VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

shiva_shakeri

@shiva_shakeri

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

پاییز، فصل مهاجرت

نگاهی به رمان «پاییز فصل آخر سال است»، نوشته نسیم مرعشی با رویکرد تمایل نسل جوان به مهاجرت

پاییز فصل آخر سال است، اثر تحسین‌شدۀ نسیم مرعشی است که در سال ۱۳۹۳ منتشر شده‌است. این رمان ۱۸۹ صفحه‌ای به چاپ پنجاه و هفتم رسیده‌است و توانسته برگزیدهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد باشد.

نسیم مرعشی بانوی نویسندۀ دهۀ شصتی ادبیات کشورمان است، که آینده‌ای روشن در داستان‌نویسی پیش‌رو دارد. این نویسندۀ جوان با پاییز فصل آخر سال است توانست به جایگاهی برسد، که برای یک فرد تازه کار بسیار مناسب است. وی لیسانس مهندسی مکانیک دارد اما علاقه‌اش به نویسندگی باعث شده به کار در نشریهٔ همشهری جوان و نوشتن رمان‌های «پاییز فصل آخر سال است»، «هرس» و «درسا و ماجرای عجیب کلاس دوّم» بپردازد.

پاییز فصل آخر سال است، به ماجرای سه دوست اختصاص دارد. این اثر شامل دو بخش است بخش اول با نام تابستان سه قسمت دارد که هر قسمت از زبان یکی از شخصیت‌ها نوشته شده‌است که هر کدام از آن‌ها با چالش بزرگی روبه‌رو هستند. بخش دوّم با نام پاییز هم از همین ساختار برخوردار است. زبان این مجموعه ساده و ملموس و به دور از پیچیدگی است. توصیفات دقیق نویسنده، مخاطب را به خوبی در موقعیت شخصیت‌ها قرار می‌دهد.

این اثر، به مسائل مختلفی مثل به بن‌بست رسیدن زندگی زناشویی، القای حس گناه به کودکان، کمال‌گرایی والدین، دشواری‌های تک والد بودن و مسائل مختلف دیگری می‌پردازد که یکی از آن‌ها مهاجرت است. مهاجرت دغدغۀ مهم شخصیت‌هاست که آن‌ها را به چالش می‌کشد و با این شیوه، ویرانگریِ میل مفرط جوانان به این موضوع، نشان داده می‌شود.

مهاجرت به عنوان یکی از مسائل مهمی که افراد جامعه به خصوص نسل جوان درگیرش هستند، در این رمان منعکس شده‌است. با خواندن پاییز فصل آخر سال است، می‌توان درک کرد، مهاجرت بازی دوسرباختی است که شرایط نابه‌سامان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، عدّه‌ای از جوانان را ناگزیر از شرکت در آن کرده است. آنان که می‌روند یک شکل از باخت را تجربه می‌کنند و آنان که می‌مانند، شکلی دیگر.

آنان که می‌روند بار غم غربت، دوری از خانواده و خاطراتشان را به دوش می‌کشند. با چالش‌های زندگی جدیدی که برایشان نا آشناست روبه‌رو می‌شوند، تا به حقوق حداقلی خود از زندگی برسند. آنان می‌روند و کشورمان را از تخصّص و سرمایه‌شان محروم می‌کنند. نیروی متخصّصی که با هزینۀ این کشور رشد کرده‌است، مورد بهره‌برداری کشورهای دیگر قرار می‌گیرد. در رمان مورد بحث میثاق، این گروه را نمایندگی می‌کند. او تلاش بی‌وقفه‌ای برای رفتن دارد.

آنان که می‌مانند، تلاش می‌کنند و به کمتر از حقّشان راضی می‌شوند، تا دوری و غربت را تحمّل نکنند. پشت درهای بسته بروکراسی اداری از غصۀ فساد اقتصادی پیر می‌شوند و اخبار اختلاس‌های کلان را پیگیری می‌کنند. تمام صبوری و تحمّلشان برای رسیدن به یک آرزوست و آن این است که سرزمینشان جای بهتری برای زندگی باشد. لیلای پاییز فصل آخر سال است، به این دسته تعلق دارد. او می‌ماند و تحمّل می‌کند و می‌سازد.

اما قابل‌تأمل‌تر و شاید آسیب‌زاتر از دو دسته قبل دستهٔ سومی هستند، که نه توان رفتن دارند نه میل به ماندن. آن‌هایی که از سر اجبار روزشان را به دویدن به دنبال لقمه‌ای نان می‌گذرانند و شب، برش‌های خوشایند زندگی دوستان و اقوام خارج‌نشینشان را در شبکه‌های اجتماعی می‌بینند و حسرت می‌خورند. آنان بغضی در گلو دارند که به خشم تبدیل می‌شود و در برهه‌هایی مثل سال گذشته آتشی می‌شود که خشک و تر را می‌سوزاند. مادر روجا را می‌توان با اغماض نمایندۀ این گروه در رمان پاییز فصل آخر سال است، خواند. او بغضش را می‌خورد تا از راه دور نظاره‌گر خوشبختی دخترش باشد.

پاییز فصل آخر سال است، به دور از شعارزدگی و جانب‌داری از یک گروه خاص وضعیت گروه‌های مختلف را به تصویر می‌کشد. با توصیفات ریز و دقیق حال آن‌ها را به مخاطب نشان می‌دهد. حالی که سردرگمی و بلاتکلیفی از مشخصّه‌های آن است. این رمان با زبان شیوا و دلچسبش اثری خواندنی است برای کسانی که رمان مدرن را می‌پسندند.

 

تصویر روی جلد کتاب
comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.