VM

دهکده اندیشه‌ها
تعامل اندیشه‌ها، راهی مطمئن برای تغییر

SadraD34

@SadraD34

comment
bookmark
more-options
comment
bookmark
more-options

نقد و بررسی فیلم مادر (!Mother)؛ اثر دارن آرنوفسکی

آرنوفسکی در فیلم «مادر» به قدری دچار محتوازدگی و نمادبازی می‌شود که نه تنها تکنیک‌های سینمایی را فراموش می‌کند بلکه از تمامی حد و مرزهای انسانی برای خلق اثرش می‌گذرد.

فیلم مادر اثر دارن آرنوفسکی

 

فیلم «مادر» محصول سال ۲۰۱۷، اثر دارن آرنوفسکی کارگردان، تهیه‌­کننده و فیلم­نامه‌­نویس آمریکایی است که در ژانر وحشت، دلهره‌­آور ساخته شد. از مهم­‌ترین آثار او می‌­توان به «مرثیه‌­ای برای یک رویا»، «قوی سیاه» و «نهنگ» اشاره کرد. «مادر» توسط شرکت پارامونت پیکچرز (Paramount Pictures) منتشر شد و در برابر بودجه ۳۰ میلیون دلاری خود، ۴۴ میلیون دلار در سراسر جهان فروخت. این فیلم داستان زن و شوهری را روایت می‌کند که زندگی آرام‌شان با ورود یک زن و شوهر مرموز برهم می‌خورد.

 

محتوازدگی؛ عامل اصلی فراموشی فرم و تکنیک

بزرگ­‌ترین مشکل آرنوفسکی در این فیلم محتوازدگی است. جدا از بحث فرم که مطلقاً در فیلم دیده نمی‌­شود، کارگردان ابتدایی‌­ترین تکنیک‌­های سینمایی را نیز رعایت نمی‌­کند. فیلم‌­برداری با دوربین روی دست آن هم برای فیلمی دو ساعته نه‌­تنها چشم بیننده را خسته می‌­کند بلکه روی ذهن او نیز تأثیر منفی می‌­گذارد به‌­نحوی که مخاطب در پایان فیلم دچار آشفتگی شده و به دلیل ساختار فیلم به اشتباه احساس می­‌کند که محتوای پیچیده اثر، بر ذهن او تأثیر گذاشته است. کارگردان با دوربین روی دست می­‌خواهد التهاب کاراکتر مادر را به بیننده نشان دهد که عملاً همچین کاری ممکن نیست. زیرا این نوع فیلم‌­برداری باعث القای التهاب محیط در ذهن بیننده است (به عنوان مثال فیلم‌­هایی با لوکیشن جبهه) و نه التهاب کاراکتر و اگر بازی خوب جنیفر لارنس در نقش مادر نبود، شاید این فیلم امروز سرنوشت دیگری پیدا می‌­کرد. آرنوفسکی در فیلم‌­های ابتدایی خود کمتر از این مشکل رنج می‌­برد. در «مرثیه‌­ای برای یک رویا» از تکنیک‌های مناسب استفاده می‌­کند و از پس همین تکنیک احساسات بیننده را برمی‌­انگیزد و او را تا لحظه آخر پای اثر میخکوب می‌­کند. در «قوی سیاه» تا حدودی فرم را هم وارد اثر خود کرده و در مخاطب حس عمیق انسانی ایجاد می‌­کند. ولی در دو فیلم پایانی خود یعنی «مادر» و «نهنگ» به‌­قدری درگیر محتوا می‌­شود که عملاً تکنیک را هم فراموش می‌­کند. شاید از معدود نکات مثبت تکنیکی این فیلم بتوان به سکانسی اشاره کرد که مادر متوجه بارداری خود شده و در پلان پایانی این سکانس، کارگردان با یک دیزالو (فنی است در تدوین و در اتصال دو نما از فیلم به‌کار می‌رود. در این فن تصویر «الف» تدریجاً محو می‌شود و تصویر «ب» جای آن را می‌گیرد) مناسب زمان را جلو برده و مادر را در آستانه تولد نوزاد خود قرار می‌­دهد.

 

جنیفر لارنس در نقش مادر و نمادی از مادر طبیعت
جنیفر لارنس در نقش مادر و نمادی از مادر طبیعت

 

نمادبازی؛ بلای جان آثار آرنوفسکی

آرنوفسکی به­‌قدری در محتوای اثر خود غرق شده، نمادهایی را وارد فیلم می‌­کند که به‌­هیچ‌­وجه برای مخاطب باورپذیر نمی‌­شود. نشان دادن مفاهیمی همچون خدا و طبیعت در شمایل انسانی نمونه‌­ای بر این مدعا است. سینما مدیوم ابژکتیو است و هر نماد و مفهومی داخل آن باید قابل مشاهده باشد. در مدیوم ابژکتیو نمی‌­توان قصه و داستان را فدای محتوای اثر کرد و تمامی مفاهیمی که هنرمند قصد بیان آن را دارد باید در فیلم تعریف شده و به تصویر دربیاد. به‌­عنوان مثال همان‌­گونه که در زندگی از طریق مرده با مفهوم مرگ آشنا می­‌شویم، در سینما نیز باید همین اتفاق بیفتد. مفاهیم از طریق عامل آن­‌ها به مخاطب نشان داده شوند. مرگ از طریق مرده و عشق از طریق عاشق برای بیننده تعریف شوند. آرنوفسکی با نشان دادن مفاهیم در قالب شخصیت‌­های انسانی دچار اشتباه می‌­شود و ثابت می‌­کند که سینما زمین بازی او نیست. این کارگردان را با مفاهیمی که خلق می‌­کند شاید بتوان یک فیلسوف بزرگ نامید ولی اصلاً هنرمند (کارگردان) بزرگی نیست. او حتی در نمادبازی خود نیز دچار مشکل می‌­شود. خدایی که او در شمایل انسانی خلق می‌­کند، هیچ‌­گونه شباهتی به یک آفریننده و قادر مطلق ندارد. بازیچه دست انسان­‌ها می­‌شود. لطف و رحمتش بی­‌دلیل و خشم و نفرتش تصنعی است. در واقع اگر آرنوفسکی قصد نقد مذهب را هم داشته باشد با همچین خدایی که بلاتکلیف است، کاری از پیش نمی‌­برد. وقتی کارگردان به سمت نماد می‌­رود، باید از داخل اثر به دنبال معنی آن باشد، نه خارج از آن. به‌­عنوان مثال در فیلم «خوشه‌­های خشم» ساخته جان فورد با خانواده‌­ای طرف هستیم که به‌­دلیل مشکلات زندگی، تصمیم به سفر می‌­گیرند. مادر خانواده عامل اصلی انسجام و پشتیبان سایر اعضای خانواده در این سفر است. در واقع کاراکتر مادر «خوشه‌­های خشم» نماد مادرانگی و نماینده اکثر مادران دنیاست بنابراین در این فیلم برعکس فیلم «مادر»، نماد به‌درستی در داخل اثر تعریف می‌­شود. سینما باید قصه‌­گویی کند. نمادبازی وقتی معنا می‌­دهد که داستان فیلم بدون نمادهایش ساختار سینمایی خود را حفظ کند و به یک اثر بی­‌منطق و بدون فرم مثل فیلم «مادر» تبدیل نشود.

 

خاویر باردم در نقش نویسنده و نمادی از خدا
خاویر باردم در نقش نویسنده و نمادی از خدا

 

صحنه­‌های رقت‌­انگیز و غیر انسانی؛ فیلم «مادر» هنر خلق نمی‌­کند 

خشونتی که فیلم مادر درگیر آن است بسیار افسارگسیخته و ضد انسانی است. از هجوم و کشت و کشتار انسان‌­ها که بگذریم با سکانسی طرف هستیم که دیدن آن دل هر بیننده‌­ای را به درد می‌­آورد. مادری که بچه‌­اش را می‌­ربایند و در حین تلاش او برای رسیدن به فرزند، در جلوی چشمان مادر گردن بچه را می‌­شکنند و به شکل عجیبی او را می‌­خورند. همچین نمایش‌­هایی حتی در مستندهای حیات وحش نیز به‌­ندرت دیده می‌­شود. وقتی حیوان درنده‌­ای بچه حیوان دیگری را در جلوی چشمان مادر می­‌رباید، لحظه خوردن بچه کمتر به تصویر کشیده می­‌شود. آرنوفسکی نشان می‌­دهد که هیچ حد و مرزی را نمی‌­شناسد و اگر هنرمند حد نشناسد، هنری خلق نمی‌­شود.

 

صحنه­‌های دردناک و عذاب‌­آور در فیلم مادر که به دفعات نمایش داده می‌­شود
صحنه­‌های دردناک و عذاب‌­آور در فیلم مادر که به دفعات نمایش داده می‌­شود

 

ناامیدی از انسان و ضد زن بودن

مشکل دیگر فیلم «مادر» این است که در آن تمامی انسان­‌ها بد هستند و این تنفر آرنوفسکی از انسان، در بیننده احساس بد ایجاد کرده و او را با ناامیدی مواجه می‌­کند. این فیلم ضد زن است، کاراکترهای زن یا دچار انفعال هستند و یا نقش بدمن‌­های اصلی را ایفا می‌­کنند. جنیفر لارنس که در نقش «مادر طبیعت» است به‌­شدت شخصیتی منفعل بوده که در برابر هجوم انسان‌­ها به منزلش هیچ عکس‌­العمل دفاعی کنش‌­مندی نداشته و با اعتراض کلامی قصد دارد آن‌­ها را از اعمال بدشان باز دارد. میشل فایفر که نقش کاراکتر «حوا» را ایفا می‌­کند، آغازگر تمامی آشوب‌­ها است. او نقطه مقابل جنیفر لارنس قرار دارد و دشمن اصلی اوست و برعکس اد هریس در نقش «آدم» که شخصیتی نسبتاً معقول و بی‌­آزار است، آنتی‌­پاتی و تنفر در بیننده ایجاد می‌­کند و در نهایت کریستین ویگ در نقش «قاصد» که به آتش آشوب‌­ها دامن می‌­زند و انسان­ها را اعدام می‌­کند.

 

لحظه ورود کاراکتر مادر به داخل جهنم نمادین
لحظه ورود کاراکتر مادر به داخل جهنم نمادین

 

برای خلق یک اثر سینمایی، کارگردان باید موضوع آن را زیست کرده باشد و یا آن‌که دغدغه هر روزش باشد در غیر این‌­صورت فیلم هرگز به فرم نمی‌رسد. فیلم­‌هایی که آرنوفسکی می‌­سازد اکثراً مرتبط با معضلات اجتماعی، فرهنگی و مذهبی انسان امروزی است. بنابراین آرنوفسکی یا دغدغه چنین معضلاتی را ندارد و یا این‌که از هنر کارگردانی محروم است. چون عملاً آثاری که خلق می‌­کند شاید مباحث نظری مهمی را بازگو کنند ولی در چارچوب مدیوم سینما هرگز آثار خوبی نیستند.

comment
bookmark
|

نظر یا دیدگاه خود را، راجع به این نوشته در این محل درج نمایید.

ZMVI
Zahra Mostafavi

1 سال پیش

comment more-options

عالی بود ممنون