟ نکنه دیگه این شوق رو نداشته باشم؟ ولی به محض اینکه قلم رو توی دستم می‌گیرم، این فکرها محو می‌شن. نوشتن یه آتیشه که هیچ‌وقت خاموش نمی‌شه، حتی اگه بقیه کلماتم رو فراموش کنن، خودم همیشه باهاشون زندگی می‌کنم.

هر نویسنده‌ای توی نوشته‌هاش زنده‌س، با جمله‌هاش نفس می‌کشه. هر متنی که می‌نویسم، یه تیکه از خاطرات، احساسات و نگاه من به دنیاست. کلماتم مثل دونه‌هایی هستن که می‌کارم، شاید یه روز توی دل یه نفر دیگه سبز بشن. نوشتن یه گفت‌وگوی بی‌پایانه، نه فقط با بقیه، بلکه با خودم. هر بار که قلم رو روی کاغذ می‌ذارم، انگار توی یه آینه شفاف به درون خودم نگاه می‌کنم. گاهی نوشتن جواب سؤالایی رو بهم می‌ده که حتی به زبون نیاورده بودم، و گاهی سؤالای جدیدی برام می‌سازه که منو به سفری درونی می‌بره. بین سطرایی که می‌نویسم، گاهی اشک می‌ریزم، گاهی لبخند می‌زنم. نوشته‌هام آینه‌ی احساساتم هستن؛ بازتاب لحظاتی که شاید دیگه هیچ‌وقت تکرار نشن. ولی توی کلمات، زندگی ادامه داره، و چیزی که نوشته بشه، همیشه زنده می‌مونه.

بعضی وقتا که ذهنم پر از حرفای نگفته می‌شه، دلم می‌خواد بشینم یه گوشه، یه دفتر بردارم و بی‌وقفه بنویسم. بدون فکر کردن به اینکه این نوشته‌ها قراره به درد کی بخورن، بدون اینکه نگران باشم قشنگن یا نه. فقط بنویسم، برای خودم، برای دلم.

نوشتن یه جور معجزه‌ست. یه روز که خیلی دلتنگی، که حس می‌کنی هیچ‌کس نمی‌فهمت، کاغذو پر از حرفات می‌کنی. بعد یه مدت، وقتی برمی‌گردی و اون نوشته رو می‌خونی، می‌بینی چقدر همه‌چیز تغییر کرده، چقدر رشد کردی، چقدر از اون حال و هوا فاصله گرفتی. نوشتن زمان رو نگه می‌داره، حس‌ها رو حفظ می‌کنه، آدمو به گذشته‌ی خودش وصل می‌کنه. این عمل فقط وقتی که دلت گرفته به دردت نمی‌خوره. یه وقتایی هم هست که شادی تو دلت غوغا می‌کنه و دلت می‌خواد ثبتش کنی، دلت می‌خواد این حس قشنگو توی کلمات نگه داری، مثل یه عکس که همیشه یادت بمونه. نوشتن یعنی یه جور خاطره‌سازی، یعنی ساختن دنیای خودت، جایی که همه‌ی حسای خوب و بد، همه‌ی رویاها و دردها، یه جا جمع می‌شن و تو می‌شی خالق همه‌شون.

و من همچنان می‌نویسم، بدون اینکه بدونم کلماتم قراره دست کی برسه. شاید یه روز، توی آینده‌ای دور، یکی نوشته‌هامو بخونه و یه لحظه حس کنه دنیای منو لمس کرده. شاید بفهمه که یه جایی، یه نفر بود که با تمام وجود نوشت، نه برای شهرت، نه برای تحسین، بلکه فقط برای اینکه نوشتن، یه بخش از وجودش بود؛ یه عشق که هیچ‌وقت قدیمی نمی‌شه. می‌نویسم، چون نوشتن برای منه، برای لحظه‌هایی که دلم می‌خواد بمونن، برای حرفایی که باید گفته بشن، برای احساسی که هیچ‌وقت کهنه نمی‌شه. نوشتن برای منه، چون من تا وقتی که بنویسم، زنده‌ام.

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.